ولایتعهدی علی بن موسی الرضا
ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به واقعه احضار و انتصاب علی بن موسی (۱۴۸ ه.ق، مدینه – ۲۰۳ ه.ق، خراسان) (امام هشتم شیعیان) به ولایتعهدی مأمون گفته میشود که در سال ۲۰۱ ه.ق رخ داد. این رویداد که مهمترین فصل تاریخی حیات علی بن موسی الرضا است، در پی اختلافات شدید مأمون و امین که به قتل امین منجر شد و تلاشهای مأمون جهت اقناع عمومی، رخ داد. این انتصاب سیاسی، در ابتدا با مخالفت و استنکاف علی بن موسی مواجه شد. اما نهایتاً با اصرارهای مأمون و اجبار و تهدید علی بن موسی، وی در سال ۲۰۰ ه.ق به سمت مرو حرکت کرد. در طول مسیر، اتفاقات فراوانی از کاروان علی بن موسی گزارش شدهاست که پررنگترین آنها، استماع و استنساخ حدیث سلسلهالذهب اهالی نیشابور میباشد.
زمان | از: ۶ رمضان ۲۰۱ ه.ق - تا: ۳۰ صفر ۲۰۳ ه.ق |
---|---|
مکان | مرو |
با نام دیگر | ولایتعهدی علی بن موسی |
سازماندهی توسط | علی بن موسی الرضا، مأمون، فضل بن سهل |
نتیجه | احضار به مرو و انتصاب علی بن موسی الرضا به ولایتعهدی و قتل وی پس از دو سال به دست یا دستور مأمون |
با رسیدن علی بن موسی به مرو، وی به مدت دو ماه از پذیرش خلافت و ولایتعهدی استنکاف کرد، اما در نهایت آن را با شرایط چهارگانه پذیرفت. پس مردم با وی بیعت کردند و نام او رسماً به عنوان خلیفه آینده مسلمانان به سرزمینهای اسلامی ابلاغ شد. همچنین به نام وی سکه طلا و نقره ضرب شد. این موضوع مهم در میان طبقات اجتماعی، بازتابهای گوناگونی دربرداشت. این انتصاب در شرایط سختی که مأمون در آن دچار بود، سبب شد تا آتش قیام علویان در مراکزی چون بغداد، مکه و کوفه فروکش نماید. علی بن موسی نیز از جایگاه ولایتعهدی خود، در راستای انتشار علوم دینی استفاده فراوانی کرد و در جلسات مناظره با ادیان و فرقههای دیگر حضور یافت.
مأمون پس از این انتصاب، با معضلی دیگر مواجه شد؛ عباسیان حاضر در بغداد که غالباً از حزب مخالف مأمون محسوب میشدند؛ طی جلساتی اقدامات مأمون را نگرانکننده دانستند و سرانجام مأمون را از خلافت عزل کردند. این اقدام سبب شد تا مأمون از خود دفاع کند و دلایلش را از برخی اقدامات بیان نماید. او برای دفاع از خود، به همراه علی بن موسی عزم بغداد کرد. با رسیدن کاروان مأمون به سرخس، وزیرش فضل بن سهل توسط تعدادی از سران ارتشی ترور شد و دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و از دنیا رفت. بسیاری از منابع، قتل وزیر و مرگ ولیعهد مأمون در این فاصله زمانی کوتاه را نشانه توطئه مأمون دانستهاند. این درحالیست که منابع شیعی و بسیاری از منابع اهل سنت به صراحت مرگ علی بن موسی را مسمویت بر اثر زهر گزارش نمودهاند؛ هر چند در منابع اهل سنت دربارهٔ شخص قاتل، اختلافاتی وجود دارد، اما منابع شیعی مأمون را مسئول این ترور دانستهاند.
زمینهٔ تاریخی
فرزندان عبدالله بن عباس در طول مرحلهٔ دعوت عباسی به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضداموی برای گزینش یک رهبرِ هاشمی با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه عباسی و چه علوی — اقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گستردهتر بنیهاشم سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با اهل بیت شراکت جویند. سپس، با گسترش جنبش سیاهجامگان اقدام به قیام علیه سلسلهٔ امویان کردند و در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م خلافت عباسیان را مستقر نمودند. خلیفهٔ دوم عباسی، ابوجعفر منصور (حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه.ق/۷۵۴–۷۷۵ م) بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، برای باقی ماندنِ خلافت در خط خانوادهاش، طیف وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار یا حذف کرد. بااینحال، اعتبار خلافت وی توسط شاخهٔ علویِ خاندان بنیهاشم — بهعنوان قانونیترین وارثان خلافت که نزدیکترین پیوند خویشاوندی با پیامبر را داشتند — مورد چالش قرار گرفت.[1] منصور پس از تحکیم رهبری سیاسیاش، زمینهسازی پایههای دولت جدید عباسی را آغاز کرد. وی ادعاهای اعتقادی تازهای در مورد جایگاه خلفای عباسی بهعنوان امامان و نمایندگان حکومت الهی ارائه کرد. خلفای عباسی بهعنوان اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، بهعنوان حافظ ایمان اسلامی و بهعنوان تنها حاکمانی که تداومبخش آرمان سلطنتی ایرانی بودند، حکمرانی میکردند.[2] هارونُ الرَّشید (حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م)، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.[3] هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، امین را بهعنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و مأمون را نیز بهعنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمینهای خلافت عباسی را میانشان تقسیم نمود.[4][5] در سال ۱۸۶ ه.ق و با اعلام رسمی از سوی هارون، امین به عنوان جانشین خلیفه در بغداد به تخت نشست و مأمون نیز به عنوان جانشین امین، در مرو مستقر گردید. نقاط تحت سیطره مأمون از همدان تا مرزهای شرقی حکومت را شامل میشد.[6][7] این موضوع درحالی بود که مأمون حاکم خودمختار ولایات شرقی محسوب میشد.[8]
۱۷۵ | برگزیدن امین به جانشینی توسط هارونالرشید | |
۱۸۲ | تعیین سیستم جانشینی توسط هارونالرشید | |
۱۸۳ | برگزیدن غیررسمی مأمون به جانشینی توسط هارونالرشید | |
۱۸۶ | اعلام سیستم جانشینی و رسمیت بخشیدن به آن توسط هارونالرشید در مکه | |
۱۹۳ | مرگ هارون | |
۱۹۴ | آغاز تحرکات امین و خواندن خطبه به نام فرزندش موسی | |
۱۹۵ | اوج گرفتن اختلافات میان امین و مأمون و قطع روابط | |
۱۹۵ | نبرد ری و پیروزی لشکر مأمون به فرماندهی طاهر بن حسین بر لشکر امین | |
۱۹۶ | اخذ بیعت مکه و مدینه برای مأمون | |
۱۹۶ | پیروزی لشکر مأمون به فرماندهی هرثمه بن اعین بر لشکر امین | |
۱۹۷ | آغاز محاصرهٔ بغداد | |
۱۹۸ | فتح بغداد | |
۱۹۸ | قتل امین | |
۱۹۸ | وصول خبر پیروزی به مأمون و آغاز رسمی خلافت او |
