در موقعیت تئاتر و سینما
«در موقعیت تئاتر و سینما» نامی است که سخنرانیِ سیدقیقهایِ بهرام بیضایی در شبِ سوّمِ شبهای شعر گوته به تاریخِ ۲۰ مهرِ ۱۳۵۶ بِدان نامور است.[1] به تخمینِ یک گزارشِ ساواک کمابیش هشتهزار شنونده در این شبِ بارانی حاضر بودند.[2] متن و صدای این سخنرانی سپستر بارها منتشر شد و از مهمترین گفتارها دربارهٔ آزادی بیان و سانسورِ حکومتی و اجتماعی، مخصوصاً در ایران، گشت.
تاریخ | ۱۲ اکتبر ۱۹۷۷ |
---|---|
مکان | باغِ انجمنِ روابطِ فرهنگیِ ایران و آلمان، تهران |
با نام دیگر | سخنرانیِ شبهای شعر گوته، سخنرانیِ ده شب |
از سلسله مقالات دربارهٔ |
فهرستهای کارها |
---|
دیـگر |
|
|
بعضِ مورّخان و محقّقان این سخنرانی را میانِ سخنرانیهای این ده شب از لحاظِ معنی استثنایی دانستهاند.[3][4][5]
موضوع
نوشتهٔ آمادهای نبود. به شادروان بهآذین گفتم میخواهم دربارهٔ فشار بر نمایش چیزی بگویم و به ویژه چشمانداز بستهٔ نمایش شهرستانها. امّا با پرخاشهای تندی که بر کارگاه نمایش و تئاترهای جشن هنر در سخنرانیها شد، دیدم در واقع میگویند چرا فشار بر نمایش کم است و چرا حکومت سانسورهای خواستهٔ ما را اعمال نمیکند! همانجا از خودم پرسیدم آیا ما از آزادی دفاع میکنیم یا آزادی میخواهیم برای سانسور دیگران؟
بیضایی یگانه سخنران از اصحابِ «موج نوی سینمای ایران» در شبهای دهگانهٔ شعر گوته به سالِ ۱۳۵۶ بهشمار میرود.[7] با این که بیشترِ سخنرانیها و شعرهای اعضای کانون نویسندگان ایران در این ده شب علیهِ سانسور حکومتی بود، بیضایی و چند سخنران دیگر، از جمله سیمین دانشور و غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و علی موسوی گرمارودی، از مسائل دیگری نیز سخن گفتند. ضمنِ «اشارههای مستقیم به «دستگاه نظارتِ» دولتی»[8] و شرحِ «اثرات سوء ممیزی و تفتیش»،[9] بیضایی به نکوهشِ «نویسندگان و روشنفکرانی که دگراندیشی را محکوم میکردند» پرداخت.[10] ماندانا زندیان بر این باور بوده که سخنرانیِ بیضایی یگانه سخنرانیِ این ده شب بودهاست که بر سانسور حکومتی متمرکز نشدهاست.[11] شبنم آذر نیز بر همین معنی تأکید دارد: «بهرام بیضایی در آن شبها شاید تنها کسی بود که وقتی از سانسور حاکمیت حرف زد از محدودیتهایی که عرف هم ایجاد میکند سخن گفت.»[12] ملیحه تیرهگل نیز این گفتار را، به این خاطر که اعتراضی بوده به «ریشهی فرهنگیی فاجعه» که همانا «ذهنیت فرهنگی مردم» باشد، «یک استثناء» میدانست.[13]
بیضایی به ریشههای اجتماعی و مردمیِ سانسور پرداخت[14] و از کارِ هنرمند گفت؛ که در نتیجهٔ فشارها هنر «گرهدار» و «کمپلکسه» میشود؛[15] که سزا نیست هنرمند پیروی گروه باشد، بلکه او «احتمالاً قراره نیازهایی رو بگه که جمع نمیدونه بهش احتیاج داره.» و چنین به پایان برد که اگر بناست دستگاه دولتی هم از آزادی سخن بگوید و «ما» هم، «من یککمی راجع به این آزادی، مشکوکم.»[16]
اجرای ارتجالی
هوشنگ گلشیری، که مُجریِ جلسه است، پس از سخنرانیِ شمس آل احمد بیضایی را فرامیخواند، جمعیت کف میزند، و او پشت میکروفون سخن را با یادِ «پروژههای ناتمام» خود و همکارانش آغاز میکند.[17] بیضایی این گفتار را به این صورت ننوشته بود، بلکه بهطور ارتجالی سخن راند. متن و صدای سخنرانی سپستر منتشر شد.
