مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان (زادهٔ ۱۳۳۵) فیلسوف و روشن‌فکر ایرانی است.[1][2][3] بخش عمده‌یِ پژوهشهای او در حوزه‌یِ اخلاق، دین، فلسفه‌یِ دین، اگزیستانسیالیسم، روان‌شناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشن‌فکری است.[4] نظریه‌یِ عقلانیت و معنویت پروژه‌یِ مهم او است.[5] ملکیان از منتقدان روشن‌فکری دینی است.[6]

مصطفی ملکیان
نام در زمان تولدمصطفی ملکیان
زادهٔ۱۲ خرداد ۱۳۳۵ (۶۴ ساله)
شهرضا، ایران
محل زندگیتهران
ملیتایرانی
تحصیلاتفلسفه اسلامی
محل تحصیلتحصیلات حوزوی، کارشناسی ارشد
همسر(ها)سیمین صالح
والدینعبدالرحیم ملکیان
مکتبفلسفه تحلیلی، اگزیستانسیالیسم، روان‌شناسی انسان‌گرایانه
محل کارمؤسسات خصوصی
استادانعبدالله جوادی آملی، انصاری شیرازی، سید رضا بهاءالدینی، محمد تقی مصباح یزدی
علایق اصلی
اخلاق، دین، روان‌شناسی
ایده‌های چشمگیر
پروژه عقلانیت و معنویت
دلیل شهرتپروژه عقلانیت و معنویت

زندگی

مصطفی ملکیان در ۱۲ خرداد ۱۳۳۵ در شهرضا، از شهرهای استان اصفهان، به دنیا آمد. دوره‌یِ دبستان و بخش اعظم دوره‌یِ دبیرستان را در زادگاه خود طی کرد و پس از اخذ دیپلم ریاضی در تهران، تحت تأثیر توصیه‌یِ پدر و‌ مادر و فشار برخی خویشان ابتدا به رشته‌های فنی-مهندسی روی آورد و تحصیلات دانشگاهی خود را از سال ۱۳۵۲ در رشته‌یِ مهندسی مکانیک در دانشکده‌یِ فنی دانشگاه تبریز آغاز کرد. اما پس از دو سال تحصیل در این رشته به این نتیجه رسید که درست نیست شکافی میان رشته‌یِ تحصیلی‌اش و رشته‌هایی که دلش در گرو آنها بود، ‌یعنی علوم انسانی، وجود داشته باشد. لذا از تحصیل انصراف داد و مجدداً در کنکور شرکت کرد و با رتبه‌یِ اول در رشته‌یِ فلسفه‌یِ اسلامی در دانشگاه تهران پذیرفته شد و تحصیل را آغاز کرد. کلاسهای مرتضی مطهری را جزو معدود کلاسهای قابل استفاده در آن رشته ‌یافت. در کلاسهای مهرداد بهار و عبدالحسین زرین‌کوب نیز بطور مستمع آزاد شرکت میکرد و بسیار علاقه‌مند و شیفته‌یِ آنان بود. به منزل مرحوم امیرحسین ‌یزدگردی نیز، که استاد زبان و ادبیات فارسی‌شان بود، دائماً رفت و آمد داشت و در تحقیقات علمی دستیار ایشان بود.

در اواخر دوره‌یِ کارشناسی، زمانی که فقط ‌یک‌ ترم از تحصیلش باقی مانده بود، رژیم شاه به دلیل در دست داشتن آثار دکتر علی شریعتی او را دستگیر و چند روز زندانی کرد و به دنبال آن از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دانشگاه بازگشت و در تیرماه ۱۳۵۸ فارغ التحصیل شد. در همان تیرماه ۵۸ با خانم سیمین صالح ازدواج کرد و در همان سال به منظور تحصیل در علوم اسلامی عموماً، و فلسفه و عرفان اسلامی خصوصاً، به حوزه‌یِ علمیه‌یِ قم رفت. همچنین با اصرار دکتر مفتّح، رئیس وقت دانشگاه تهران، در مقطع کارشناسی ارشد رشته‌یِ فلسفه ادامه‌یِ تحصیل داد. اما در اواخر تحصیل در مقطع ارشد به دلایلی از تحصیلات آکادمیک صرف نظر کرد و به مطالعه‌یِ شخصی و تحصیلات حوزوی ادامه داد.

زبان و ادبیات عرب را از قبل آموخته بود. در قم فلسفه‌یِ اسلامی، عرفان اسلامی، اصول فقه، و فقه را تا مرحله‌یِ تخصّصی ادامه داد؛ اما با گذشت زمان به فلسفه‌یِ غرب بیشتر و بیشتر گرایش پیدا میکرد و در کنار دروس متعارف حوزه، به طور خودآموز به مطالعه‌یِ فلسفه‌یِ غرب میپرداخت. علاوه بر آن، تدریس بعضی درسهایی را که خارج از نظام متعارف حوزه بود، مثل زبان انگلیسی، برعهده گرفت. مدت ۱۸ سال ،‌یعنی از سال ۵۸ تا سال ۷۶، در قم سکنی گزید. البته در این فاصله‌یِ زمانی به تهران نیز رفت و آمد داشت و از سال ۱۳۶۵ به تدریس در دانشکده‌یِ الاهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و تدریس در دانشگاه امام صادق نیز پرداخت. تقریباً همزمان با آن به دانشگاه تربیت مدرس برای تدریس دروس دوره‌یِ فوق‌لیسانس دعوت شد و باز هم همزمان با آن به دانشگاه صنعتی شریف دعوت شد. به این ترتیب در چهار دانشگاه، در‌ یکی به صورت مستقر و در سه تای دیگر به عنوان استاد مدعو و مهمان تدریس میکرد.

