رضا داوری اردکانی
رضا داوری اردکانی (متولّد ۱۵ خرداد ۱۳۱۲)، فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران است. داوری اردکانی، ازابتدای تأسیس فرهنگستان علوم (۱۳۶۸) عضو دائم این فرهنگستان است؛ و از سال ۱۳۷۷، ریاست آن را بر عهده دارد. او بیش از پنجاه جلد کتاب در حوزههای مختلف فکری منتشر کردهاست و از چهرههای معروف در حوزهٔ نظریهپردازی فرهنگی و اندیشهٔ فلسفی ایران بهشمار میآید. او همچنین عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است. او از چهرههای ماندگار جمهوری اسلامی ایران است.[2]
رضا داوری اردکانی | |
---|---|
نام در زمان تولد | رضا داوری اردکانی |
زادهٔ | ۱۵ خرداد ۱۳۱۲ (۸۷ سال) اردکان، یزد، ایران |
محل زندگی | تهران |
ملیت | ایرانی |
فرزندان | نگار داوری اردکانی (زبانشناس)[1] |
جایزه(ها) | چهره ماندگار، تندیس ویژه فارابی، نشان درجه یک دانش |
وبگاه | |
استادان | سید احمد فردید |
استاد راهنما | یحیی مهدوی |
دانشجویان دکترا | عطیه زندیه، علیرضا رجایی، علیاصغر مصلح، فرناز ناظرزاده کرمانی، جلیله علمالهدی، محمد شکری، رضا گندمی نصرآبادی، محمود خاتمی، سلمان البدور، عبدالله نصری، احمد علیاکبر مسگری، انشاءالله رحمتی، مصطفی شهرآیینی، سید حمید طالبزاده، شهرام پازوکی، محمدعلی فتحاللهی، رضا سلیمانحشمت، میرعبدالحسین نقیبزاده، محمدحسین ملایری، موسی اکرمی، محسن قمی، جهانگیر مسعودی، موسی نجفی، ابراهیم دادجو، علی کرباسیزاده اصفهانی، محمدرضا ریختهگران، سایه میثمی، حسن فتحی، حمیده کوکب، محمدجواد صافیان، مهدی طاهریان، سید علی محمودی |
علایق اصلی | فلسفه سیاسی، چیستی غرب، فلسفه اسلامی، شعر و رمان |
ایدههای چشمگیر | خرد توسعه، غربزدگی، آینده نگری |
تأثیرگرفته از
| |
دلیل شهرت | فیلسوف برجسته معاصر و پرداختن به اساسیترین و مهمترین مسائل جامعه معاصر |
داوری از متفکران بحثبرانگیز سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران بودهاست و گاه به عنوان «فیلسوف جمهوری اسلامی» از او یاد میشود.[2] او یک طرف درگیری معروف هایدگری-پوپری در ایران دهه ۷۰ بود؛ چنانکه پوپریهایی چون عبدالکریم سروش او را به دشمنی با آزادی و دفاع از خشونت متهم میکردند. وی با رد این اتهامات اعلام میکرد که نمیتوان هم به لیبرال دموکراسی معتقد بود و هم حکومت دینی را تأیید کرد.[3][4][5]
زندگی
رضا داوری اردکانی زاده خردادماه ۱۳۱۲ در اردکان یزد است. او تا دوره متوسطه را در اردکان گذراند و در سال ۱۳۳۰ از دانشسرای مقدماتی اصفهان دیپلم گرفت و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. او از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ در مدرسه صدر اصفهان که جزء حوزه علمیه اصفهان بود مقدمات صرف و نحو عربی و فقه و اصول را آموخت. در سال ۱۳۳۴ در رشته فلسفه وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ مدرک دکتری شد.[6][7] عنوان رساله دکتری او «حکمت عملی افلاطون و ارسطو و تأثیر آن در فلسفه سیاسی فارابی» به راهنمایی یحیی مهدوی بود.[7]
داوری اردکانی در سال ۱۳۶۲ به درجه استادی دانشگاه تهران نائل آمد. او همچنین در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ در دانشگاه سوربن پاریس، در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در انگلستان و در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا به مطالعه و پژوهش پرداختهاست.[7]