در سال ۱۹۳ ه.ق هارون الرشید درگذشت و امین به خلافت رسید، اما او عملاً از امور کناره گرفت و به تفریح و معاشرت با زنان و جمعآوری ثروت و طرب مشغول شد. او تمام امور حکومت را به وزیران و مشاورانی همچون فضل بن ربیع واگذار کرد که موجب بروز هرج و مرج در کارها شد.[9][10][11] برخلاف امین، مأمون شخصیتی قدرتمند و علایق گستردهٔ روشنفکرانه داشت و در اصلاح امور میکوشید.[12] با اقداماتی که امین انجام داد، از جمله فرستادن جاسوس به خراسان، فراخواندن سپاهیان تحت امر مأمون و خزانه به بغداد، دستور به مأمون جهت اخذ بیعت توسط خود او از خراسانیان، کوتاه کردن دست مأمون از برخی مناطق تحت فرمان وی چون نیشابور و سرخس و درخواست به رسمیت شناختن و تقدم نام موسی، فرزند امین بر مأمون، اختلافات دو برادر بالا گرفت.[13][14][15] مأمون در واکنش به اقدامات امین، با تغییر در قوانین خراجگزاری و حضور در دعاوی عمومی، سعی کرد اعتماد و رضایت خراسانیان را جلب کند.[16][17] وی همچنین نام امین را از خطبه نماز جمعه و سکههایی که در خراسان ضرب میشد، برداشت و به خود لقب «امام الهدی» داد.[18] در مقابل، امین دستور داد سکههایی که مأمون کرده بود و نام خلیفه بر روی آن نبود، به رسمیت شناخته نشود. مأمون هم تمام راههای میان عراق و خراسان را بست و ارتباطش را با پایتخت قطع کرد و با تمام تصمیمات امین مخالفت نمود. او اعلام کرد که دیگر از امین پیروی نمیکند؛ در نتیجه، خلافت اسلامی به صحنهٔ نبرد دو مدعی تبدیل شد.[19][20][21] شدت این اختلافات، سبب شد تا امین لشکری به فرماندهی علی بن عیسی برای دستگیری مأمون روانه کند.[22][23][24] مأمون هم طاهر بن حسین را برای مقابله به ری فرستاد.[25][26][27][28] پس از گذشت دو سال، لشکر مأمون تا نزدیکی بغداد رسید و شهر را محاصره کرد[29][30] که یک سال به طول انجامید و سرانجام امین به اسارت درآمد و با دستور طاهر، به قتل رسید.[31][32][33] با مرگِ امین و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ بغداد و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه بهراه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبشهایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیامها و شورشها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.[34]
این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون میشد؛ و این، موضوعی بود که بی شک، اعتبار نهاد سلطنتی عباسی را بهلرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاستهای عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در کوفه بهرهبری ابنِ طَباطَبا و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، اَبُوالسَّرایا در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.[35] زید بن موسی ملقب به «زَیْدُالنّار» در بَصره قیام کرد.[36] یَمَن تحت شورشهای مختلفِ علوی بهسر میبُرد. اولین بار ابراهیم بن موسی کاظم در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به ابنِ اَفطَس در مکّه قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم به ارتقای اقتدار مذهبی خویش با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُالله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز گرفت، عباسیان بغداد با مطرح کردن ابراهیم بن مَهدی بهعنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را بهعنوان شاهزادهای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.[37] رویداد انتصاب ولیعهد، چندان مورد توجه منابع اهل سنت قرار نگرفتهاست و به عنوان یک حادثه جزئی ذکر شدهاست و در مقابل منابع شیعی به عنوان رویدادی عمده معرفی شدهاست.[38]
از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از تاریخ صدر اسلام و موضوع جانشینی محمد، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به اهلِ بیت پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی کِیْسانیّه و امامیّه توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را دارند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیانگذاری زِیْدیّه منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها به این نام نامگذاری شد، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ حسین بن علی، علی بن حسین زَیْنُالْعابِدین دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیقتر تعریف کردند، بهطوریکه علویانِ فاطمی — هم حسنی و هم حسینی — را دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی بهجای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علویشان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری سنی از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشههای شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، مهدی، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب را به جای علی بن ابیطالب بهعنوان جانشین منصوب کردهاست. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجستهترین دانشمندان از اصحاب جعفر صادق مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که بهعنوان مَهدی باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابلتوجه دیگر در کوفه تشکیل دادند، بهنام واقِفیّه شناخته شدند. بااینحال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را بهعنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، بهعنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهمشان، حسن عَسکَری با اختلافات جزئی دنبال کردند.[39]
دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت نهضتِ ترجمه همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان بهوجود آورد، بهعنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ مسیحی، ثَنَویگرایانِ مانَوی، مَزدَکیان، یَهودیان و پیروان مذاهبِ مختلفِ اسلامی را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای منطقی بهعنوان ابزار اصلی در میان مُتِکَلِّمان اولیه کمک کرد.[40]
شرح واقعه
با مرگِ امین و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ بغداد و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه بهراه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبشهایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیامها و شورشها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.[41] مأمون با درک درستی که از اوضاع حکومت داشت، ورود علی بن موسی الرضا با وجود نفوذ مذهبی وی به قضایای سیاسی را به ضرر خود میدانست.[42] بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام میگوید بهنظر میرسد تنها دخالت علی بن موسی در سیاست تا پیش از ولایتعهدی، در مذاکرات میان دولتِ عباسی و عمویش محمد بن جعفر بودهاست که در سال ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵ م، خود را در مکه خلیفه اعلام کرده بود. در آن زمان از علی بن موسی خواسته شد تا سعی کند عمویش را برای تسلیم شدن متقاعد کند.[43] جعفریان در صحتِ این گزارش مبنی بر وساطت علی بن موسی الرّضا، به دیدهٔ تردید مینگرد.[44]
منابع تاریخی در معرفی طراح نقشه ولایتعهدی علی بن موسی دچار اختلافند؛ برخی منابع چون تاریخ بیهقی، فضل بن سهل و مشاوران مأمون را طراح این نقشه دانستهاند. بیهقی هدف فضل از این پیشنهاد را، برگرداندن قدرت به علویان گزارش میکند. در مقابل، منابع شیعی نیز اکثراً مأمون را طراح این نقشه میدانند و برای اثبات خود به روایاتی از علی بن موسی استناد میکنند. در یکی از این روایات که صدوق در عیون اخبار الرضا نقل میکند، ریان بن صلت میگوید که پس از بیعت با علی بن موسی در منصب ولایتعهدی، بین نظامیان دربار شایع شد که فضل بن سهل این نقش را تدبیر کردهاست. وقتی خبر شایعه به گوش مأمون رسید برآشفته شد و به ریان بن صلت گفت: چنین نیست که مردم میپندارند.[45]