از سال ۷۶ به تهران بازگشت. البته باز هم با قم بی‌ارتباط نبود؛ از جمله، در عین این‌که در دانشگاه مفید قم هیچ‌وقت تدریس نکرده بود عضو هیأت تصویب رساله‌های این دانشگاه بود. همچنین سالها در مرکز تربیت مدرس حوزه‌یِ علمیه‌یِ قم، که به دانشگاه قم وابسته بود، تدریس میکرد و با مؤسسه‌یِ آموزشی امام خمینی هم همکاری داشت و مشاور ارشد پژوهشکده‌یِ فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌یِ اسلامی نیز بود. از سال ۱۳۸۸فعالیت وی به تدریس در مؤسسات غیردولتی محدود شد.[7]

نگاهی به تفکر و مراحل فکری

ملکیان میگوید: «من نه دل‌نگران سنت ام، نه دل‌نگران تجدد، نه دل‌نگران تمدن، نه دل‌نگران فرهنگ و نه دل‌نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل‌نگران انسانهای گوشت و پوست و خون‌داری ام که می‌آیند، رنج میبرند و میروند.» رنج بشری، خاستگاههای رنج بشری، و راههای رفع رنج بشری را میتوان دغدغه و محور اصلی کند‌و‌‌کاوها، تحقیقات و آثار ملکیان دانست. از نظر او «جز انسان و درد و رنج انسان هیچ چیزی نباید مطمح نظر ما باشد؛ هر چیزِ دیگری مسأله‌‌نما است نه مسأله».

در جایی ضمن اشاره به این‌که بعضی فیلسوفان، مشرب تحلیلی دارند و بعضی دیگر مشرب وجودی (اگزیستانسیالیستی)، میگوید که معتقد است که باید مسائل را از فلسفه‌های وجودی گرفت و روشها را از فلسفه‌های تحلیلی. این رویکرد تحلیلی به مسائل وجودی تاروپودِ بخش زیادی از آثار و افکار او را شکل داده است. آثار او از سویی مشحون از مضامین وجودی نظیر «تنهایی»، «معنای زندگی»، «عشق»، «وجوه تراژیک زندگی»، و «توجه به جان‌شناسی به جای جهان‌شناسی» است، و، از سویی دیگر، بر روشهای تحلیلی همچون ایضاح مفاهیم قبل از شروعِ هر بحث، و توجه به روش‌شناسی تحقیق و مرزشناسی و شناخت قلم‌رو علوم مختلف و روشن‌کردن جغرافیای دقیق هر بحث تأکید و توجه دارد. او نخستین متفکر در ایران است که لزوم توجه به بحث تفکر نقدی را به‌طور جدی مطرح و بحث مغالطات منطقی را برای اول‌بار تدریس کرد.

دوره‌های فکری

او تاکنون پنج دوره‌یِ فکری را از سر گذرانده است. گذر از ‌یک دوره‌یِ فکری به دوره‌یِ بعدی برای او راحت و بی دغدغه نبوده است. به تعبیر خودش پنج بار «پوست‌اندازی» کرده است.

از سال ۵۲ تا ۶۳ خودش را ‌یک بنیادگرای اسلامی توصیف میکند، ‌یعنی طرز تفکری مثل آقایان آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله خمینی، و آیت‌الله مصباح داشت؛ منتها تأکید میکند که‌ یک بنیادگرای منهای خشونت بوده است.

از سال ۶۳ از بنیادگرایی اسلامی به صورت کلی بُرید و به سنتگرایی کشیده شد.‌ یعنی آثار سنت‌گرایان اسلامی مثل رنه گنون، فریتهیوف شوان، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز و سید حسین نصر برایش جذابیت داشت. حدود پنج سال، ‌یعنی تا سال ۶۷، به‌طور فشرده روی آثار سنتگرایان اسلامی و حتی سنّت‌گرایان غیرمسلمان مثل کوماراسوامی، که سنتگرای هندو بود،‌ یا ولفگانگ اسمیت، که سنت‌گرای مسیحی بود، کار میکرد.

از سال ۶۷ از سنت‌گرایی اسلامی بیرون آمد و به طرف تجددگرایی اسلامی کشیده شد. در این دوره بود که آهسته‌آهسته به‌عنوان ‌یک روشن‌فکر دینی تلقی و شناخته شد.‌ یعنی به‌لحاظ تفکر در زمره‌یِ کسانی همچون دکتر علی شریعتی، دکتر عبدالکریم سروش، مهندس بازرگان، دکتر مجتهد شبستری،‌ یا آیت‌الله طالقانی محسوب میشد.

از سال ۷۴ ‌یا به‌تعبیری از سال ۷۶ از روشن‌فکری دینی هم دست کشید و شیفته‌یِ اگزیستانسیالیزم دینی شد و به آثار کسانی مثل کرگگور، گابریل مارسل، اونامونو، و داستایفسکی روی آورد.

از سال ۸۰ از اگزیستانسیالیزم هم گذر کرد و به مرحله‌یِ پنجم رسید که همان چیزی است که از آن تعبیر به «عقلانیت و معنویت» میکند و هنوز هم در این دوره‌یِ فکری قرار دارد. او امیدوار است که اگر روزی واقعاً بفهمد که عقلانیت و معنویت هم قابل دفاع نیست بتواند به مراحل ششم و هفتم و… هم برسد. درباره‌یِ خودش میگوید که از کودکی به قدری حقیقت‌طلبی برایش مهم بود که در هیچ قالبی نمی گنجید و عاشق چشم و ابروی هیچ مکتب و مسلکی نبوده و هر وقت فکر می کرده که در جایی حقیقتی دیگر به دستش نخواهد رسید آن فضا را رها می کرده است.