اندیشه
فلسفه
داوری متخلق به فلسفه و آداب آن و مدافع جدی فلسفه است و از هیاهو گریزان است. آثار او پرسش محور است. او در استفاده از عنوان فیلسوف برای دیگران بسیار سختگیر است و بین فاضل، عالم، شارح، محقق و فیلسوف که مرحله آخر است تمایز قائل است؛ لذا از نظر او فیلسوفان حقیقی اندک شمارند. از نظر او فلسفه پرسش از چیستی اشیاء است و این پرسش در فرهنگها و دوران مختلف صورتهای مختلف مییابد. البته او معتقد است در دنیای مدرن فلسفه از شور سقراطی افتاده و دیگر مایه تذکار نیست؛ بلکه تبدیل به تتبع و روش شدهاست. از نگاه داوری اردکانی مهمترین درماندگی بشر نبود تفکر است و دغدغه او ردیابی همین درماندگی در فلسفه و فرهنگ است.[8] او معتقد است «فلسفه بهصورتی که در یونان به وجود آمد و دو هزار و پانصد سال سیر کرد و به منزل تجدد رسید، آینده ندارد و مشکلات کنونی عالم با آن حل نمیشود.»[9]
جدال هایدگری-پوپری
رضا داوری اردکانی، یک طرف جدال هایدگری-پوپری در ایران دهه ۷۰ بود.[3][4][5] معروف است که او به مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی دلبستگی دارد و نقدهای هایدگر به عقلانیت ابزاری، علم جدید و تکنولوژی در آثار او انعکاس دارد. هایدگر در نظر داوری متفکر بزرگی است و هر که اهل فلسفه باشد به اندیشه او توجه میکند. اما او توصیف خود به «هایدگری» را قبول ندارد چون میگوید مرید و مقلد هایدگر نیست و فلسفه را حزب نمیداند که از فرد خاصی تبعیت کند. «من اگر به هایدگر اهمیت میدهم، از آن جهت است که او ما را با عالمی که در آن به سر میبریم و به تحولی که در وجود آدمی در دوران جدید پدید آمده، کم و بیش آگاه کردهاست اما وقتی آثار او را میخوانیم، نمیتوانیم و نباید از او بپرسیم که راه آینده ما چیست.»[9]
از نظر داوری اردکانی کارل پوپر سزاوار شهرتی که در ایران پیدا کرده نیست. او شهرت پوپر در ایران و در جهان را به علایق سیاسی و ایدئولوژیک مربوط میداند. او نظریه ابطالپذیری پوپر را کشف بزرگی نمیداند. انکار ماهیت از طرف او را با بحثهای خود او در باب چیستی علم متعارض میداند. اینکه پوپر جهان غیرغربی را مبتلا به تئوری توطئه میداند به نظر داوری «کوششی برای شستن دستهای آلودهٔ ارباب استیلا [امپریالیسم]» است و این ادعا با آزادیخواهی نمیسازد. داوری منکر وجود توهم توطئه نیست؛ اما آن را مختص جهان غیرغربی نمیداند. تنبه به تأثیر زمینههای فرهنگی در علم و شناخت را نیز کشف پوپر نمیداند. او ضمن اذعان به این که اندیشه پوپر دارای بارقهها و یافتهای محدودی است آنها را طرحی نو در فلسفه نمیداند و نام آوردن از او در کنار بزرگان فلسفه قرن بیستم را چندان موجه نمیداند.[10]
از نظر داوری آرای هیچ فیلسوفی از جمله پوپر نباید مطلق تلقی شود و راهنمای فکر و عمل در همه جا قرار گیرد. او معتقد است پوپر رویکرد جدلی، سیاسی و ژورنالیستی به فلسفه و فیلسوفان داشته و در قضاوت دربارهٔ فیلسوفان بزرگ تاریخ، مبادی فکری آنها را در نظر نمیگرفته و مقاصد آنها را تحریف کردهاست. او پوپر را به خاطر ناسزاگویی و حمله به شخصیت فیلسوفان بزرگ در حالی که خودش میگفته در بررسی آرای فلاسفه میشود شخصیت آنها را نادیده گرفت سرزنش میکند.