بیضایی این سخنرانی نیمساعته را چنین به پایان برد:[18]
« | . . . احتمالاً ما هم از نویسنده نمیخواهیم که واقعیت را بگه. ما هم علاقمندیم که نویسنده آنچه را که مصلحته بگه، منتها مصلحت ما البته فرق میکنه. به این ترتیب ما هم به نوعی نویسنده را تعیین میکنیم. این هر دو نادرسته. این چه دستگاه و دولت و دستگاه نظارت تعیین میکنه و آنچه که ما به عنوان عکسالعمل تعیین میکنیم. درست این نیست که ما بخواهیم که نویسنده آنچه را که ما میخوایم بگه، درست اونه که بگذاریم نویسنده آن طور که فکر میکنه بگه. و ما هم خودمون شخصاً فضایی به وجود میآریم که توش بتونیم آن چه رو که فکر میکنیم بگیم. احتمالاً فکرهایی که در زمینه با هم مساویاند، یکیاند ولی طرز بیان، استقلال فکر یا احتمالاً جلوتر بودن یا بینش شخصی درش فرق کنه. شما نخواهید که یک هنرمند در پشت سر گروه و قافله بیاد. اون احتمالاً قراره که جلو بره. اون احتمالاً قراره نیازهایی رو بگه که جمع نمیدونه بهش احتیاج داره. احتمالاً این درست نیست که ما بخواهیم که یک نویسنده اون چیزی رو بگه که ما میخواستیم. اون کافی نیست. نویسنده باید یک چیزی بیشتر از اون رو بگه که ما میخواستیم. اون باید یه چیزهایی رو بگه که ما نمیدونیم میخوایم. خب، در این صورت من فکر میکنم که به این نوع طرز فکر متعلّقم. فکر میکنم اگر این شستشو میبایست در فضا اتّفاق بیفته یک مقدار هم باید در ما اتّفاق بیفته. ما باید این احساس رو بکنیم که کلمات، معیارها، اصطلاحاتی که به کار میبریم به خصوص کمی فرسوده شدند از وقتی همه به کار بردن. کلمهای که از دستگاه دولتی تا روشنفکر معاصر همه به کار میبرند به من حق بدید که نسبت به اون کلمهها یککمی مشکوک باشم. اگر قرار است که دستگاههای دولتی هم مسئولیت بگه و ما هم بگیم، من یککمی به اون مسئولیت مشکوکم. اگر قراره که او هم راجع به آزادی صحبت بکنه و ما هم، من یککمی راجع به این آزادی، مشکوکم. متشکّرم. | » |
پس از سخنرانی
. . . هشدار تکاندهندهی او در تپش تبدار سخنرانان و مخاطبان آن «شبها» و شبها و شبهای دیگر تحلیل رفت، و در صحنهی جنگِ خیر و شرّ، «مردم» . . . ماندند و حاکمیت شاه.
فردای سخنرانی، یعنی در نیمروزِ ۲۱ مهرِ ۱۳۵۶، بیضایی همراهِ شمس آل احمد در جلسهای کوتاه در انستیتو گوته شرکت کرد و، چنانکه یک گزارشِ ساواک آورده، از کاستیِ شعورِ سیاسی و اجتماعیِ طبقاتِ کارگر و کشاورزِ ایران و وابستگیِ حکومتیِ نهادهای هنری سخن گفت.[20]
سالِ بعد، یعنی در ۱۳۵۷، بیضایی – که نخستین کسی بود که «بیانیهٔ دربارهٔ کنگرهٔ نویسندگان» (۱۳۴۶) را امضا کرد و یکی از نُه نویسندهای شد که هیئتِ مؤسّسِ چهلونهنفرهٔ کانون نویسندگان ایران را گردآوردند تا کانون نویسندگان تشکیل شود – از کانون کنارهگرفت. کمتر از سه ماه از شبهای شعر گوتهٔ ۱۳۵۶ گذشته بود که جیمی کارتر در نطقی در تهران ایران را «جزیرهٔ ثبات» نامید، و اندکی بیش از یک سال سپستر انقلابِ ۱۳۵۷ حکومتِ محمّدرضا شاه پهلوی را برانداخت.