سلوک عملی و اخلاقی

با این‌همه، گذشته از وسعت معلومات و قدرت تفکر و تفکر نظام‌مند، گذشته از تبحر کم‌نظیر در زبانهای انگلیسی و عربی و فن ترجمه، و گذشته از حقیقت‌طلبی مجدّانه و دوره‌های فکری پنجگانه، آنچه ملکیان را بیش از هر چیزی برای بسیاری جذاب کرده است التزام او به نوعی سلوک عملی و اخلاقی، و وجود حکمتهایی در لا‌به‌لای آثارش است که به کارِ بهترکردن زندگی عملی و حل و رفع مسائل و مشکلات عینی و ملموس آن می‌آیند و، فارغ از این‌که مربوط به کدام دوره‌یِ فکریِ او باشند، در آثارش، از گذشته تا حال، فراوان به چشم میخورند. ملکیان تأکید میکند که «در زندگی با خود مسابقه دهید نه با دیگران؛ مقایسه‌یِ نظری و مسابقه‌یِ عملی خود با دیگران را تعطیل کنید. رضایت فردی و درونی را بر موفقیتهای اجتماعی و برونی قاطعانه ترجیح بدهید؛ سعادت شما در این است که  دست‌ و دل‌تان در یک کار باشد، یعنی دست‌تان در همان کاری باشد که دل‌تان نیز در آن‌جا است. فقط در پی‌یافتن پاسخ به پرسشهایی باشید که اولاً، پیش از طرح‌شدن‌شان در ذهن‌مان و پس از طرح شدن‌شان در ذهن‌مان زندگی عملی‌مان متفاوت باشد، ثانیاً، پیش از پاسخ ‌یافتن‌شان و پس از پاسخ ‌یافتن‌شان زندگی عملی‌مان متفاوت باشد، و ثالثاً، بسته به اینکه پاسخ‌شان الف ‌یا ب باشد زندگی عملی‌مان متفاوت باشد؛ رنگ و بوی خودتان را داشته باشید و همچون غذاهای کنار هم قرار گرفته در داخل‌ یخچال، که پس از مدتی بوی ‌یکسانی پیدا میکنند، نباشید؛ یگانه واقعیت ثابت در جهان بی ثباتی است. نه خودِ جهان، بل، نظرگاه هرکس نسبت به جهان موجبِ لذت ‌یا رنجِ او میشود؛ همه‌روزه بخش معتنابهی از انرژی معنوی ما با سخن‌گفتن از بین میرود؛ اصل را باید بر سکوت و خاموشی نهاد و فقط به وقت ضرورت و به قدر ضرورت از آن عدول کرد و به سخن روی آورد؛ خودشیفتگی ‌یا عُجب بزرگترین رذیلت اخلاقی و علت‌العلل سایر رذائل اخلاقی است و فروتنی و تواضع بزرگترین فضیلت اخلاقی و علت‌العلل سایر فضائل اخلاقی است؛ بزرگترین مؤلفه‌یِ سلامت روانی آشتی با خود و صلح درونی است و با خود در آشتی بودن به این معنا است که همه‌یِ ساحات وجودی آدمی با هم سازگار و هماهنگ باشند: باورها، احساسات و عواطف، خواسته‌ها (که سه ساحت درونی اند)، گفتار، و کردار (که دو ساحت بیرونی اند)». او مریدسازی و مریدبازی را مذموم میداند و این سخن نیچه را تکرار میکند که «پیرو من کسی است که به راه خود برود چون من به راه خود رفته ام».

برخی از فیلسوفان مانند دیوید ثورو، ویلیام جیمز، سیمون وِی، گابريل مارسل، آیریس مرداک، و تامس نیگل، و برخی از شاخه‌های فلسفه، مانند فلسفه‌یِ عمل، فلسفه‌یِ عرفان و فلسفه‌یِ فقه، و برخی از شاخه‌های روان‌شناسی مانند روان‌شناسی دین، روان‌شناسی عرفان، و روان‌شناسی اخلاق را نخستین بار او به‌طور جدی به فرهنگ ایران زمین شناسانده است؛ اگرچه بعدها کسان دیگری این آشناسازی‌های اجمالی را برای فارسی‌زبانان به شناساندن‌های وسیعتر و عمیقتر بدل کرده‌اند.

عقلانیت و معنویت

نام ملکیان بیش از هر چیز با تعبیر «عقلانیت و معنویت» گره خورده است. موضع عقلانیت و معنویت، که از سوی خود او با عنوان «طرحی درباره‌یِ جمع میان عقلانیت و معنویت» و از سوی بعضی دیگر از اصحاب مطبوعات و قلم با عنوان «پروژه‌یِ عقلانیت و معنویت» نیز مطرح شده است، اصلیترین موضعی است که در دو دهه‌یِ گذشته از جانب ملکیان در ایران مطرح شده است. مصطفی ملکیان موضع «عقلانیت و معنویت» را در آثار مکتوب و سخنرانیها و درس‌گفتارهای خود در شش جنبه شرح و بسط میدهد: معرفت‌شناسی، وجودشناسی، خداشناسی، انسان‌شناسی، ارزش‌شناسی، و وظیفه‌شناسی. هریک از این شش جنبه خود به شاخه‌ها و زیرشاخه‌های متعددی تقسیم میشوند.[8]

درباره‌یِ «عقلانیت و معنویت»

عقلانیت و معنویت به این پرسش می پردازد که آن مقدار از‌ یک زندگی آرمانی كه در اختیار ما هست از چه راهی حاصل می‌آید. به گمان ملکیان زندگی آرمانی زندگی‌ای است كه سه ویژگی‌ داشته باشد:

  1. زندگی خوبی باشد یعنی مطابق با احکام اخلاقی باشد؛
  2. زندگی خوشی باشد،‌ یعنی خوشی و به‌روزی روان‌شناختی در آن در بیشترین مقدار و درد و رنجها در آن در کمترین مقدار ممکن باشد؛
  3. زندگی ارزشمندی باشد.

بخش عمده‌یِ حصول این زندگی آرمانی، به دست خود ما است و بخشی از آن در دست ما نیست. آن بخشی كه از اختیار خود ما بیرون است، باز در درون خود به دو قسمت تقسیم میشود.‌ یك بخشی از حصول زندگی آرمانی، از اختیار هر ‌یک از ما بیرون است، چون از اختیار كل بشر بیرون است و این آن چیزی است كه ملکیان در بحثها از آن به وجوه تراژیك زندگی تعبیر میکند. وجوه تراژیك زندگی ‌یعنی آن وجوهی كه در آن وجوه، ما زندگی خوب و خوش و ارزشمندی نداریم ولی نمیتوانیم هم داشته باشیم، چون سرشت زندگی بشری به بیشتر از آن اجازه تحقق نمیدهد. بخش دیگر (بخش دوم) جزء وجوه تراژیك زندگی نیست، ‌یعنی از وسع بشر بیرون نیست اما به دست‌ نهادهای اجتماعی است كه این نهادها در سیطره‌یِ شخص ما نیستند. پروژه‌یِ عقلانیت و معنویت به این میپردازد که چگونه با استفاده از آن قسمتی از زندگی كه در اختیار خود ما هست، میتوانیم به ‌یك زندگانی آرمانی دست پیدا كنیم.

