هزارافسان کجاست؟
هِزاراَفسان کجاست؟ مفصّلترین رسالهٔ پژوهشی منتشرشدهٔ بهرام بیضایی تا هنگامِ چاپ در بهارِ ۱۳۹۱ است، که به ریشهیابیِ داستانِ بنیادینِ هزارویک شب میپردازد. این کتاب جلدِ دوّمِ کتابِ ریشهیابیِ درخت کهن بهشمار میرود.
نویسنده(ها) | بهرام بیضایی |
---|---|
تصویرگر(ها) | سلطان محمّد نگارگر |
کشور | تهران |
زبان | فارسی |
موضوع(ها) | افسانهشناسی و فقهاللغه |
ناشر | انتشارات روشنگران و مطالعات زنان |
تاریخ نشر | ۱۳۹۱ |
شمار صفحات | ۵۲۰ |
شابک | شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۹۴-۰۵۹-۳ |
کتابخانه ملی ایران | ۲۵۷۹۴۴۱ |
از سلسله مقالات دربارهٔ |
فهرستهای کارها |
---|
دیـگر |
|
|
متن
کتابْ سالِ ۱۳۸۴، اندکی پس از ریشهیابیِ درخت کهن و نمایشِ شب هزارویکُم، نگاشته شد؛[1] چند سال منتظرِ پروانهٔ نشرِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ماند؛ و سرانجام در بهارِ ۱۳۹۱ به صورتِ مصوّرِ رنگی چاپ شد و در خانهٔ هنرمندان ایران در تهران رونما شد.[2] نویسنده نیز پیامی تصویری فرستاد، از امریکا، که در جشنِ رونمایی به نمایش درآمد.
موضوع
این کتاب پاره دوّم کتاب کوچکتری به نام ریشهیابیِ درخت کهن از همین نویسنده است و حاوی جستارهای بیضایی در همانندیهای داستان بنیادین هزارویک شب با داستان جم و ضحّاک در شاهنامه است.
فهرستِ مندرجات
- پیشخوانی
- آیا هزارافسان خیالات است؟
- چشمها را باید شُست!
- شَهرزاد و دینآزاد از کُجا میآیند؟
- گُذر در زمان
- سخنِ رهاییبخش
- درختِ سخنگو
- سرانجامِ اسطوره
- پِیآوَردها:
- زنِ بلاگردان
- اژدهاکشی گرشسب
- اژدهای شورشی
- پیوستها:
- ترانهی دو خاتون
- جن و پری
- سرود نیایش سخن
- نگارهها
- فهرست اعلام
در چشمِ دیگران
. . . آقای بیضایی دید هنری دارد و دیدش به معنای اسطورهایاش درست است. این اسطوره که اگر شما قصه نگویید میمیرید، هنوز هم وجود دارد، تا تاریخ هست هم وجود دارد. شما باید قصه را کشبدهی تا زنده بمانی، شما باید برای دیکتاتور قصه بگویی که تا مرگ دیکتاتور خونریز دوام بیاوری تا خود مرگ را از پا درآوری. . . . بله، ایشان خیلی حق دارند در مورد هزار افسان. اینکه برود دنبالش، این یک هنر است. آقای بیضایی هزار افسان را پیدا کرده، اصلاً نمیخواهد برود نسخهاش را پیدا کند. میخواهم بگویم معناً هزار افسان را پیدا کرده. آدمی است که گزافه نمیگوید.
کار آقای بیضایی متعصبانه است. ایشان اصرار دارند که این قصهها ایرانیاند و این حرف را بر این اساس میزنند که وقتی آریاییها از جنوب سیبری آرامآرام به پایین کوچ میکنند، وارد منطقهای میشوند که در آن روزگار مرزی آنها را از هم جدا نمیکرده است. . . . بعضیها در هند ساکن میشوند و بعضیها در این منطقه که ما امروز هستیم ساکن میشوند. اینها تبادل فرهنگی دارند و شاید آقای بیضایی آنها را هم ایرانی یا آریایی حساب کرده است و میگوید «هزارویک شب» متعلق به ماست. حتی اگر فرض کنیم این حرف درست هم باشد، نکته اینجا است که هزارویک شبی که امروز به ما رسیده دیگر آن قصههایی نیست که صرفا به اینجا تعلق داشته . . . . تمدنهای دیگری در آن نفوذ کردهاند و مثلا نفوذ اعراب را نمیتوان در آن نادیده گرفت. به ویژه از دوره عباسی به این طرف . . .