انتشار
این سخنرانی بارها به صورتهای گوناگون بهطور رسمی و غیررسمی منتشر شدهاست. مهمترین موارد:
صدا
این سخنرانی – که سی دقیقه بودهاست – ضبط صوتی شده و صدایش روی نوار کاست و در اینترنت منتشر شدهاست.
متن
متن ویراستهٔ سخنرانی در سالِ ۱۳۵۷ در کتابِ ده شب (ناصر مؤذّن) منتشر شد. این متن با سخنان بیضایی «تفاوتهای جدی دارد.»[21] در این متن اشارتهایی هست به متنهایی پیشین؛ از جمله آنجا که گوید «. . . هر صنفی میتواند جلوی کار شما را با شکایتی یا گلهای بگیرد، البته غیر از جاهلها و فواحش که صنفی ندارند»،[22] چنین مینماید که اشارتی باشد به گفتههای امان منطقی که در تابستان ۱۳۵۴ در مجلّهٔ فرهنگ و زندگی منتشر شد: «در کار سینما ما به هیچ عنوان، به هیچ فردی که وابسته به دستگاهی باشد نمیتوانیم بپردازیم، یعنی زندگی واقعی او را نشان بدهیم. زندگی واقعی یک معلم، یک افسر، یک کارگر، حتی کسانی که در یکی از سندیکاهای مقتدر عضو هستند. بنا بر این تنها صنفی که صنف نیست و سندیکا ندارد، فواحش و جاهلها هستند، کسانی که مدّعی برای آنها نیست و برای همین بیشتر فیلمها دربارهٔ این مردم است.»[23] شاید هم برگرفته باشد از این سخنِ همانندِ عبّاس شباویز در همایشِ حزب رستاخیز در بهارِ ۱۳۵۶:[24] «نتیجهٔ این ممیزیها فقط این است که اجباراً فیلمسازان ایرانی فقط از قصههای روسپیان و کلاهمخملیها فیلم میسازند.» سالها بعد دیگرانی هم چیزی از این سخن را تکرار کردهاند؛ مثل سیروس مقدّم نزدِ علی خامنهای و بهمن فرمانآرا که گفتهٔ همانندی دارد: «. . . در گذشته راجع به جاهلها و فواحش فیلمهای مزخرف ساخته میشد و حالا راجع به مسائل اخلاقی، فیلمهای مزخرف ساخته میشود.»[25]
همین متن در سالِ ۱۳۹۲ در کتابِ بازخوانی ده شب (به کوششِ ماندانا زندیان) آمد.
متنِ دقیقِ سخنرانی، که از روی نسخهٔ صوتی پیاده شده، در سالِ ۱۳۹۶ با عنوانِ «سخنرانی بهرام بیضایی» در کتابِ شبهای نویسندگان و شاعران ایران: انستیتو گوته – تهران ۲۷–۱۸ مهر ۱۳۵۶ (محمّدحسین خسروپناه) چاپ شد.
چاپهای دیگر:
- «در موقعیت تئاتر و سینما». نمایش (۲۳۸): ۹۷–۹۹. ۱۳۹۸.