در پاسخ به این سؤال،‌ جوابهای فراوانی در طول تاریخ شنیده‌ایم. پاسخ این نظریه این است كه دستیابی به زندگی آرمانی از راه جمع عقلانیت و معنویت حاصل میشود. عقلانیت و معنویت دو مؤلفه‌ای اند كه زندگی آرمانی را تا آن‌جا كه در توانِ منِ صاحب زندگی است، برایم فراهم میكنند. مدّعای این نظریه این است که علت‌العلل مسائل و مشکلاتی که در طول زندگی برای فرد بشر و از اول تاریخ برای نوع بشر پیش آمده این است که انسان چه به‌لحاظ فردی و چه به‌لحاظ تاریخی نتوانسته عقلانیت و معنویت را با هم تلفیق کند؛ اگر عقلانیتی داشته به قیمت فداکردن معنویت بوده و اگر معنویتی داشته به قیمت فداکردن عقلانیت بوده است.

مراد ملکیان از معنویت

مراد ملکیان از معنویت، دین نیست. اما مراد او این نیست که معنویتی که او از آن سخن میگوید لزوما با دین منافات ‌یا تضاد دارد. او در این باره میگوید: «معنویتی که بنده میگویم، دین نیست. اما از این حرف، بر نمی‌آید که، هر انسان معنوی‌ای لزوماً غیرمتدین است. البته این هم بر نمی‌آید که هر انسان دینی‌ای، لزوماً معنوی است. برخی انسانها معنوی‌اند اما متدین نیستند، برخی دیگر، هم معنوی اند و هم دین دار اند؛ گروه دیگری، متدین هستند ولی معنوی نیستند، و برخی نه معنوی اند و نه دین‌دار». تعبیر «معنویّت مستقل از دین» در افکار ملکیان به معنای معنویت دین‌ستیز نیست بل‌که به‌معنای معنویت فرادینی است. اتفاقاً ‌یکی از دغدغه‌های او در بحث عقلانیت و معنویت این است که در دنیایی که باد عقلانیت در آن وزیدن گرفته است معنویت (که‌ یکی از منابع آن دین است) به کلّی کنار نهاده نشود و بشر از منافع آن محروم نماند. عنوان‌یِکی از کتابهای ملکیان «در رهگذار باد و نگهبان لاله» است که مراد از آن این است که بادِ عقلانیت در روزگار ما به شدت وزیدن گرفته است و اینک باید در این بادِ شدید نگهبان لاله‌یِ معنویت بود. او در ‌یکی از آثارش معنویت را به طب تشبیه میکند و آن را نوعی طب روحانی میداند و چنین میگوید:

«تصور کنید برای درمان بیماری‌ای نزد پزشکی برویم و او بگوید نسخه‌یِ من هنگامی افاقه‌ میكند كه مارکسیست ‌یا لیبرال و… نباشی و حتماً مسلمان شیعه باشی و... در این صورت فکر می کنیم که‌ یا این طبیب مشکلی دارد و ‌یا طبش؛ زیرا كه انگاره‌یِ طب این است كه برای همه‌یِ انسانها، چه كمونیست باشند چه بودیست و چه بی‌دین، درمان آن طب باید عمل كند. با توجه به این مثال میخواهم عرض کنم كه طب روحانی هم باید روزی از همه‌یِ مكتبها آزاد باشد. معنویت نوعی طب روحانی است و باید این طب روحانی نسخه‌هایی بپیچد كه بگوید اگر ماركسیست‌ یا مسلمان یا غیره باشی عمل میكند. ما به دنبال طب روحانی‌ای هستیم كه فاقد همه‌یِ مكتبها و كیشها و آیینها باشد. البته وقتی میگویم این طب روحانی باید از هر دینی فارغ باشد، به این معنا نیست که باید دین‌ستیز باشد، بلكه به این معنا است كه باید فرادین باشد. برای بوداییان و مسلمانان و… دارای نتیجه باشد و جنبه‌یِ local و موضعی نداشته باشد بل‌که کاملاً universal و جهانی باشد و بتوان آن را مانند طبهای جسمانی به همه‌جا تعمیم داد.»

عقلانیت در نظریه‌یِ عقلانبت و معنویت

«عقلانیت» در نظریه‌یِ عقلانیت و معنویت به «عقلانیت نظری» و «عقلانیت عملی» تقسیم میشود. عقلانیت نظری یعنی متناسب‌ساختن میزان پای‌بندی ‌به‌ یك عقیده با میزان قوّت شواهد و قرائنی كه آن عقیده را تأیید میکنند. عقلانیت عملی ‌یعنی متناسب‌ساختن هرچه بیشتر وسایل با هدف ‌یا اهداف.

معنویت در نظریه‌یِ عقلانیت و معنویت

«معنویت» در نظریه‌یِ عقلانیت و معنویت از نظر ملکیان ‌یعنی قائل‌بودن به سه گزاره:

  1. انسان معنوی، به‌لحاظ وجودشناختی معتقد است که جهان منحصر به قوانین سه علم بزرگ فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی نیست. به تعبیر دیگر، فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی به من در شناخت فقط بخشی از جهان کمک میکنند و نه همه‌یِ جهان. جهان هستی به‌لحاظ وجودشناختی بسیار بسیار وسیعتر از آن است که قوانین فیزیک و شیمی و زیست‌شناسی بر ما عرضه میکنند؛
  2. به‌لحاظ معرفت‌شناختی، انسان معنوی معتقد است که جهان منحصر در هرچه عقول آدمیان میگویند، نیست؛ چیزهایی در جهان هست که از حدود عقل آدمی بیرون است (فراتر از عقل آدمی است). معنویت اپیستمولوژیک (معرفت‌شناختی)،‌ یعنی قائل‌شدن به وجود راز در عالم هستی. انسان معنوی کسی است که قبول دارد فراتر از مسئله‌ها و معماها، چیزی به نام راز (mystery) وجود دارد و راز چیزی است که آن را نمیدانیم و توانایی دانستن آن را هم نداریم. اگر به وجود راز معتقد باشیم، آثار و نتایج فراوانی بر روان ما دارد. در این‌جا ملکیان مخصوصاً به رجوع به آثار گابریل مارسل تأکید میکند که به نظر او بیشترین تاکید را بر وجود راز میکرد و به این معنا، انسانی معنوی بود؛
  3. به‌لحاظ روان‌شناختی، انسان معنوی معتقد است که روان من، روان مطلوب نیست. روان مطلوب، روانی است که باید به سوی حصول آن روان بکوشم. در معنویت روان‌شناختی مراد این است که به وضع موجود روانی خودم راضی نباشم و معتقد باشم که ‌یک ارتقاء معنوی و تعالی روحانی امکان‌پذیر است. او در این‌جا این نکته را می‌افزاید که: «معنویت با آن معنایی که من میگویم، وجه اشتراک همه‌یِ ادیان جهان است. به نظرم می‌آید که اگر لب لباب تمام ادیان و مذاهب جهانی را، چه ادیان مرده و چه ادیان زنده ، چه ادیان ابراهیمی که بر خدای متشخص انسان‌وار تاکید میکنند و چه ادیان غیرابراهیمی که بر خدای غیرمتشخص تأکید بیشتری دارند، بخواهیم بگیریم، به آن معنویتی که سه بُعدش را توضیح دادم، میرسیم.‌ یعنی آن سه بُعدی که برای معنویت ذکر کردم، در همه‌یِ ادیان مشترک اند. به نظرم در این سه نکته هیچ دین و مذهبی با هیچ دین و مذهب دیگری اختلاف ندارد اما به‌محض آن‌که وارد جزییات شویم، اختلافات شروع میشود؛ ‌یعنی اختلافات وقتی رخ مینماید که وارد جزییات میشویم».