پوپر با شعار دفاع از آزادی به ایران آمد، اما در حقیقت در صدد یافتن مخالفان وهمی و حقیقی آزادی و معارضه با آنان بود و کمتر کاری به اصل آزادی داشت. من نمیگفتم آزادی بد است (و چگونه چنین سخنی میتوانستم و میتوانم گفت) بلکه میگفتم چرا کسانی که این همه دم از آزادی میزنند، باید مدام در کار نفی و رد باشند و به مخالف خود مجال سخن گفتن ندهند.[4]
سیاست
او علیرغم بحث از اندیشه سیاسی به شدت از سیاست عملی و دادن پندواندرز سیاسی گریزان است و برای همین یک شخصیت سیاسی تأثیرگذار نیست. علت بدبینی او به سیاست پرهیز از روحیه استیلا طلبی موجود در سیاست مدرن است. به اعتقاد او نمیتوان از آرای فارابی که مورد توجه او است، برنامه سیاسی-اجتماعی استخراج کرد.[8]
غرب
داوری در حوزه اندیشه سیاسی تحت تأثیر فلاسفه اسلامی به خصوص فارابی و طرح مدینه فاضله او است که بر اساس آن فیلسوف بر مدینه حکومت میکند که در حقیقت نبی است. منبع دیگر تأثیرگذار بر اندیشه سیاسی او نقادی فلسفه غرب است. تلاش اصلی او در نقادی فلسفه غرب نشان دادن پیوند آن با سیاست مدرن است. از نظر او فلسفه باطن غرب است و لذا تا فلسفه غرب را نشناسیم شناخت ظواهر آن نیز غیرممکن است. نظم غربی ابتدا در صورت سیاسی و اقتصادی ظاهر نشد؛ بلکه ابتدا در فلسفه و هنر بنیاد گذاشته شد. او معتقد است زوال تمدن غرب مشروط به زوال بنیانهای فلسفی آن است که این امر چندی است آغاز شدهاست.[8]
او معتقد است با ظهور سقراط و فلسفه در یونان، بشر جدیدی متولد شد و شعار سقراط که «خودت را بشناس» بود در سیر تاریخ، تبدیل به مذهب اصالت بشر در رنسانس اروپا شد و اساس امپریالیسم غرب گردید. از نظر او عقل خودبنیاد و اوتوپی اساس فلسفه سیاسی و تمدن غرب است. غرب در اوتوپی به دنبال جهانی است که در آن با تکیه بر عقل خودبنیاد و علم—که تصور میکند همیشه در حال پیشرفت است—بر همه موانع و مشکلات فائق آمده و بهشتی زمینی را تحقق بخشد. از این نقطه است که تئوری متولد میشود که به معنی نظر کردن بیطرفانه به حقیقت نیست؛ بلکه در خود قصد تصرف را نهفته دارد. نظم، استیلا، قدرت و تناسب از اجزای ذاتی اوتوپی است و شناخت آنها از لوازم شناخت تمدن و سیاست مدرن است. این روحیه تصرف و استیلا، در سیاست جدید در پدیده دولت مدرن و استعمار خود را نشان میدهد و در علم جدید نیز با تغییر کارکرد افلاطونی ریاضی و تبدیل آن به وسیلهٔ تصرف اشیا و طبیعت. او نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون را تقابلی از شرق و غرب میداند که معلول همین روح سلطهگر غربی است.[8]
توسعهنیافتگی