سفر به مرو
گاهشمار زندگی علی بن موسی الرضا | |
---|---|
رویدادهای زندگی علی بن موسی الرضا | |
در مدینه | |
۷۶۵ |
|
۷۸۳ | |
۷۹۶ |
|
۷۹۹ | |
۸۰۳ | |
۸۰۹ |
|
۸۱۰ | |
۸۱۱ |
|
۸۱۳ | |
۸۱۵ |
|
در مسیر سفر به خراسان | |
۸۱۶ |
|
۸۱۷ | |
در خراسان | |
۸۱۷ |
|
۸۱۸ |
|
در سال ۲۰۰ ه.ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامهای جهت آمدن به مرو نوشت و رَجاءِ بنِ اَبیضَحّاک، دایی فضل بن سهل و غلامی به نام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این سفر باشند.[46] از سوی دیگر، شیخ صدوق، محدث شیعه، چنین گزارش میکند که مأمون در نامهنگاریهای متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را میکرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانهها و دلایل گوناگون رد مینمود. این امتناع سبب شد تا مأمون بهاجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.[47] به عقیده مادلونگ، ادعایی که از سوی ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید، از محدثان شیعه، مبنی بر همراهیِ علی بن موسی تا مرو از سوی عیسی جَلّودی مطرح شده، مردود و نادرست است. چراکه در همان سال عیسی جلّودی، قیام محمّد بن جعفر را در مکه سرکوب کرده و او را با خود به عراق بُرد و به رجاء بن ابیضحاک تحویل داد. رجاء نیز هر دو را به خراسان بُرد.[48]
بهگزارش میلانی در قادتنا، رجاء بن ابیضحاک، فرستادهٔ مأمون میگوید: «مأمون مرا مأمور کرد به مدینه بروم و علی بن موسی الرّضا را حرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم و محافظت او را به دیگری وانگذارم… از مدینه تا مرو به هیچ شهری در نیامدیم جز آنکه مردمِ آن شهر به خدمتش شتافتند، و از مسائل دینی استفتاء و پرسش میکردند، و آن حضرت پاسخِ کافی میداد، و برای آنان به استناد از پدران گرامیَش تا پیامبر، بسیار حدیث میفرمود.»[49] این سفر از ۱۵ مُحَرَّم آغاز شد و تا ۲۹ جِمادیُالثّانی بهطول انجامید.[50]
علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به مرو، علاوه بر اعلام ناراحتی خویش از این سفر با وداعِ همراه با گریه در روضهٔ نَبَوی، دستوری خطاب به شیعیان و اقوامش برای اقامهٔ عزاداری و مجلس تعزیه بهخاطر وی و سفرش صادر کردهاست.[51] بهگفتهٔ ناجی و باغستانی بر طبق روایات منقول از شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا پیشگویی کرد که در غربت خواهد مرد و در کنار هارون دفن خواهد شد و هرگز نزد خانوادهاش بازنخواهد گشت. او هیچیک از اقوام، حتی فرزند خردسالش جواد را نیز با خود به سفر نبرد.[52]
بهنظر میرسد علی بن موسی در این سال، سفری به مکه داشته که در این سفر، پسر پنج سالهاش، محمّد نیز او را همراهی میکردهاست. سفر او به مرو در اوایل سال ۲۰۱ ه.ق برابر با اواخر تابستان ۸۱۶ م آغاز شد. مسیر سفر مطابق گزارش بیشتر منابع از بصره، اهواز و فارس بود؛ و این، طبیعی بود چراکه بغداد و کوفه در آن زمان در دست شورشیان بود؛ بنابراین، گفتهٔ یعقوبی که رجاء به بغداد و نَهاوَند سفر کرده، مردود است. اما اینکه علی بن موسی از مسیر قم نگذشته، قطعی است. او از مسیر نیشابور عبور کرده که عدهای از مُحَدِّثان برجستهٔ اهل سنت مانند اِبنِ راهْوَیْهْ، یَحْیَی بنِ یَحْییٰ، محمّد بن رافِع و احمد بن حَرْب به استقبالش آمده تا با او دیدار کنند و وی مدت کوتاهی در این شهر ماند.[53] بهگفتهٔ میلانی، پررنگترین واقعه در طول سفر علی بن موسی الرّضا، در همین ناحیه و در استماع و استنساخ حدیثِ سِلسِلَةُالذَّهَب رخ دادهاست.[54] در طول مسیر حرکت علی بن موسی به سوی مرو، اتفاقات مختلفی رخ دادهاست؛ داستان مشهور ضمانت آهو که نزد عامه مردم شهره است از جمله این اتفاقها شمرده میشود. بر طبق این داستان که ابن شهر آشوب گزارش نمودهاست؛ صیادی در بیابان آهویی را دنبال میکند، از روی اتفاق آهو به علی بن موسی که در آن حوالی -به نقلی صحرای سمنان- حضور داشته، پناه میبرد و علی بن موسی ضمانت برگشت وی را میکند. آهو نیز پس از رسیدگی به فرزندان بازمیگردد و صیاد از شکار آهو صرفنظر میکند. بین شهرهای سمنان و دامغان در استان سمنان، منطقهای به نام آهوان مشهور است که به گفته برخی، محل اتفاق افتادن این رویداد، همان ناحیه میباشد.[55] هرچند مشهورترین قول دربارهٔ مسیر حرکت علی بن موسی «مدینه، نقره، قریتین، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو» گزارش شدهاست. مسیر دیگر، «نقره، قادسیه، کوفه، بغداد، کرمانشاه، اراک، قم، کاشان، نائین، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس و مرو» میباشد.[56] بلاغی در تاریخ نائین، مسیر دیگری را برای این سفر، نقل کرده که عبارت است از «مدینه، بصره، اَرْجان، فارس، اصفهان، نیشابور، دِه سُرخ، سناباد، سرخس و مرو».[57]
برخی منابع مدعیاند که وقتی علی بن موسی به سرخس رسید، به دستور مأمون و به جرم ادعای الوهیت تحت نظر قرار گرفته و به نوعی زندانی شد. در مقابل عدهای این حبس را بعد از ولایتعهدی و در سال ۲۰۲ ه.ق در حالی که علی بن موسی در مسیر بازگشت به طوس بوده گزارش کردهاند.[58] علی بن موسی پس از رفتن به مرو، در منزلی نزدیک به محل اقامت مأمون ساکن شد. او و مأمون، احتمالاً به صورت روزانه با هم ملاقات میکردند. مأمون برای وی، یک کاتب، چند نیروی نگهبان و شرطه و یک حاجب استخدام کرد.[59]
پذیرش ولایتعهدی و بیعت
بهگزارشی که صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبارَ الرّضا نقل میکند، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از خلافت بهنفع خلافت علی بن موسی کنارهگیری کند.[60][61] علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»[62] پس از آن، مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد سرباز میزد.[63][64] علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولایتعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت،[65] بهشرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد.[66] ریان بن صلت، علت پذیرش ولایتعهدی مأمون را از علی بن موسی جویا میشود و چنین پاسخ میشنود که: «من تمایلی به این کار نداشتم ولی وقتی مخیر شدم بین قبول ولایتعهدی یا کشته شدن، پذیرش ولایتعهدی را انتخاب کردم».[67]
علی بن موسی، در نهایت با چهار شرط، ولایتعهدی را پذیرفت:[68]
- احدی را به کار دولتی منصوب نکند.
- هیچکس را عزل نکند.
- هیچ رسم و روشی را نقض نکند.
- فقط از دور مورد مشورت قرار گیرد.