مراد ملکیان از انسان معنوی

مراد ملکیان از انسان معنوی، کسی است که به سه ایده‌‌یِ فوق‌الذکر قائل باشد. «این معنویت را کسانی از راه عرفان حاصل میکنند، کسانی از راه تشرع به دین و شریعت خاصی، و کسانی از راههای دیگری که راههای سکولارتری است.» ملکیان میگوید به این که چگونه این معنویت حاصل میشود، کاری نداریم. آن‌چه اهمیت دارد قائل‌بودن به سه ایده‌یِ بالا است. وقتی معنویت و عقلانیت،‌ یعنی معنویت با این سه شقی که ذکر شد و عقلانیت با آن دو شقی که ذکر شد؛ در کسی جمع شود، آن بخشی از زندگی آرمانی را که به‌دست‌آوردنش در اختیار او است حاصل میکند.

زندگی اصیل

نظریه‌یِ عقلانیت و معنویت بر عقلانیت تأکید دارد و مهمترین شاخصه‌یِ عقلانیت، استدلالی‌بودن است. لذا استدلالی‌بودن سخت مورد تأکید آن است. اگر قبول‌کردن سخنی در مدّ نظر باشد، باید با دلیل باشد و برای پذیرفتن آن باید مطالبه‌یِ دلیل کرد. بحث زندگی اصیل ‌یکی دیگر از بحثهای مورد تاکید در عقلانیت و معنویت است. زندگی اصیل ‌یعنی زندگی بر اساس فهم و تشخیص خود. ‌یعنی زندگی‌ای که در آن تقلید و تعبد، القاپذیری، تبعیت از افکار عمومی و مدهای فکری زمانه جایی ندارد. بنابراین هر آدمی در عین حال که از تمام دستاوردهای بشر در ناحیه علم، قدرت تفکر، فهم و تجربه استفاده میکند، اگر این علم، قدرت تفکر، فهم و تجربه به پیشنهادهای مختلفی برای حل مسئله‌اش یا رفع مشکلش انجامید، باید تمام آن راه‌حلها را به درون خود –عقل و وجدان اخلاقی خود- عرضه کند و آنها میان این راه‌حلها داوری کنند. ترازو در درون خود من است و به هیچ ترازوی بیرونی اعتماد نمیکنم. بنابراین هرگونه تقلید، تعبد، القاپذیری، و تبعیت از افکار و مدهای زمانه در این اندیشه و طرح مردود است. زندگی اصیل،‌ یعنی با فهم و تشخیص خود عمل‌کردن، که ترازوی آن عقل و وجدان اخلاقی شخص است. به این دو سرمایه‌یِ درونی، ‌یعنی عقل و وجدان اخلاقی، فقط میتوان با دو فضیلت اخلاقی رجوع کرد: یکی صداقت است و دیگری جدیت است.‌ یعنی هرکس باید به عقل و وجدان اخلاقی‌اش رجوع کند اما با دو ویژگی، ‌یکی صداقت هرچه تمامتر و دیگری جدیت هرچه تمامتر.

اصالت فرهنگ

ملکیان معتقد است که: “اگر بخواهیم عقلانیت و معنویت را، ‌یک پروژه‌یِ روشن‌فکری بدانیم، باید دقت کنیم که این پروژه در سنت فرانسوی روشن‌فکری جای نمیگیرد. سنت روشن‌فکری فرانسوی ‌یعنی سنتی که اصل اساسی آن این است که بزرگترین مشکل‌ یک جامعه،‌ یا ‌یگانه مشکل ‌یک جامعه، رژیم سیاسی حاکم بر آن جامعه است. روشن‌فکران ایرانی (چه روشن‌فکران دینی و چه روشن‌فکران سکولار) عموماً مشرب فرانسوی دارند. ‌یعنی اعتقادشان بر این است که بزرگترین و علت‌العلل مشکلات جامعه‌یِ ما رژیم سیاسی حاکم است. بنابراین همیشه مخاطب‌شان قدرت‌مداران و دولت‌مردان است. آن‌چه من در عقلانیت و معنویت میگویم، دقیقاً عکس است. بزرگترین مشکل ‌یک جامعه، ‌یا ‌یگانه مشکل ‌یک جامعه و ‌یا علت‌العلل مشکلات ‌یک جامعه، فرهنگ جامعه است  نه رژیم سیاسی حاکم بر آن جامعه. رژیم سیاسی حاکم بر جامعه، میوه‌ای است که بر درخت فرهنگ یک جامعه رشد میکند.» ملکیان نقش نهاد سیاست و اقتصاد را به هیچ وجه انکار نمیکند اما برای نقش فرهنگ در خوشی و/‌یا بهروزی انسان اولویت قائل است (=اصالت فرهنگ). موضع عقلانیت و معنویت هم بیشتر جنبه روان‌شناختی و اخلاقی دارد و نه جنبه جامعه‌شناختی و سیاسی. بنابراین «در عین اینکه از ابعاد جامعه‌شناختی و سیاسی غافل نیست، اما بر ابعاد روان‌شناختی و اخلاقی تأکید بیشتری دارد».