داوری اردکانی در سالهای اخیر به مقوله توسعه و توسعهنیافتگی پرداختهاست؛ چرا که میپندارد سرنوشت بشر معاصر به توسعه وابسته شدهاست.[11] او میگوید جهان در حال توسعه باید با میل و برنامهریزی و استفاده از اطلاعات و قهراً بدون در نظر داشتن شرایط تناسب اجزای مدرنیته به خود صورت متجدد بدهد و البته این کار دشوار از عقلهای عادی بر نمیآید. چنانکه غرب نیز اگر میخواست با برنامهریزی به سمت توسعه رود موفق نمیشد؛ چرا که توسعه در غرب به صورت یک فرایند اورگانیک و طبیعی بروز کرد.[12] او میگوید جنبشهای ضداستعماری و استقلالطلبی بعد از جنگ جهانی دوم شکست خورند؛ چرا که مسئله توسعهنیافتگی را سهل انگاشتند و با وجود رویکرد ضداستعماری مثل غرب به دنبال علم و آزادی و تکنولوژی و حقوق بشر غربی بودند. غافل از این که تجدد برای غرب یک امر اقتضایی بود و تحقق آن در دیگر نقاط دنیا نیازمند مقدمات و شرایطی بود؛ اما جهان توسعهنیافته چون این امور را سهل میانگاشت حاضر نبود در شرایط تحقق آن اندیشه کند.[13] او پرسش از شرط امکان انواع نظامهای سیاسی را از مهمترین مسائل میداند و معتقد است در کشورهای توسعهنیافته، چنین پرسشی نادیده گرفته میشود و این کشورها اساساً اسیر ایدئولوژی هستند:
این گرفتاری جهان توسعهنیافتهاست که حقیقت را با عمل و علم و هنر را با سیاست در هم میآمیزد و اشتباه میکند. وقتی عمل و سیاست به صفت درست و حقیقی متصف شود به نتایج و آثارش توجه نمیشود و آن را تغییر هم نمیتوان داد… ایدئولوژی مجال و میدان خلط حقیقت با عمل سیاست و مصلحت زندگی است… یکی از اوصاف جهان توسعهنیافته تسلیم بیمضایقهٔ آن به ایدئولوژیهاست. در این جهان وقتی از صاحبان سیاست مقصدشان را بپرسند معمولاً به جای اینکه بگویند به کجا میخواهند بروند، از آرای جزمی خود و کاری که میکنند میگویند. گویی همین گفتار و رفتار و عملشان غایت است و مردمان باید به همین اکتفا کنند و خرسند و راضی باشند که بدانند و اعلام کنند که با چه کسانی دشمنند و چه کسان و حرفها و چیزها را میپسندند و دوست میدارند.[14]
او در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات میگوید: «در باب سیاست جز این نمیدانم که حکومت، دو نوع است؛ حکومتی که مسائل و مشکلات را مییابد و کم و بیش آنها را حل و رفع میکند و حکومتی که صرفاً برای حفظ خویش میکوشد و البته این حکومت موفق نمیشود.»[15]
وضع ایران
در ۲۴ فروردین ۱۳۹۸ در مقالهای در روزنامه سازندگی نوشت که ایران در حوزههای مختلف اعم از اداری، اقتصادی و اجتماعی پر از مشکل است؛ اما چون به عمق و ریشه آنها پی نبردهایم فکر میکنیم حل مشکلات آسان است و علت عدم حل آنها صرف وجود دولتهای نالایق است بدون توجه به این که با وجود مدیران لایق نیز پیچیدگی امور اصلاحات را دشوار میکند. آنها هم که از مشکلات میگویند صرفاً برای مخالفت سیاسی است. در گفتارهای سیاسی فقط از ایدهآلها و ایدئولوژی و مردم سخن گفته میشود اما جایی برای تبیین این که کشور کجا است و با چه راهی به کجا باید برود وجود ندارد. او نوشت در اقبال به تجدد در ایران به جایگاه و نظم عناصر مختلف تجدد و ارتباط آن با فرهنگ بومی توجه نشدهاست.[16] او هم در مورد ایده تمدن نوین اسلامی نیز گفت:
برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افقهای باز خداحافظی میکند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن (که نمیدانیم چگونه ممکن است) متصوّر نمیشود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمیدانیم و نمیخواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با درد تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود.[16]
در مورد وضعیت فعلی ایران نوشت:
شاید کشور ما هرگز و در هیچ زمانی تا این اندازه از بیرون تحت فشار و از درون دچار تفرقه و اختلافهای مخرب و بنیان سوز و غفلت از آنچه روی دادهاست و روی میدهد و پریشانی و دوری مردمان از یکدیگر و سرگرمی به اوهام و حرفهای بیهوده و غالباً دور از فهم و خرد و سرگردانی در کارها و راهها نبودهاست. اختلافهای موجود حتی اگر به فرض قریب به محال به غلبه یک گروه بینجامد، سودی برای غالب ندارد اما به ایران زیان و آسیب میرساند. ایران در شرایط کنونی به ترمیم و التیام زخم جداییها و گسستهای روحی و تاریخی و اخلاقی و به وحدت و همبستگی و اعتماد و امید نیاز دارد و حصول اینها به تدبیرها و تصمیمهایی بستهاست که دانایان و صاحبان خرد و تدبیر و سیاست و بزرگان قوم باید اتخاذ کنند. پیداست که پیش از آن باید بتوان شرایط جهان و کشور را با فهم و خرد سیاسی دریافت و در کار و بار و کارنامه خود به دیده انصاف نگریست تا اندکی در درد ایران تنها و دردکشیده و دردمند و نگران آیندهاش شریک شد. آیا راه دیگری ماندهاست و کار دیگری میتوان کرد؟[16]
نقدها و نظرها
داوری به خصوص در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، مورد انتقاد برخی از افراد قرار گرفتهاست.[17] عبدالکریم سروش در ۲۳ آذر ۱۳۹۱ نوشتهای را تحت عنوان «بیا کاین داوریها را به نزد داور اندازیم» منتشر کرد و در آن به مذمت داوری پرداخت. چند روز بعد، بیژن عبدالکریمی مقالهای تحت عنوان «رهبری تمدنی و نه رهبری سیاسی» در پاسخ به این نوشته منتشر کرد.[18][19] خسرو ناقد در مصاحبهای با مهرنامه، نظرات داوری دربارهٔ کارل پوپر را مورد انتقاد قرار داد.[20]
بیژن عبدالکریمی در مراسم پاسداشت مقام علمی داوری اردکانی گفت «کینه و بیمهری همگان و فهم متعارف با هر گونه تفکری که آنها را به پرسش و مهمیز نقد گیرد، از شاخصههای تفکیکناپذیر تاریخ انسان و تاریخ فلسفه و تفکر است. بخش قابل ملاحظهای از بی اعتنایی بل بیمهری و حتی کینهتوزی نسبت به داوری حاصل تقابل تفکر با فهم متعارف است.» او همچنین گفت «تلقی من این است که ما مسئله نداریم بلکه بحران داریم و کمتر کسی این موضوع را جدی گرفتهاست. این درحالیست که ما برای فهم جهان احتیاج به مسئله داریم. از میان متفکران معاصر تنها کسی که به این موضوع توجه دارد که فهم جهان یک امر دم دستی نیست و احتیاج به تفکر دارد، دکتر داوری و آثار ایشان است.»[21]
جوایز، سمتها و افتخارات
داوری اردکانی دارای مناصب علمی و سازمانی و جوایز و تقدیرهای متعددی بودهاست.[7]
- استاد ممتاز دانشگاه تهران
- استاد نمونه کشور، ۷۶–۱۳۷۵
- چهره ماندگار کشور، ۱۳۸۱
- تجلیل از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و چندین نهاد علمی و فرهنگی دیگر، ۱۳۸۳