سرانجام، بهگزارش طَبَری پس از آنکه مأمون شرایط علی بن موسی را پذیرفت، او را در دوم رمضان ۲۰۱ ه.ق، به ولایتعهدی خود منصوب کرد. ابراهیم بن عباس صولی این رویداد را در ۵ رمضان میداند. نخستین کسی که با علی بن موسی بیعت و ابراز وفاداری کرد، فرزند کوچک مأمون، عباس بود که لباسی سبز بر تن داشت. از میان شاعرانی که ستایش و مدح علی بن موسی در این جایگاه را کردند، ابراهیم بن عباس صولی و دِعبِلِ خُزاعی بودند. به هردو نفر، ۱۰٬۰۰۰ سکه از مسکوکاتِ تازهضربشده که بهنام علویان بود، دادند. پس از آن عباسیان و علویان متناوباً هدایایی دریافت کردند که ابتدا توسط عباس بن مأمون و سپس توسط محمد بن جعفر صادق راهنمایی میشدند. پس از مراسم در روز ۷ رمضان/۳۰ مارس، از سوی خلیفه نامهای رسمی مبنی بر اعلانِ انتصاب تنظیم شد تا در مساجد سراسر امپراتوری خوانده شود.[69] افزون بر این، مأمون دختر یا خواهرش، اُمِّحَبیبه را به ازدواج علی بن موسی و دخترش اُمِّفَضل را نیز به عقد پسر علی بن موسی، محمد تقی درآورد. نیز، دستور ضرب سکههایی را داد که نام مأمون و ولیعهدش، علی بن موسی، بر روی آنها حک شدهبود.[70] مأمون بهشکرانهٔ این کار، حقوق یک سالِ سپاه را پرداخت کرد.[71] مادلونگ معتقد است که لقب رضا از جانب مأمون برای علی بن موسی و به جهت پذیرش ولایتعهدی اهداء شدهاست،[72] در مقابل این دیدگاه، منابع شیعی، روایات و دلایلی را برای رد این انتصاب لقب از جانب مأمون گزارش کردهاند، از جمله نامه فضل بن سهل که قبل از ولایتعهدی به علی بن موسی با عنوان الرضا ارسال گردیدهاست.[73] کوپرسون در اینباره معتقد است که مأمون با توجه به شعار ابوالسرایا که «الرضا من المحمد» بود، لقب کوتاهشده «رضا» را به علی بن موسی اهدا کرد.[74] همچنین مأمون فرمان داد تا نامِ ولیعهد در همه جا در خطبهها ذکر شود و رنگ پوشش و لباس فرم، پوشاکِ رسمی و پرچمها، ظرف مهلت یک هفتهای از سیاه که رنگِ رسمیِ عباسیان بود به سبز تغییر کند.[75][76][77] کوپرسون بر این عقیده است که در بین رنگهای سیاه -متعلق به عباسیان- و سفید -متعلق به علویان- رنگ سبز به عنوان رنگی بیطرف انتخاب شدهاست.[78] به عقیده مرتضوی، این تغییر رنگ به جهت عدم کارایی رنگ سیاه -به عنوان رنگ عزا در فرهنگ شیعه- با وجود جنایات عباسیان در حق شیعه، و رنگ سبز به عنوان نماد و شعار شیعیان صورت گرفتهاست.[79] بیهم دائو میگوید پیشتر رنگ سبز بهعنوان نشانهٔ علویان شناخته نمیشد، اما بهتدریج چنین القا شد که این رنگ، بیشتر بهعنوان نشانی برای ابراز اهمیتِ آشتی میان عباسیان و علویان درنظر بوده تا نشانهای از تسلیم شدنِ عباسیان و ادعاهای علویان. نکتهٔ دیگر این است که در میان مسلمانان، رنگ سبز با لباسهای پوشیده در بهشت ارتباط دارد و اینکه انتخاب آن، بازتاب جوِّ کنونیِ چشمداشتهای فریبنده بود.[80]
مأمون در سند رسمیاش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندان عبدالله بن عباس و علی بن ابیطالب میداند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شدهاست، همان تمایلات را بیان میکند و از مأمون برای تلاش در جهت اصلاح رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورت رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.[81] بیهم دائو نیز در ویرایش سوم دانشنامهٔ اسلام بر این باور است که در بیانیهٔ پذیرش علی بن موسی الرّضا — که به نامهٔ انتصاب ضمیمه شدهاست — چیزی وجود ندارد که بگوید علی بن موسی الرّضا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت، یا اینکه او این کار را تحت فشار انجام دادهاست. او تصویر این ماجرا را در منابع امامیه، متفاوت ارزیابی میکند که تلاش زیادی میکنند تا نشان دهند که اهداف مأمون نسبت به علی بن موسی الرّضا، هر چیزی جز صداقت بود؛ و اینکه علی بن موسی شریکی بیمیل در نقشهای بود که میخواست شخصیتش را بهعنوان یک جویای قدرت دنیوی لکهدار کند. او نحوهٔ پیشنهاد خلافت و سپس ولایتعهدی به علی بن موسی الرّضا از سوی مأمون را بیشتر بهعنوان پاسخی به مجادلاتِ ضدِامامیه میخوانَد تا این موضوع که علی بن موسی الرّضا واقعاً خود را بهعنوان امامِ امامیه در نظر گرفته و ادعای قانونی برای خلیفه داشته باشد؛ درصورتیکه او باید اصرار داشته باشد که مأمون از خلافت به نفعِ علی بن موسی الرّضا استعفا دهد. این نیز این نشان میدهد که پذیرشِ این عنوان از سوی علی بن موسی الرّضا بهشرط عدم انجام وظایفِ یک وارث بودهاست، یعنی جایگاهی قانونی و نقشی بیمعنی که عملی انجام ندهد، و به همین دلیل جایگاهش را بهعنوان امام تضعیف نمیکند.[82]
تصمیمِ شگفتآورِ ولایتعهدی علی بن موسی الرّضا که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدید گروههای مخالف بهویژه عباسیان را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان — که زیر نفوذ وزیر ایرانی، فضل بن سهل بود — دیده میشد.[83] آنها در بغداد بیعت خود با مأمون را شکستند و عمویش ابراهیم بن مَهدی (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوان خلیفه در ۲۸ ذیحَجّهٔ ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.[84] بهگفتهٔ جعفریان، همهٔ اینها سبب شد تا مأمون اهدافش را از ولایتعهدیِ علی بن موسی افشا سازد. او این اهداف را زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایت علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقام علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را بیان میکند.[85] بهگفتهٔ بِرنارد لوئیس، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی میکردند، اگرچه اینگونه ناقص و محدود بهرسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعد آنان را جلب نکرد.[86]
بهنوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواستهای آنان که منجر به قیامهای متعددی شدهبود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما پس از متقاعد کردن علی بن موسی برای پذیرش منصب ولایتعهدی، با معضل دیگری مواجه شد. محبوبیت زیاد علی بن موسی نزد شیعیان و عدم دسترسی به بعضی از اهداف این انتصاب و همینطور فشارهای حزبِ مخالفش در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد. عباسیانِ بغداد که عموماً از مخالفان مأمون تشکیل شدهبودند، از اینکه مأمون نهتنها علی بن موسی را به جانشینیاش نصب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر دادهاست، عصبانی بودند. نگرانی آنان بهخاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانیها بود. همین نگرانیها سبب شد تا این گروه طی جلسهای که در بغداد تشکیل شد، مأمون را از خلافت خلع کند و با عمویش ابراهیم بن مهدی بهعنوان خلیفه بیعت صورت گیرد. با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولایتعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند.[87] منابع تاریخی از نامهای یاد کردهاند که عباسیان بغداد در اعتراض به اقدامات مأمون به وی نگاشتند؛ مأمون نیز در نامهای شدیدالحن، در پاسخ به عباسیان بغداد از ظلم و جنایات صورت گرفته در حق بنیهاشم یاد میکند و در بخشی از آن مینویسد: «ما بنیهاشم را ترسانیدیم، بر آنان سختگیری کردیم، بیشتر از آنچه بنیامیه از آنان کشتند ما آنان را کشتیم … از بزرگان بنی هاشم بپرسید به کدامین گناه کشته شدند، از آنان که در دجله و فرات غرق کردیم بپرسید چرا کشته شدند؟ از آنان که در بغداد و کوفه زنده به گور کردیم بپرسید چرا کشته شدند؟»[88]
عهدنامه
عهدنامه ولایتعهدی علی بن موسی الرضا که به نامهای پیماننامه و سند ولایتعهدی نیز شناخته میشود، در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ ه.ق و پس از پذیرش ولایتعهدی از جانب علی بن موسی، به سفارش مأمون و به نقلی، به دست خط خود او نگارش یافت. این عهدنامه از سه بخش کلی تشکیل شدهاست:[89]
- خطبه و متن ابتدایی مأمون
- خطبه و متن به دستخط علی بن موسی الرضا
- حاشیه شاهدان
متن این عهدنامه در چند نقل و با اختلافاتی با هم نقل شدهاست. علی بن عیسی اربلی نقل میکند که در سال ۶۸۰ ه.ق اصل نامه توسط شخصی به رویت وی رسیده که وی متن آن را ضبط و گزارش کردهاست.[90] مفاد این عهدنامه از بخشهای مختلفی تشکیل شدهاست، بخشهای ابتدایی این عهدنامه عبارتند از: خطبه مأمون در بیان حلال و حرام، شأن رسول خدا، خلافت و وظایف خلیفه، بیان جایگاه علی بن ابیطالب و فضیلت وی و شرح مقام ولایتعهدی. بخش دوم عهدنامه که به دستخط علی بن موسی نگارش یافته، عبارتند از: پاسخ به سخنان مأمون، بیان روش گذشتگان و تعهدهای علی بن موسی الرضا. در پایان نیز شهود بر صحت این متن گواهی داده و آن را مهر نمودند.[91] در بخشی از متن ابتدایی این تعهدنامه آمدهاست:[92]
«این نوشتهای است که عبداللّه بن هارون الرشید امیرالمؤمنین برای علی بن موسی بن جعفر نوشتهاست… و اکنون برای اختیار عهد خلافت و رعایت امّت بعد از او و شایستهتر به این آن کس است که افضل باشد در ورع و در دین و در علم، و امیدوارترین کس از برای قیام در امور و حقوق الهی. من در این امر به حق تعالی مناجات کردم و استخاره نمودم و از خدا خواستم آنچه را که رضا و طاعت او در آن است به من الهام کند. در طول شب در طلب آن بودم و التماس میکردم که از خاندان عباس و علی بن ابی طالب فکر او و نظر او منحصر شد به دانش او که شرایط و مذهب او را به علم خود میدانست، و هیچ چیزی از قدرت او مخفی نبود که به آن برسد یا امور آنها را با علم خودش امتحان کند تا اینکه مسائل برای او کشف شود. پس بهترین کس در این امر بعد از استخاره اوامر خدا را و سعی و تفحص و کوشش در قضای حق او در میان بندگان و شهرهای او در این دو خانواده، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام بود و او را فضل تمام و علم مالاکلام بود و ورع ظاهر داشت و زهد خالص و گوشهگیری از دنیا و انزوا از مردم.»