و در نهایت، ملکیان تأکید میکند که: «عقلانیت و معنویت هم تنها به‌عنوان وسیله‌ای در مسیر كاستن از درد و رنج انسان ارزش دارند. عقلانیت هم نباید بت جدیدی برای ما بشود، و معنویت هم نباید بت جدیدی بشود. هیچ‌چیزی نباید بت باشد؛ هر چیزی باید در استخدام انسان و كاستن از درد و رنجهای آدمی باشد. حالا اگر شما در فرهنگ و تمدن‌تان ، در دین‌تان، در مذهب‌تان، در فلسفه‌تان، در عرفان‌تان،‌ در الاهیات‌تان، در علم تجربی ‌طبیعی‌تان، در علم تجربی انسانی‌تان، در هنر و ادبیات و علوم تاریخی‌تان، و در هر جا نکته‌ای ‌یافتید كه به درد كاستن از درد و رنج این انسان گوشت و پوست و خون‌دار خورد، ‌آن را أخذ میكنیم. بنابراین در عین این‌كه من نه دغدغه‌یِ دینی را دارم نه دغدغه‌یِ مذهبی را نه كیشی نه آیینی را  نه ایسمی ‌نه مكتبی نه فرهنگی و نه تمدنی را، ولی به هیچ‌كدام از اینها پشت نمیكنم؛ به دلیل اینكه در همه‌یِ اینها مؤلفه‌هایی وجود دارند كه وقتی آن مؤلفه‌‌ها را اخذ میكنیم، از أخذ آن مؤلفه‌ها مواد خامی بروز میكند كه از آن مواد خام، مرهم و معجون‌مان را برای درد و رنج بشر درست میكنیم؛ مرهمی،‌ معجونی، پمادی، ضمادی را كه میخواهیم برای كاستن از درد و رنج بشر درست كنیم، از دل همه‌یِ اینها فراهم میكنیم؛ از دل دین، فرهنگ، كیش، آیین، مشرب و مرام و عرفان و علم تجربی و فلسفه و ادبیات و هنر اخذ میکنیم.”[9]

آثار

آثار و افکار مصطفی ملکیان پنج موضوع و‌ یک موضع را در برمی گیرند. پنج موضوع عبارت اند از: فلسفه، روان‌شناسی، عرفان، دین، و ادبیات و هنر؛ و آن ‌یک موضع عبارت است از «عقلانیت و معنویت».

تألیف

  • تقدیر ما تدبیر ما، مصطفی ملکیان، تهران، نگاه معاصر.
  • حدیث آرزومندی: جستارهایی در عقلانیت و معنویت، مصطفی ملکیان، تهران: نگاه معاصر.
  • در ره‍گ‍ذار ب‍اد و ن‍گ‍ه‍ب‍ان لال‍ه، مصطفی ملکیان، تهران، نگاه معاصر.
  • راهی به رهایی: جستارهایی در باب عقلانیت و معنویت، مصطفی ملکیان، تهران: نگاه معاصر.
  • زمین از دریچه‌ی آسمان، مصطفی ملکیان، سروش مولانا.
  • «سنت و سکولاریسم»، مصطفی ملکیان، عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری، محسن کدیور، تهران: صراط.
  • مشتاقی و مهجوری: گفتگو در باب فرهنگ و سیاست، مصطفی ملکیان، تهران: نگاه معاصر.

ترجمه

  • پرسشهای کشنده، تامس نیگل، مصطفی ملکیان و جواد حیدری، تهران: نگاه معاصر.
  • تنوع دین در روزگار ما: دیداری دوباره با ویلیام جیمز، چارلز تیلور، مصطفی ملکیان (مترجم)، تهران: شور.
  • سیری در سپهر جان: مقالات و مقولاتی در معنویت، مصطفی ملکیان (مترجم)، تهران: نگاه معاصر.
  • «گابریل مارسل»، سم کین، مصطفی ملکیان (مترجم)، تهران: هرمس، ۱۳۸۲.
  • لودویگ ویتگنشتاین: ربط فلسفه او به باور دینی، ویلیام دانالد هادسن، مصطفی ملکیان (مترجم)، تهران: سروش.
  • مهر ماندگار: مقالاتی در اخلاق‌شناسی، مصطفی ملکیان، تهران: نگاه معاصر.
  • نگاهی به فلسفه اخلاق در سده بیستم، استیون داروال، آلن گیبارد، پیتر ریلتن، مصطفی ملکیان (مترجم)، تهران: سهروردی، ۱۳۸۱.