اولریش مارزلف مینویسد: «هزارافسان کجاست؟ . . . پژوهشی جالب در زمینهٔ یافتن کهن الگوهای داستان بنیادین هزارویک شب است؛ گرچه فصل آغازین کتاب به راستی برای من شگفتآور بود . . . شاید بهتر آن بود که از این فصل آغازین کتاب به سادگی گذر کرد چرا که فاقد قاعدههای ابتدایی پژوهشی مانند ارزیابی دقیق منابع مورد استفاده و ارجاعات است.»[5][6]
شهلا لاهیجی در توضیح پیشینهٔ اندیشهٔ این کتاب میگوید: «پیشتر در نمایشنامهٔ شب هزارویکم هم بیضایی به این کتاب توجه داشتهاست. شب هزارویکم نمایشنامهای در سه اپیزود بود که در قسمتی به داستان ضحاک یا اژدها و دو دختر جمشید میپردازد. در اپیزود دوم به نحوهٔ از بین بردن متن اصلی فارسی پهلوی هزارویک شب که آن خادم بغدادی، ترجمهٔ عربی شدهاش را به عنوان یک اثر تاریخی تحویل خلیفه یا اداره امور در بغداد میدهد و در قسمت سوم ما با نوعی روایت طنزگونه مواجه هستیم از دورهٔ قاجار وآغاز بیداری زنان و مسایل آن و یکی از آن جمله، آن است که خواندن هزارویک شب برای زنان ممنوع بود.»[7][8]
ابوالفضل خطیبی دربارهٔ این کتاب نوشته: «این کتاب را ببینید. شما حیرت میکنید که چقدر زمان گذاشته و این همه منبع را با دقت بررسی کردهاست. با این همه، بین بیضایی هنرمند و بیضایی پژوهشگر فاصلهای است. میخواهم بگویم بیضایی هنرمند در اوج اوج قامت برافراشته است، اما بیضایی پژوهشگر در اوج اوج نیست. پیش خود خیال کردم آیا بهتر نبود بخشی از زمانی را که او صرف نوشتن پژوهشهایش کردهاست، فیلم میساخت، بگذریم که ساخت فیلم در ایران خود داستانی دارد غمانگیز یا نمایشنامه مینوشت. آیا کسی را میشناسید که در این دو حوزه در اوج اوج باشد. برای نمونه زندهیاد ملک الشعرای بهار و زنده باد شفیعی کدکنی؟»[9][10]
شهرنوش پارسیپور در شهریورِ ۱۳۹۲ در رادیو زمانه دربارهٔ این کتاب سخن گفتهاست.[11]
احتمالاً مفصّلترین گفتار دربارهٔ این کتاب از حمید امجد در جشنِ رونماییش در ۲۹ اردیبهشتِ ۱۳۹۱ در خانهٔ هنرمندان ایران بوده است. امجد در این روز پس از محمّد رضایی راد سخن گفت،[12][13] و خلاصهای از گفتارش در شمارهٔ ۱۵ دفترهای تآترِ انتشارات نیلا (۱۳۹۷) منتشر شده است.
جستارهای وابسته
پانویس
- http://www.ensani.ir/fa/content/183312/default.aspx
- خبرگزاری ایبنا: «هزار افسان کجاست؟» بیضایی به چاپ دوم رسید
- اقلیدی و پورمحسن، «آنها میخوانند، ما افتخار میکنیم»، ۳۸.
- مرعشیپور و حیدر قزوینی، «روشنفکران جهان از یک ملتاند»، ۶.
- مارزلف، اولریش. «پاسخ به بیضایی، نگاهی به کتاب هزار افسان کجاست؟». مجله فرهنگ مردم. تابستان 1391 - شماره 42. صفحه 167.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ آوریل ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹.
- لاهیجی، شهلا. «هزار افسان کجاست؟». مجله آزما نیمه دوم خرداد 1391 - شماره 88. صفحه 19.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ آوریل ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹.
- یاداشتهای ابوالفضل خطیبی در وبسایت شخصی. چهاردهم نوامبر ۲۰۱۳.
- http://fa.horaforex.com/966500-بیضایی_پژوهشگر.html%5Bپیوند+مرده%5D
- پارسیپور، شهرنوش. «خانم نویسنده، قسمت ۶۶: نگاهی به کتاب «هزارافسان کجاست» پژوهشی از بهرام بیضایی». رادیو زمانه. ۱۴ شهریور ۱۳۹۲.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶. دریافتشده در ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۶ فوریه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۵.
منابع
- اقلیدی، ابراهیم؛ پورمحسن، مجتبا (تیر ۱۳۹۱). «آنها میخوانند، ما افتخار میکنیم». تجربه (۱۳ (پیاپی ۸۸)): ۳۶-۳۹.
- بیضایی، بهرام. «سالشمار زندگی و آثار بهرام بیضایی». مجلّه سیمیا زمستان ۱۳۸۶ شماره ۲ ص ۲۸.
- مارزلف، اولریش (تابستان ۱۳۹۱). «پاسخ به بیضایی، نگاهی به کتاب هزار افسان کجاست؟». فرهنگ مردم (۴۲): ۱۶۷.
- لاهیجی، شهلا (خرداد ۱۳۹۱). «هزار افسان کجاست؟». آزما (۸۸): ۱۹.
- خطیبی، ابوالفضل. یاداشتهای ابوالفضل خطیبی در وبسایت شخصی. چهاردهم نوامبر ۲۰۱۳.
- مرعشیپور، محمدرضا (۵ آبان ۱۳۹۳). «هزارویک شب، از آنِ یک فرهنگ نیست». شرق (۲۱۴۸): ۸.
- مرعشیپور، محمدرضا؛ حیدر قزوینی، پیام (۱۷ شهریور ۱۳۹۹). «روشنفکران جهان از یک ملتاند». شرق (۳۸۱۰): ۶-۷.
پیوند به بیرون
پیام ویدیویی بهرام بیضایی برای چاپِ هزارافسان کجاست؟ در یوتیوب |