در قسمت دوم، علی بن موسی چنین مینویسد:[93]
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم… میگویم: و من علی بن موسی بن جعفر هستم. بدرستی که مأمون حق ما را شناخت به آنچه که دیگران نسبت به آن جاهل بودند… و من خدای را بر نفس خود گواه میگیرم که اگر متولّی امر مسلمانان گردم و خلافت به حوزه من در آید دربارهٔ مردم بهطور عام و دربارهٔ بنی عباس بهطور خاص عمل کنم به طاعت خدا و طاعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، و خون حرامی را نریزم، و فرجی را مباح نکنم، و مالی را حلال نگردانم مگر آن خونی را که حدود خدا به ریختن آن حکم کند… و به خط خود در حضور امیرالمؤمنین -اطال اللّه بقائه- نوشتم، در حضور فضل بن سهل و سهل بن فضل و یحیی بن اکثم و عبداللّه بن طاهر و ثمامة بن اشرس و بشیر بن معتمر و حمّاد بن نعمان در ماه رمضان سال ۲۰۱ هجری.»
بیعت گرفتن
در روز ششم ماه رمضان سال ۲۰۱ ه.ق، مأمون بزرگان، اشراف و سادات شهر را مجلسی بزرگ دعوت کرد و صندلی خاصی را در کنار منبر خود برای علی بن موسی فراهم نمود. پس از اعلام ولایتعهدی علی بن موسی، مأمون پسرش عباس را امر به بیعت کرد و بعد از آن، سایر مردم بیعت نمودند. سپس مأمون دستور داد بدرههای زر بیاورند و جوایز زیادی به مردم ببخشند.[94][95] به پیشنهاد مأمون، علی بن موسی الرضا در جلسه بیعت گرفتن اقدام به سخنرانی کرد، اما کوتاه بودن این سخنرانی که نوعی توهین به مأمون تلقی میشد به نوعی تداعیگر اجبار علی بن موسی به پذیرش این بیعت محسوب میشد. علی بن موسی در این سخنرانی کوتاه میگوید: «ما به خاطر خویشاوندی با پیامبر حقی بر شما داریم و همچنان شما حقی بر ما دارید؛ ما حق خود ادا میکنیم و شما نیز حق خود را ادا کنید.»[96] در این جلسه، برخی افراد به علت کینه و نفرت شخصی از علی بن موسی، از بیعتکردن با وی خودداری کردند؛ آنها از مأمون جهت بیعت گرفتن برای علی بن موسی نیز گلایه داشتند. بزرگان این افراد عبارتند از: عیسی جلودی، علی بن عمران و ابویونس. مأمون پس از تخطی آنها از بیعت، دستور حبس آنها را صادر کرد. به گزارش صدوق، بعدها مأمون دستور داد آنها را از زندان به نزد او آورند. وقتی علی بن عمران به کاخ مأمون وارد شد و علی بن موسی را در کنار مأمون دید، عصبانی شد و خطاب به مأمون شکایت کرد. مأمون از وی غضبناک شد و دستور داد وی را اعدام کنند. سپس ابویونس وارد شد، او نیز از دیدن علی بن موسی در کنار مأمون غضبناک شد و از علی بن موسی به بدی یاد کرد. مأمون حکم اعدام وی را نیز صادر نمود. در نهایت جلودی، که از حملهکنندگان به منزل علی بن موسی و باقی بنیهاشم در مدینه بود ولی به درخواست علی بن موسی در مدینه از تعرض به خانه او با شرایطی منصرف شدهبود، وارد شد و علی بن موسی به جهت تجلیل از آن کار جلودی در گوش مأمون درخواست عفو و بخشش او را مطرح کرد. جلودی که این رفتار علی بن موسی را دید، گمان نمود به سبب آن اتفاق در مدینه، علی بن موسی قصد مجازات وی را داشته و از مأمون تقاضای اعدام کردهاست. با همین خیال به مأمون گفت: از تو درخواست دارم تا آنچه این مرد در حق من میخواهد، قبول نکن. مأمون نیز گفت: هرگز سخن این مرد را در حق تو قبول نخواهم کرد و دستور داد او را نیز اعدام کردند.[97]
اهداف مأمون از نصب ولیعهد
بهگفتهٔ دونالدسون، علی بن موسی هنگام عهدهداریِ امامت پس از پدرش، بیست یا بیست و پنج سال سن داشت. هجده سال بعد، مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینیاش، حمایتِ گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.[98] به گفته جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمینهای اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولایتعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا به جهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود. از دیگر اهداف مأمون، قداست بخشیدن به حکومتش بود؛ چرا که وی در دید عموم مردم، حتی غیرِشیعیان، قداستِ خاص خود را داشته و این کار، قداست و حس تبعیت از آن حکومت را بهویژه در میان علویان ایجاد میکرد.[99] این پیشنهاد ولایتعهدی در حالی صورت پذیرفت که علی بن موسی الرضا، ۲۲ سال از مأمون بزرگتر بوده و در حالت طبیعی، علی بن موسی الرضا زودتر از مأمون از دنیا میرفت؛ در نتیجه انتصاب وی به عنوان جانشین مأمون، با احتساب فوایدش صورت گرفتهاست. بهگمان مأمون، پذیرش ولایتعهدیِ حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیتِ این حکومت میبود.[100] برای این اقدام سیاسی مأمون، دلایلی و اهدافی گزارش شدهاست:
- نرم کردن علویان