ویرایش

  • ۵۰واقعیتی که جهان را باید تغییر دهند، جسیکا ویلیامز، غلامعلی کشانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • افعال گفتاری: جستاری در فلسفه زبان، جان سرل، محمدعلی عبداللهی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  • الفبای آگاهی: تبیین و تحلیل مراحل و سطوح آگاهی، پیمان آزاد(مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: بیدگل.
  • اعترافات قدیس آگوستین، سایه میثمی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: سهروردی.
  • اُمید! رویا!، هلن اکلی (گردآورنده)، جوئنا کیدنی (تصویرگر)، سیمین صالح (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: آسمان خیال، نقد قلم.
  • بهترین‌های زندگی: دریچه‌ای رو به سوی امور به راستی مهم، تامس هرکا، شقایق محمدزاده‌ (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • تجربه‌یِ دینی، توماس ریچارد مایلز، جابر اکبری (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: سهروردی، ۱۳۸۴.
  • تسلای فلسفه، بوئتیوس، سایه میثمی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر، ۱۳۸۵.
  • تشبه به مسیح، توماس آکمپیس، سایه میثمی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: هرمس.
  • چیستی قانون طبیعت، دیوید آرامسترانگ، امیر دیوانی (مقدمه و ترجمه)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
  • حقوق بشر: رویکردی میان رشته‌ای، مایکل فریمن، محمد کیوانفر (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: هرمس.
  • حکمت مردان صحرا: سخنانی از راهبان صحرانشین سده چهارم میلادی، تامس مرتن، فروزان راسخی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • حیات معنوی از دیدگاه عرفان مسیحی: حقایق والای معنوی برای زندگی هر روزه، اولین آندرهیل، سیمین صالح (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: شور.
  • در باب هستی و ذات، توماس آکوئینی، فروزان راسخی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • دارندگی در بسندگی است: اقتصاد جایگزین ثورو، سَمیوئِل الگزاندِر، غلامعلی کشانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • درآمدی بر فلسفه دین، برایان دیویس، ملیحه صابری نجف‌آبادی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت).
  • در پی معنا، تامس نیگل، سعید ناجی، مهدی معین زاده (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، هرمس.
  • درآمدی جدید به فلسفه اخلاق، هری گنسلر، حمیده بحرینی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: آسمان خیال، نقد قلم.
  • درآمدی جدید به فلسفه علم، الکس روزنبرگ، علی حقی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: آسمان خیال.
  • دکتر فاستوس، توماس مان، حسن نقره‌چی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، نیلوفر.
  • دیتریش بونهوفر، ادوین هانتن رابرتسن، منصور معتمدی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: حقیقت.
  • دین و نگرش نوین، والتر ترنس استیس، احمدرضا جلیلی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: حکمت.
  • «زبان اخلاق»، ریچارد مروین هیر، امیر دیوانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، قم: طه.
  • سیطره‌یِ خیر، آیریس مرداک، شیرین طالقانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: شور.
  • سیمون وی، استیون پلنت، فروزان راسخی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • شبکه باور، ویلاردون ارمن کواین، امیر دیوانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (سروش).
  • عرفان اسلامی چیست، مارتین لینگز، فروزان راسخی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، سهروردی.
  • عرفان شرق و غرب: تحلیلی مقایسه‌ای درباره ماهیت عرفان، رودولف اوتو، انشاءالله رحمتی (مقدمه، ترجمه و تحقیق)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، سوفیا.
  • عروسی، هلن اکسلی، سیمین صالح (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: آسمان خیال.
  • عشق الهی در عرفان اسلامی: تعالیم غزالی و دباغ، بنیامین آبراهاموف، حمیرا ارسنجانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • فلسفه اگزیستانسیالیسم، گابریل مارسل‌، شهلا اسلامی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: سروش.
  • لبخند، هلن اکسلی (گردآورنده)، سیمین صالح (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: آسمان خیال، نقد قلم.
  • مادر، هلن اکسلی، سیمین صالح (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، جوئنا کیدنی (نقاش)، تهران: آسمان خیال، نقد قلم.
  • مدیران و چالش‌های تصمیم‌گیری: جلوگیری از بروز خطاهای رایج در قضاوت و تصمیم‌گیری، ماکس اچ بیزرمن و ودون ای مور، علی سرزعیم (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: کرگدن.
  • مرگ و جاودانگی: مقالاتی از هیوم، راسل، فلو، افلاطون، هیک و الن (همراه با نقدی گذرا)، سید محسن رضازاده (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: سهروردی، ۱۳۸۴.
  • معنای زندگی: مجموعه مقالات، اعظم پویا (گردآوری و ترجمه)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ادیان.
  • معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابوزید، مرتضی کریمی نیا (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: طرح نو.
  • م‍ف‍ه‍وم ای‍م‍ان در ک‍لام اس‍لام‍ی، توشی‌هیکو ایزوتسو، زه‍را پ‍ورس‍ی‍ن‍ا (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، انتشارات سروش.
  • نامه به یک کشیش، سیمون وی، فروزان راسخی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.

مقدمه

  • ب‍ان‍گ آب: دری‍چ‍ه‌ای ب‍ه ج‍ه‍ان‌ن‍گ‍ری م‍ولان‍ا، س‍وداب‍ه ک‍ری‍م‍ی (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: ش‍ور.
  • جادو و ذهن: سازوکارها، کارکردها، و رشد تفکر و رفتار جادویی، یوگنی‌ واسیلیویچ سایوتسکی، فرشید مرادیان (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، کتاب ارجمند، درج عقیق.  
  • چگونه دنیا را متحد کنیم؟ اخلاق برای کودکان و نوجوانان، بریژیت لابه، میشل پوش، پروانه عروج‌نیا (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: آسمان خیال، نقد قلم.
  • دارندگی در بسندگی است: اقتصاد جایگزین ثورو، سَمیوئِل الگزاندِر، غلامعلی کشانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (ویراستار)، تهران: نگاه معاصر.
  • در باب تاریخ اتحاد در اسلام، عبدالرحمن بدوی، معین کاظمی‌فر (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: نگاه معاصر.
  • دنیایی را تصور کن که...: فلسفه به زبان ساده، بریژیت لابه، میشل پوش، پروانه عروج نیا (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: آسمان خیال.
  • دنیای فیلو: فلسفه به زبان ساده، بریژیت لابه، بیتا عظیمی‌نژادان (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: آسمان خیال.
  • دیگردوستی مؤثر، پیتر سینگر، آرمین نیاکان (مترجم)، مصطفی ملکیان و محمدرضا جلائی‌پور (مقدمه)، نی.
  • رنج تراژیک دانستن: بررسی جنبه‌های فلسفی تراژدی‌های یونان باستان، علیرضا محمدی بارچانی، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: نگاه معاصر.
  • روزنامه‌نگاری مردم‌سالار، فلیپ مرلان، بیتا عظیمی‌نژادان (گفت‌و‌گو و ترجمه)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، پایان.
  • سیطره‌یِ خیر، آیریس مرداک، شیرین طالقانی (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: شور.
  • کار همچون زندگی، تامس مور، محمدرضا سلامت (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، نشر نو.
  • گوهر و صدف عرفان اسلامی، فریتیوف شوآن، مینو حجت (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، سهروردی.
  • مفهوم ایمان در کلام اسلامی، توشی هیکو ایزوتسو، زهرا پورسینا (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: سروش.
  • من و دنیای احساساتم: داستان‌هایی درباره‌ی ترس و شجاعت، عصبانیت و آرامش و...، الیزابت تسلر و بریگیت کولخ، ملیحه شکوهی (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: آسمان خیال: نقد قلم.
  • من و دنیای بیرونم: فلسفه به زبان ساده، برژیت لابه، زهره ناطقی(مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: آسمان خیال.
  • من و دنیای درونم: فلسفه به زبان ساده، برژیت لابه، مرجان حجازی‌فر (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، تهران: آسمان خیال.
  • واقع‌نگری: چرا جهان را کژ می‌فهمیم، هانس رُزلینگ، علی کاظمیان (مترجم)، مصطفی ملکیان (مقدمه)، کرگدن.