- کسب نشان درجه یک دانش از رئیسجمهوری سیدمحمد خاتمی، ۱۳۸۴
- کسب عنوان فارابیشناس برجسته ایران (مفاخرپژوه برجسته) و دریافت تندیس ویژه فارابی از رئیسجمهوری در نخستین جشنواره بینالمللی فارابی، ۱۳۸۶
- برگزیده بخش حوزه و دانشگاه در جشنواره ملی نوآوری و شکوفایی برای طرح «تاریخ فلسفه اسلامی» و دریافت لوح سپاس از رئیسجمهوری، ۱۳۸۷
- کسب عنوان فیلسوف فرهنگ و تجلیل از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و چندین نهاد علمی و پژوهشی کشور، ۱۳۸۷
- دریافت لوح تقدیر به عنوان پیشکسوت دانشگاه تهران، ۱۳۸۹
- دریافت لوح تقدیر به عنوان پیشکسوت شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۳۸۹
- کسب عنوان استاد برجسته از سوی بنیاد ملی نخبگان و دریافت لوح تقدیر در نخستین دوره جایزه ملی علامه طباطبایی، ۱۳۹۰
- بزرگداشت در هشتاد سالگی با عنوان «پرسشگر دردمند روزگار ما» و تجلیل از سوی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، سازمان فرهنگی-هنری شهرداری تهران و چندین نهاد علمی و فرهنگی کشور، ۱۳۹۲
- تجلیل به عنوان دانشمند برجسته یزدیتبار، شهرستان یزد، ۱۳۹۲
- دریافت نشان درجه یک پژوهشگر پیشکسوت دانشگاه تهران، آذر ۱۳۹۳
- عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، از بدو تأسیس تاکنون
- عضو پیوسته خارجی آکادمی علوم تاجیکستان، از سال ۲۰۱۱ میلادی
- مسئولیتهای علمی، اداری و فرهنگی:
- رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۶۰–۱۳۵۸
- سرپرست کمیسیون ملی یونسکو- ایران، ۱۳۶۱–۱۳۵۹
- مدیرگروه آموزشی فلسفه دانشگاه تهران، ۱۳۶۵–۱۳۶۲
- سردبیر مجله نامه فرهنگ، ۱۳۸۵–۱۳۷۱
- سردبیر مجله فرهنگ، ۱۳۸۰–۱۳۷۵
- مدیر عامل انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶–۱۳۷۵
- رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، از ۱۳۷۷ تاکنون
- نایب رئیس انجمن آکادمیهای علوم آسیا، ۲۰۰۶–۲۰۰۲
- دریافت نشان انجمن نویسندگان روسیه
- برگزیده دومین همایش ملی سرآمدان آموزش کشور
- برگزیده ششمین دوره جایزه اخلاق و نیایش به پاس یک عمر پژوهش و تحقیق
- دریافت نشان زرین در ششمین جشنواره تجلیل از تلاشگران برتر کیفیت کشور
- تجلیل در بیست و پنجمین جشنواره کتاب سال دانشجویی به عنوان استاد خادم کتاب[22]
- عضو افتخاری مؤسسه فرهنگی ایکوموس ایران
گزیدهٔ آثار
- شاعران در زمانه عسرت (۱۳۵۰)
- فارابی، فیلسوف فرهنگ (۱۳۵۴)
- فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی (۱۳۵۴)
- تمدن و تفکر غربی (۱۳۵۵)
- وضع کنونی تفکر در ایران (۱۳۵۷)
- فلسفه چیست؟ (۱۳۵۹)
- فلسفه در دام ایدئولوژی (۱۳۷۳)
- درباره غرب (۱۳۷۹)
- درباره علم (۱۳۷۹)
- فلسفه، سیاست و خشونت (۱۳۸۵)
- نگاهی دیگر به تاریخ فلسفه اسلامی (۱۳۸۷)
- ما و تاریخ فلسفه اسلامی (۱۳۸۹)
- گاه خرد (۱۳۹۵)
منابع
- «رئیس فرهنگستان علوم ایران از بزرگترین فارابی شناسان جهان، مهمان زادگاه فارابی است». ایرتاگ.