شورشهای عقیدتی شیعه و سنی از جمله تحرکات عصر خلافت مأمون بود؛ از جمله این اقدامات، شورش حسن الهرش با شعار «الرضا من آل محمد» در سال ۱۹۸ ه.ق و قیام ابن طباطبا به سال ۱۹۹ ه.ق در کوفه بود.[101] ابوالسرایا دیگر فرمانده ناراضی از دستگاه عباسی بود که در کوفه و با شعار «الرضا من المحمد» اقدام به قیام کرد. کار قیامها بر ضد دستگاه عباسی به جایی رسید که فردی در مکه خود را امیرالمومنین -لقب خاص خلیفه- میخواند.[102] سید محمدهادی میلانی، عالم شیعه، میگوید که مأمون با توجه به موقعیت خطرناک در مقطع آغازین خلافتش، به این نتیجه رسید که تظاهر به تشیع سودمندترین راهکار بقایش است؛ لذا، خلافت را به علی بن موسی الرضا پیشنهاد کرد، با علم به این وی آن را رد خواهد کرد. بدین ترتیب وی کوشید تا خطر علویانی که دولتش را تهدید میکرد را مرتفع کند.[103] کوپرسون معتقد است که مأمون به این نکته توجه داشتهاست که عباسیان به جهت داشتن قوای نظامی توانستند در سال ۱۳۲ با شعار «الرضا» به حکومت برسند و دلیل آنکه علویان چنین قدرت نظامیای را نداشتند، از رسیدن به قدرت محروم ماندند.[104] کوبهعقیدهٔ محمدحسین طَباطَبایی، عالم شیعه، مأمون علی بن موسی را به خراسان خواند و مقامِ جانشینی را بر عهدهٔ او گذاشت تا نخست با دخالت دادنِ فرزندان پیامبر در حکومت، از شورش آنان علیهِ حکومت جلوگیری کند و دوم اینکه با درگیر کردنِ رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی، از تقدّس و اعتبارِ او در میان پیروانش بکاهد.[105] دونالدسون، کوپرسون و احمد امین نیز جلب گروههای مختلف شیعه را دلیل این اقدام مأمون میداند.[106][107][108]
- ایجاد محبت بین علویان و عباسیان
ابوالفرج اصفهانی یکی از اهداف مهم مأمون را آشتی بین علویان و عباسیان دانستهاست. این مطلب در نامهٔ مأمون که ابن خلدون متن آن را گزارش کردهاست، اشاره شده و آمدهاست که مأمون در این نامه خطاب به علی بن موسی نوشت: «من این انتصاب را به جهت حفظ خون شما و احترام به خاندان علی بن ابیطالب انجام دادهام.»[109] عباسیان همواره خود را برتر از علویان برای حکومت معرفی میکردند و علویان در مقابل، خود را به منصب خلافت ارجحیت میدادند و این امر به اختلافات آنان بیشتر دامن میزد. اقدام مأمون در انتصاب یک علوی به عنوان ولیعهد یک خلیفه سنی، باعث شد این اختلافات پایان یابد.[110]
- سرکوب علویان
با شدت گرفتن سرکوب علویان در دوران بنی امیه؛ سادات علوی، نسب خود را انکار میکردند تا از گزند و توجه حکومت، مصون باشند. این انکار نسب و مخفی کردن اعتقادات تا زمان مأمون در جریان بود. به عقیده عباسقلی شریف رازی، مأمون از این وضعیت مخفیانه رضایت نداشت؛ بنابراین اقدام به نصب یکی از بزرگان علویان به منصب ولایتعهدی نمود تا علویان و سادات، از زندگی مخفیانه خود خارج و توسط حکومت مورد نظارت و بعضاً مورد حمله قرار گیرند. شریف رازی، وجود امامزادگان بسیاری که در سراسر ایران و در عصر علی بن موسی الرضا به قتل رسیدهاند را شاهدی بر ادعای خویش میداند.[111]
- قداست بخشیدن به حکومت
مأمون در جواب اعتراضات عباسیان بغداد، یکی از اهداف خویش از انتصاب علی بن موسی الرضا به ولایتعهدی را، قداست بخشیدن به حکومت معرفی میکند. به عقیده مأمون، پذیرفتن منصب ولایتعهدی توسط علی بن موسی الرضا، میتوانست اختلافات دیرینه بین بنیهاشم و بنی عباس را از بین برده و مشروعیت بخشی به حکومت بنیعباس قلمداد میشد.[112] علی بن موسی الرضا به عنوان بزترین شخصیت علویان، بهترین گزینه برای این امر محسوب میشد.[113] ابراهیم بن محمد جوینی، از دانشمندان اهل سنت در قرن ششم هجری، به نقل از مأمون چنین گزارش میکند که: «علی بن موسی الرضا به دور از چشم ما، مردم را به امامت خود فرا میخواند. از این رو، بر آن شدیم تا او را ولیعهد خود قرار دهیم تا مردم را به سوی ما بخواند و حکومت ما را بپذیرد و به آن اقرار کند و بدین گونه همه آنان که به او دل بستهاند، اعتراف خواهند کرد که حکومت و زمامداری از آنِ ماست».[114]
- زیر نظر گرفتن رهبر علویان
با توجه به این که علی بن موسی رهبر علویان محسوب میشد و اکثر قیامهای علویان در حجاز و کوفه رخ میداد، شیخ صدوق در گزارشی از عبیدالله بن عبدالله گفتهاست که مأمون با آوردن علی بن موسی به مرو، قصد زیر نظر گرفتن کامل او را داشت.[115] همینطور برخی تحلیلگران اهل سنت معتقدند که با قرار گرفتن علی بن موسی در مقام خلافت و ولایتعهدی، در معرض دید عموم قرار گرفته و خطا و اشتباهش بر دیگران ثابت شده و از قداست او کاسته خواهد شد. علی سامی نشار در این باره معتقد است که مأمون با خطر اسماعیلیان مواجه بود و برای سرکوب آنان، برخود لازم دید تا علی بن موسی را به نزد خود ببرد و او را به ولایتعهدی منصوب کند.[116]
- بهترین گزینه
اکثر منابع اهل سنت همچون تاریخ الامم و الملوک، مروج الذهب، تجارب الامم، الکامل فی التاریخ، مختصر الدول و البدایه و النهایه، گزارشی را نقل کردهاند که مأمون در میان فرزندان عباس و علی جستجو کرد تا با ورعترین و با فضیلتترین گزینه موجود را، علی بن موسی الرضا یافت؛ بنابراین وی را به ولایتعهدی خود منصوب کرد.[117] در اینباره از مأمون گزارش شدهاست که وی برای تعیین ولیعهد، تمام خویشاوندان زنده پیامبر اسلام را بررسی کردهاست و شخصی را داناتر و متقی تر از علی بن موسی الرضا نیافتهاست. این اتفاق در حالی افتادهاست که برادر علی بن موسی الرضا در مدینه و برادرزاده او در مکه دست به قیام بر علیه عباسیان زده بودند.[118]
- اثبات عدم صلاحیت علویان برای حکومت
به اعتقاد مرتضوی، از آنجا که در شهرهای مختلف، علویان دست به قیام زدهبودند، مأمون قصد داشت تا با روشهایی، عدم صلاحیت آنان را در اداره حکومت به مردم بفهماند. او برای اینکار مسیر حرکت علی بن موسی الرضا را طوری تعیین نمود تا وی از شهرهای دچار آشوب چون اهواز و بصره عبور کند و با برادرانش که در این دو شهر دست به قیام زدهاند روبرو شود تا مردم با اخلاق و منش و تقوای او آشنا شوند و وقتی او به مرو عزیمت کرد و ولایتعهدی را پذیرفت، شیرازه حکومت برادرانش از هم بپاشد.[119]