در نظرِ دیگران
نعمت آزرم مصداقِ اشارهٔ بیضایی را سعید سلطانپور میداند که چند سال پیشتر نمایشِ سلطان مار بیضایی را سخت نکوهیده بود.[26] سال ۱۳۴۸ سلطانپور با گروهی حمله کرده و نمایشِ سلطان مار را در مشهد[27] برآشفته[28] و برچیده بود.[پانویس 1] اسماعیل خویی نیز، همچون آزرم، رأی بیضایی را دربارهٔ همدستی روشنفکران با سانسور تأیید کرده؛ ولی بر این باور است که تأکید اصلی بیضایی جای دیگر است: «آنچه بهرام جان بیضایی بر آن تکیه دارد، و به گمان من هم حق با اوست، همنوا شدن روشنفکران با برخی جنبههای عوامانهٔ زندگانی مردمان است».[29]
محمّدعلی سپانلو اهمیت سخنِ بیضایی در میان گفتههای سخنرانان دیگر ده شب را از آن میداند که[30] «بر خلاف بعضی از سخنگویان که عقیدهای سوای اکثریت جمعیت داشتند لکن به احترام یا ملاحظهٔ آنان میکوشیدند از کنار قضایا بگذرند، این یکی مستقیماً به قلب موضوع میزند، یعنی آشکارا از خود شنوندگان انتقاد میکند. اگر این سخنرانی نبود، امروزه پس از گذشت سالها، به نظر میآمد که هیچکس از تعبّداتی که جمعیت بر سخنرانها تحمیل کرد، ناراضی نبودهاست.»[پانویس 2]
جستارهای وابسته
- لویاتان (کتاب)
- در خدمت و خیانت روشنفکران
- «هشیاری تاریخی»
- «حرفهایی برای دانشجویان دانشگاه شیراز»
- «خس و خاشاک»
- ارتجاع (علوم سیاسی)
- دکترین ژدانف
- مککارتیسم
- رادیکالیسم سیاسی
- ایبسنیسم
- بانگ نی
پانویس
توضیحات
- محمّدعلی سپانلو در سالِ ۱۳۵۸، که مذهبیان بساطِ نمایشِ عبّاس آقا کارگر ایران ناسیونالِ سلطانپور را برچیدند، در گفتگویی منتشرشده در شمارهٔ ۲۳ به تاریخ ۸ تیر مجلّهٔ تهران مصور (صفحهٔ ۴۶) به همین کارِ سلطانپور اشاره کرد: «. . . اختناق مانع اصلی رشد ادبیات و فرهنگ است. دیدید که نمایش عباس آقای سلطانپور را چطور به هم زدند. هرچند سلطانپور نباید اعتراضی داشته باشد زیرا خود او چند سال پیش دستهای گرد خود جمع کرده بود و درست مثل حزباللهها به تئاترها حمله میکرد و نمایشها را به هم میزد. ظاهراً از نظر روش، سلطانپور نباید اعتراض کند، اما به هر حال حمله به سالن نمایش چه از سوی سلطانپور و چه از سوی دیگران کاری نادرست است.»
- نمونهٔ همانندی در گفتارِ شهرنوش پارسیپور آمده: «یادم هست که هنرمند بزرگ بهرام بیضائی میگفت، هیچوقت سیگاری نبوده، اما در مقطعی از عمرش از ترس روشنفکرها سیگار میکشیده تا متهم به عقبماندگی نشود.» (گزارش یک زندگی، «بخش پنجاهوهفتم: سیگار کشیدن در خواستگاری»؛ رادیو زمانه)
ارجاعات
- مؤذن، «ده شب»، ۱۲۰.
- −، «کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک».
- تیرهگل، «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید»، ۱: ۳۱۸.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۱۴۷.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۱۸۱.
- بیضایی و −، «آزادی میخواستند برای سانسور دیگران»، ۱۳۳.
- Naficy, A Social History of Iranian Cinema, 2: 420.
- تیرهگل، «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید»، ۱: ۳۱۸.
- ستاری، «در بیدولتی فرهنگ»، ۱۵۲.
- مسعودینیا، «۱۰ شب در یک نگاه»، ۷.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۱۴۷.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۱۸۱.
- تیرهگل، «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید»، ۱: ۳۱۸.
- Naficy, A Social History of Iranian Cinema, 2: 420.
- Naficy, A Social History of Iranian Cinema, 2: 420.
- خسروپناه، «شبهای نویسندگان و شاعران ایران»، ۱۰۷.