نقد آثار

آثار مصطفی ملکیان توسط منتقدان مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌ است. سید جواد میری اثر ملکیان درباره‌یِ ویرانگری مصرف‌زدگی را مورد انتقاد قرار داد.[1] نقد میثم بادامچی درباره‌یِ رویکرد ملکیان متأخر به عقلانیت و معنویت توسط رادیو زمانه[2] و نقدی از علی رحیمی شاهرخت و علی حقی درباره‌یِ دین‌پژوهی مصطفی ملکیان در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.[3] جواد اطاعت نیز کتاب «تقدیر ما تدبیر ما» اثر ملکیان و حجاریان را طی یادداشتی در مجله‌یِ مهرنامه نقد و بررسی کرد.[11]

بازنشر آثار

آثار مصطفی ملکیان توسط برخی از سازمانها در ایران بازنشر شده‌ است. مؤسسه‌یِ فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان مقاله‌یِ او را درباره‌یِ روش‌شناسی مطالعات مقایسه‌ای عرفان را بازنشر کرد.[12] مقاله‌یِ او درباره‌یِ تحلیل ایدئولوژی سیاسی توسط کنسرسیوم محتوای ملی در سال ۱۳۹۶ بازنشر شد.[13] سایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مقاله‌یِ او را با عنوان «چرا برای حال زندگی نمیکنیم» در سال ۱۳۹۳ بازنشر کرد.[14] مصطفی ملکیان در این مقاله، درباره‌یِ فلسفه‌یِ خوشبختی و معیارهای آن نوشته‌ است. او همچنین، تفاوت خوشیِ زندگی و خوبیِ زندگی را تبیین کرده که اولی بحثی روان‌شناختی و دومی بحثی اخلاقی است. از دیگر مواردی که مصطفی ملکیان در این مقاله مورد بحث قرار داده، مؤلفه‌های خوشی در زندگی است که درباره‌یِ ارتباط آن با اخلاق بحث کرده است.[14]

دیدگاهها

برخی از دیدگاههای مصطفی ملکیان:

  • «خوشی زندگی یک بحث روان‌شناختی است در حالی که خوبی زندگی یک بحث اخلاقی است، زیرا لذت‌بردن یک بحث فردی است و هرکس در خوشی یا ناخوشی، خودش لذت میبرد یا بر درد و رنجش افزوده میشود. در حالی که خوبی زندگی به افزایش یا کاهش درد و رنج دیگران اشاره دارد. اما بحث ارزشمندی زندگی یک موضوع کارکردی است، زیرا در آن از این بحث میشود که آیا انسان در مقایسه با چیزی که از هستی گرفته چه چیزی به آن افزوده یا از آن کاسته‌ است.»[14]
  • «گاهی منظور از معنای زندگی این است که آیا زیستن ارزش دارد و آیا به صرفه است که به زندگی خودمان ادامه بدهیم. فهم این مسئله ناشی از مسئله‌یِ دیگر با عنوان عقلانیت عملی است. عقلانیت عملی نیز بدین معنا است که دست به کاری نزنید که هزینه‌اش بیشتر از فایده‌اش برای شما باشد و اگر دست به کاری زدید که هزینه‌اش بیش از فایده‌اش بود، فوراً، آن را متوقف کنید. بر اساس عقلانیت عملی اگر زیستن را یک کار بدانیم، باید بگوییم که با قصد خود به این کار مشغول نشدیم و توسط پدر و مادر به این دنیا آمدیم. از سوی دیگر، اگر بخواهیم از این کار دست بکشیم، باید خودکشی کنیم. حال اگر خودکشی نکردیم، یعنی این‌که فایده‌یِ زندگی بیش از هزینه‌اش برای ما بوده‌ است.»[15]
  • «رنجها و لذتهای یک شخص، شاخصترین شاخصه‌های شخصیت و منش او به حساب می‌آیند. هیچ‌چیز بیش از این‌که چه اموری مایه رنج من‌ اند و چه اموری سبب‌ساز لذتِ من، مرا به خودم و به دیگران نمیشناساند.»[16]
  • «در مورد بیشتر انسانها تنها جسم‌شان در زمان حال زندگی میکند، در حالی که ذهن و روان‌شان در حال به سر نمیبرد، بل‌که ذهن‌شان مشغول برنامه‌های آینده یا خاطرات گذشته‌ است.»[14]

منابع

  1. سایت خبرگزاری مهر، ۱۳۹۶
  2. سایت رادیو زمانه، ۱۳۹۴
  3. سایت انجمن علمی فلسفه دین ایران، شماره ۱، صفحه ۱۲۶-۱۰۹، ۱۳۹۴
  4. منصورنژاد، محمد، ۱۳۸۹، نقدی بر استادان به بهانهٔ تجلیل، مقالهٔ نقد و نظری بر کتاب راهی به رهایی (تألیف مصطفی ملکیان)، تهران: نشر جوان پویا
  5. «اندیشه‌شناخت؛ ملکیان (نقد هادی صادقی به نظریه ملکیان)». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۰ مارس ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱۹ مارس ۲۰۱۳.
  6. سایت بی‌بی‌سی، ۱۳۹۲
  7. «درباره‌یِ مصطفی ملکیان». فرزانه. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۲۹.
  8. «درباره‌یِ مصطفی ملکیان». فرزانه. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۲۹.
  9. «درباره‌یِ مصطفی ملکیان». فرزانه. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۲۹.
  10. «آثار مکتوب». فرزانه. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۲۹.
  11. «نقد وبررسی کتاب" تقدیر ما ، تدبیر ما "». بایگانی‌شده از اصلی در 26 اكتبر 2020. دریافت‌شده در 2020-12-18. تاریخ وارد شده در |archive-date= را بررسی کنید (کمک)
  12. سایت مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان، ۱۳۹۳
  13. سایت کنسرسیوم محتوای ملی، ۱۳۹۶
  14. سایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، انتشار ۱۳۹۳، بازدید ۱۳۹۶
  15. سایت خبرگزاری مهر، انتشار ۱۳۹۳
  16. سایت روزنامه اطلاعات، انتشار ۱۳۹۶

پیوند به بیرون

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به مصطفی ملکیان در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.