- نذر مأمون و پیشگوییها
برخی چون اَبُوالْفَرَج اصفهانی، شیخ صدوق، بیهقی و فضل بن روزبهان خنجی، به نذر مأمون مبنی بر سپردن خلافت به برترین مردان از خاندانِ ابیطالب درصورت پیروزی بر امین، اشاره داشته و آن را دلیل ولایتعهدی علی بن موسی الرّضا میدانند. اما به گفته اکبری این احتمال با فاصلهٔ زمانیِ دو ساله میان پیروزی مأمون بر امین و ولایتعهدیِ علی بن موسی بعید بهنظر میرسد.[120][121] باغستانی در دانشنامهٔ جهان اسلام میگوید بنابر گزارشی از رَیّان بن صَلْت، شایعات میان سپاه و مردم مبنی بر تعلقِ اندیشهٔ ولایتعهدیِ علی بن موسی به فضل بن سهل، سبب شد تا مأمون با احضار ریان، ماجرای درگیریاش با امین را به او بگوید و علتِ تصمیمِ ولایتعهدی را نذرش نسبت به واگذاری خلافت به خاندان ابیطالب، درصورت پیروزی بر امین بیان دارد.[122] مأمون در نامهای به یکی از خویشاوندان خود مینویسد که در جایی خوانده است؛ هفتمین خلیفه عباسی، آخرین خلیفه آن سلسله است و وی با توجه به این پیشگویی، قصد داشت که پس از عباسیان، خلافت به علویان منتقل شود تا بتواند با اعطای خلافت به علویان محروم از خلافت، رضایت خدا را کسب کند.[123]
- شیعهگری مأمون
برخی از دانشمندان اهل سنت، چون سیوطی مدعی شیعهگری افراطی و علاقه وی به علی بن موسی الرضا هستند که سبب شد تا وی، قصد کنارهگیری از خلافت و انتصاب علی بن موسی به ولایتعهدی را نماید. احمد امین معتقد است که مأمون معتزلی بود و به این سبب، به برتری و حقانیت خاندان علی بن ابیطالب جزم داشتهاست. احمد امین عامل دیگری را نیز در کنار معتزلی بودن مأمون مطرح میکند. وی معتقد است که فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل در تصمیم مأمون نقش مؤثری داشتهاند. خنجی حنفی نیز این احتمال را مطرح میکند که مأمون در انتقال قدرت از عباسیان به علویان صادق بود، اما با گذر زمان از این قصد خود پیشمان شد و علی بن موسی را به واسطه زهر به قتل رسانید.[124] شیخ صدوق، روایتی را گزارش میکند که بر اساس آن، یکی از منجمان دربار عباسی، از نامناسب بودن زمان عقد و انتصاب ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به مأمون خبر داد و این انتصاب را مایه بدبختی دانست؛ اما با بی اعتنایی مأمون روبرو گردید. به عقیده مرتضوی، این مطلب گواهی است بر عدم اعتنای مأمون بر به مقام رسیدن علی بن موسی الرضا.[125]
اهداف علی بن موسی الرضا از پذیرش ولایتعهدی
منابع بعدیِ امامیه مانند عیون اخبار الرّضا، تأکید میکنند که علی بن موسی ولایتعهدی را تنها بدین دلیل که به مرگ تهدید شده بود، پذیرفت.[126] شیخ صدوق، محدث شیعه، دلایلی را برای اثبات مدعای خود اقامه کردهاست از جمله استناد به گزارشهایی مبنی بر اصرار مأمون برای عزیمت علی بن موسی و نامهنگاریهای متعدد در اینباره و بهانههای علی بن موسی برای ردِّ این درخواستها. همچنین وی گزارشی را نقل میکند که بر اساس آن، مأمون علی بن موسی را تهدید به مرگ کرد تا وی ولایتعهدی را بپذیرد.[127][128] در کنار دیدگاه شیعیان، برخی منابع اهل سنت نیز به اکراه و اجبارِ علی بن موسی به پذیرش ولایتعهدی اشاراتی داشتهاند، از جمله آنها قُنْدوزیِ حَنَفی در یَنابیعُ الْمَوَدَّة است که گزارش نموده: «علی بن موسی الرّضا با گریه و ناراحتی، ولایتعهدی را پذیرفت».[129] مشابه این گزارشها در منابعی مانند مَآثِرُ الْاِنافَة فی مَعالِمِ الْخِلافَة، اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة، صُبحُ الْاَعْشیٰ و ضُحَی الْاِسلام مورد استدلال برای اثبات این مدعی قرار گرفتهاند.[130][131][132][133]
پژوهشگران برای پذیرش ولایتعهدی، دلایلی را ذکر کردهاند؛ از جمله اهداف علی بن موسی، جلوگیری از اختلافات داخلی در امت اسلام بیان شدهاست؛ علی بن موسی در عهدنامه ولایتعهدی، پس از بیان مقدمه در مورد اصل پیشنهاد قبول خلافت، یکی از دلایل پذیرش ولایتعهدی را مسئله ترس از پراکندگی دین و متزلزل شدن وضع مسلمانان بیان کردهاست.[134][135] همچنین به اعتقاد محمدی اشتهاردی، تقویت پایگاه مردمی از اهداف وی شمرده میشود. وی میگوید حوادث، سخنان و اتفاقهای اعجازگونه که در مسیر مدینه تا مرو از علی بن موسی دیده و شنیده میشد، پایگاه مردمی وی را چندین برابر نمود و موقعیت خاندان رسالت را در نظر مردم بسیار بالا برد.[136] حفظ جان علویان نیز از دیگر اسباب پذیرش ولایتعهدی بود؛ در صورت امتناع از پذیرش فرمان مأمون در پذیرش ولایتعهدی، موقعیت علویان و شیعیان علی بن موسی، به خطر میافتاد و شکنجه و حتی قتل و جنگ در انتظارشان بود.[137] جعفر مرتضی عاملی اهداف دیگری را نیز برای این امر متصور شدهاست، از جمله:[138]
- حضور امامان شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی که سبب میشود این خاندان از یاد مردم فراموش نشوند.
- احیاء چهره امامان شیعه از فقیه و عالم بودن، به شخصی مؤثر با رسالتی بزرگتر در جامعه.
- ثبت اعتراف ضمنی عباسیان به تأثیر مثبت و شایسته علویان در حکومتداری.
- شناساندن چهره واقعی مأمون در مقام ولایتعهدی.