- خسروپناه، «شبهای نویسندگان و شاعران ایران»، ۹۷.
- خسروپناه، «شبهای نویسندگان و شاعران ایران»، ۱۰۶–۱۰۷.
- تیرهگل، «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید»، ۱: ۳۱۸.
- −، «کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک»، ۲۶۱.
- خسروپناه، «شبهای نویسندگان و شاعران ایران»، ۱۰.
- مؤذن، «ده شب»، ۱۲۲.
- ستاری، «در بیدولتی فرهنگ»، ۱۵۷–۱۵۸.
- مهرابی، «تاریخ سینمای ایران: از آغاز تا سال ۱۳۵۷»، ۴۷۲.
- درستکار، «بهمن فرمانآرا: زندگی و آثار»، ۲۰۷.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۴۵–۴۶.
- دولتآبادی، «عباس آقا تو خیلی شبیه هدایت هستی!»، ۲۳۵.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۳۴.
- زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۶۸.
- سپانلو، «سرگذشت کانون نویسندگان ایران»، ۹۲.
منابع
- − (۱۳۸۲). کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. شابک ۹۶۴-۵۷۹۸-۷۷-۹.
- بیضایی، بهرام؛ − (آذر ۱۳۹۵). «آزادی میخواستند برای سانسور دیگران». اندیشه پویا (۳۹): ۱۳۳.
- پاکدامن، ناصر (پاییز ۱۳۷۴). «ده شب شعر: بررسی و ارزیابی یک تجربه». کنکاش (۱۲): ۱۲۵–۱۷۰.
- تیرهگل، ملیحه. روایتی از ادبیات فارسی در تبعید. ۱. نروژ: نشر آفتاب. شابک ۹۷۸-۱-۶۷۸۱۴-۹۲۴-۶.
- خسروپناه، محمّدحسین, ویراستار (۱۳۹۶). شبهای نویسندگان و شاعران ایران: انستیتو گوته - تهران ۲۷–۱۸ مهر ۱۳۵۶. تهران: پیام امروز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۷۰۶-۹۵-۹.
- درستکار، رضا (۱۳۸۱). بهمن فرمانآرا: زندگی و آثار؛ به انضمام فیلمنامه کامل خانهای روی آب. تهران: انتشارات قطره. شابک ۹۶۴-۳۴۱-۱۷۳-۷.
- دولتآبادی، محمود (۱۳۹۴). «عباس آقا تو خیلی شبیه هدایت هستی!». در عاطفه، جواد. دیگرانِ عباس نعلبندیان. تهران: میلکان. صص. ۲۳۱–۲۳۶. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۲۱۲۳-۸-۵.
- زندیان، ماندانا, ویراستار (۱۳۹۲). بازخوانی ده شب. هامبورگ: بنیاد داریوش همایون. شابک ۹۷۸-۳-۰۰-۰۴۴۸۹۶-۶.
- سپانلو، محمدعلی (۲۰۰۲ میلادی). سرگذشت کانون نویسندگان ایران. استکهلم: نشر باران. شابک ۹۱-۸۸۲۹۷-۶۷-۵. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ستّاری، جلال (۱۳۸۵). در بیدولتی فرهنگ. تهران: نشر مرکز. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۱۶۱-۷.
- مسعودینیا، علی (۳۱ شهریور ۱۳۹۲). «۱۰ شب در یک نگاه». اعتماد (۲۷۸۳): ۷.
- مؤذّن، ناصر (۱۳۵۷). ده شب. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- مهرابی، مسعود (۱۳۹۸). تاریخ سینمای ایران: از آغاز تا سال ۱۳۵۷. تهران: چاپ و نشر نظر. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۵۲-۲۰۵-۵.
- نقرهکار، مسعود (۲۰۰۲ میلادی). بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران: بررسی تاریخی-تحلیلی کانون نویسندگان ایران. ۲. سوئد: نشر باران. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک)
- Naficy, Hamid (2011). A Social History of Iranian Cinema, II: The Industrializing Years, 1941-1978. Duke University Press.
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به در موقعیت تئاتر و سینما در ویکیگفتاورد موجود است. |