- فرهنگی، حشمت حکمت روزنامهنگار و پژوهشگر. «رضا داوری اردکانی؛ از فیلسوف نظام تا نقد تعابیر خود». BBC News فارسی. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۹-۲۹.
- «تکلیف ما با پوپر روشن است؟». اعتماد.
- «چرا با کارل پوپر مخالفت کردم؟ / فیلسوفی که «فیلسوف زمانه» نیست». فردانیوز.
- «اجتماع ابن عربی ـ هایدگر علیه غرب». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- "رضا داوری اردکانی فیلسوف فرهنگ: دورنمایی از حیات دکتر رضا داوری". کتاب ماه فلسفه. 19 (2): 42–44. 1388-01-04. Check date values in:
|date=
(help) - «زندگی و کارنامه رضا داوری اردکانی». سایت رسمی رضا داوری اردکانی. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۹-۲۹.
- شاکری، سید رضا (۱۳۸۴). «اندیشه سیاسی رضا داوری اردکانی». پژوهش علوم سیاسی.
- «هایدگر و ایران از دیروز تا امروزِ ما در گفتگو با رضا داوری اردکانی». مهرنامه. ۱۳۸۹.
- رضا داوری اردکانی (۱۳۸۴). «معرفی کتاب: سیر انتقادی در فلسفهٔ کارل پوپر». نامه فرهنگ. صص. ۲۰۳–۲۰۵.
- «گره کار ما توسعه است». اعتماد. ۹ خرداد ۱۳۹۷.
- رضا داوری اردکانی (۳ تیر ۱۳۹۶). «جان نقّاد و چشم باز مردم / رضا داوری اردکانی – بخش دوم». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- «رضا داوری اردکانی در گفتوگو با فارس: از نظرم دربارهٔ تجدد و توسعه عدول نکردهام/ نگفتهام مردم «مرگ بر آمریکا» نگویند». خبرگزاری فارس. ۲۰۱۷-۱۲-۳۰. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۹-۲۹.
- «تأمل در وضع سیاست کنونی جهان». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ آوریل ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲ دسامبر ۲۰۱۴.
- بیآنکه درصدد دفاع از لیبرالیسم باشم به علم و نظر احترام میگذارم
- «ایران پر از مشکل است؛ اما مسئله ندارد/ مقاله جدید رضا داوری اردکانی در باب وضع کنونی کشور». sazandeginews.com. بایگانیشده از اصلی در ۱۵ آوریل ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۴-۱۵.
- سخنان رضا داوری اردکانی درباره فلسفه، فردید، فوتبال و فرهنگستان علوم
- «رهبری تمدنی و نه رهبری سیاسی (پاسخ بیژن عبدالکریمی به عبدالکریم سروش)». بایگانیشده از اصلی در ۱۱ ژانویه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۳.
- «رهبری تمدنی و نه رهبری سیاسی». جنبش راه سبز. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۲.
- «نقد پوپر در ایران سیاسی بود و نه فلسفی». بایگانیشده از اصلی در ۱ ژوئیه ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۹.
- «داوری اردکانی به ما یاد داد که فهم جهان یک امر دم دستی نیست». مهر.
- زندگینامه داوری
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به رضا داوری اردکانی در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ رضا داوری اردکانی موجود است. |