پس از ولایتعهدی
بر اساس گزارش منابع شیعی همچون عیون اخبار الرّضا، پس از مراسم ولایتعهدی و فرارسیدنِ عید فطر، مأمون پیامی را برای علی بن موسی الرّضا فرستاد تا نمازِ عید فِطر را بخواند. علی بن موسی پس از خودداری اولیه، در نهایت پذیرفت تا نماز عید را اقامه کند. در روز عید، علی بن موسی با آداب خاصی از منزل خارج شد و مردم به تبعیت از وی تکبیرگویان به راه افتادند و سپاهیان از اسب پیاده شدند و برهنهپا همراهی کردند؛ مأمون با فرستادنِ پیام به علی بن موسی، وی را از اقامهٔ نماز عید منصرف کرد. بر اساس آنچه حاکم نیشابوری، محدث اهل سنت، در تاریخ نیشابور و صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبار الرّضا بیان میدارند، پس از اندکی از این ماجرا، در خراسان خشکسالی پدید آمد و گروهی این خشکسالی را در ارتباط با انتصاب علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی قلمداد کردند. علی بن موسی نیز اقدام به اقامهٔ نماز باران کرد و در نهایت باران بارید. این واقعه سبب شد تا اطرافیانِ مأمون از علی بن موسی به بدی یاد کنند و مأمون نیز نگران افزایش محبوبیت علی بن موسی و تضعیف موقعیت خویش شد.[139]
بهگفتهٔ مادلونگ در ایرانیکا، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارشها، علی بن موسی در خانهای مجاورِ محل اقامت خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون بهطور علنی میخواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسمهای رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح میکرد که در امور دولت دخالت نمیکند. مأمون نیروی محافظِ شخصیاش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهان خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوتها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب میداد.[140]
- نماز عید فطر
پس از مراسم بیعت برای ولیعهد، و با فرارسیدن عید فطر، مأمون پیامی را برای علی بن موسی فرستاد و از وی تقاضا کرد که نماز عید فطر را اقامه کند. علی بن موسی با خاطر نشان کردن شرط پذیرش ولایتعهدی مبنی بر عدم دخالت در اینگونه امور، از پذیرش این درخواست استنکاف کرد. مأمون در واکنش به این رفتار علی بن موسی، دلیل اصرار خود از این امر را، شناساندن مقام علی بن موسی به مردم دانست و بر پیشنهاد خود اصرار ورزید. این پیغامنگاریها پیوسته در جریان بود تا اینکه علی بن موسی پذیرفت نماز عید را اقامه کند؛ اما به همان شیوهای که اجدادش محمد و علی بن ابی طالب اقامه مینمودند. علی بن موسی در صبح عید، غسل کرد، عمامه سفیدی بر سر گذاشت و یک طرف آن را روی سینه انداخته و طرف دیگرش را بین دو کتف افکند. مقداری عطر استعمال کرد و عصایی به دست گرفت. او به همراهانش نیز دستور داد تا چنین کنند. سپس از منزل بیرون آمد و به سمت مصلی حرکت کرد. علی بن موسی، پابرهنه در جلوی جمعیت حرکت میکرد و تکبیر سرمیداد و دیگران در عقب او چنین میکردند. مردم با دیدن این صحنه، پابرهنه شدند و با دیدن این شور و اشتیاق علی بن موسی، شروع به گریه و تسبیح نمودند. وقتی خبر کیفیت حرکت علی بن موسی و عکسالعمل مردم به مأمون رسید، دستور داد تا از نمازخواندن وی ممانعت شود. پیکی به سمت علی بن موسی فرستاده شد تا به وی این پیغام مأمون را برساند که: «ما شما را به زحمت انداختهایم، شما خود را به مشقت نیانداخته و بازگردید؛ همان شخصی که سال قبل نماز را خوانده، نماز را خواهد خواند.» با وصول این پیغام، علی بن موسی کفشهای خود را طلبید و به منزل بازگشت. مردم نیز از پیغام مأمون متعجب شدند و بینظمی بر آنها مسلط گردید و به همین دلیل نماز عید به نظم همیشه برگزار نشد.[141] به عقیده مرتضوی، مأمون در ابتدا بر این باور بود که حضور علی بن موسی الرضا در نماز عید فطر، میتواند در جلب اعتماد ایرانیان و به ویژه علویان مؤثر باشد.[142]
- قیامهای شیعیان
از دیگر حواشیِ پیشآمده برای علی بن موسی، قیامِ زِیْد بن موسیٰ ملقّب به «زِیدُالنّار» بود که در مدینه دست به قیام زد و توسط مأمورانِ مأمون دستگیر و به مرو منتقل شد. علی بن موسی نیز با برادرِ خود برخورد کرده و او را بابتِ قیامش توبیخ نمود.[143][144]
- برگزاری جلسات مناظره
پس از پذیرش ولایتعهدی، مأمون اقدام به جلسه مناظرهای نمود که در آن، عالمان ادیان و مذاهب مختلف حضور داشتند.[145] جعفر مرتضی عاملی مینویسد: «دیگر از اقدامهای مأمون آن بود که دانشمندان و متکلّمان معتزله را که اهل بحث و استدلال و موشکافی در امور علمی بودند، گرد امام رضا (ع) جمع میکرد و آنان را به بحث و مناظره وامیداشت. هدف از ترتیب این گونه مجالس آن بود که امام از پاسخ عاجز بماند و بدین وسیله نادرستی یکی از ادعاهای اساسیش بر مردم روشن گردد.»[146] مادلونگ معتقد است مأمون به برگزاری مناظرات و ایجاد فضای باز برای تبادل اعتقادات علاقه داشت.[147] محمد مرتضوی در کتاب ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام)، پس از بیان دلایلی چون معتزلی بودن مأمون و علمدوستی و پیگیری وی در مسائل اعتقادی و… نقدهایی را به این دلایل وارد کردهاست؛ از جمله آن که مأمون تنها در دوران ولایتعهدی علی بن موسی اقدام به برگزاری چنین مناظراتی نمودهاست.[148]
- نماز باران
با پذیرش ولایتعهدی توسط علی بن موسی، بعد از مدت اندکی خشکسالی پدید آمد و قحطی شد. برخی از مخالفان علی بن موسی، دلیل این خشکسالی و قحطی را به ولایتعهدی علی بن موسی و خشم خداوند از این اتفاق مربوط کردند. مأمون از علی بن موسی تقاضا کرد تا نماز باران خوانده شود. علی بن موسی نیز پذیرفت. در روز موعود (که دوشنبه بود)، علی بن موسی به همراه جمعی از اهالی شهر، جهت اقامه نماز راهی بیابان شدند. پس از اقامه نماز استسقا، علی بن موسی دعایی خواند و از خداوند نزول برکت و باران را طلب نمود؛ یکی از حضار نقل کردهاست که پس از اتمام دعای علی بن موسی، ابرها حرکت کرده و رعد و برق پدید آمد و مردم به جنب و جوش آمدند تا قبل از شروع باران به منزل بازگردند.[149]
بنابر گزارشی که مجلسی در بحار نقل میکند، پس از نماز باران و بزرگ شدن علی بن موسی در دید مردم، اطرافیان مأمون به علی بن موسی اتهام جادوگری زدند و از او به بدی یاد کردند و به مأمون تذکر دادند که این اتفاقات میتواند ضعیف شدن حکومت را در پی داشتهباشد؛ در نهایت پیشنهاد شد جهت کم کردن محبوبیت و ایجاد تزلزل در مقام وی نزد مردم؛ جلسهای تدارک شود و از بزرگان شهر، قاضیان، سیاستمداران و فرماندهان دعوت شود. مأمون نیز از این پیشنهاد استقبال کرد. در آغاز این جلسه که علی بن موسی نیز در آن شرکت داشت، حمید بن مهران شروع به سخنگفتن با علی بن موسی کرد و به او گفت که مردم در نقل ماجرای نماز باران شما مبالغه میکنند، در صورتی که اگر شما آن سخنان را بشنوید از آن تنفر میجویید؛ در حالی که آن باران خودش میآمد و شما دعا کردید و باران پس از دعای شما آمد و این اتفاق را معجزه برای شما میدانند و شما را در دنیا بینظیر جلوه میدهند در حالی که مأمون بر همگان برتری دارد. علی بن موسی در پاسخ به وی گفت که من نمیتوانم جلوی مردم را بگیرم تا دربارهٔ نعمتی که خداوند بر من ارزانی داشتهاست صحبت نکنند؛ علی بن موسی تأکید کرد که از این حرف و عمل، قصد شورش و اختلاف ندارد و توضیح داد که مأمون اگر مرا به این مقام قرار دادهاست، به من فضیلتی نداده و خواسته از فضیلت من برای خواستههایش استفاده کند.[150]
- اعتراضات
اولین موج مخالفتها در انتصاب علی بن موسی، از جانب برخی از سران کاخ مأمون گزارش شدهاست. طبق آنچه صدوق نقل میکند، دلیل این افراد، کینه شخصی از علی بن موسی بودهاست.[151] تصمیمِ شگفتآورِ ولایتعهدیِ علی بن موسی الرّضا که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدیدِ گروههای مخالف بهویژه عباسیان را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان — که زیر نفوذِ وزیر ایرانی، فضل بن سهل بود — دیده میشد.[152] ابناء الدوله در خراسان این اقدام مأمون را توطئه دانستند که نتیجه آن، به قدرت رسیدن ساسانیان است.[153] علتِ این اعتراضات، نگرانیِ عباسیان بهخاطرِ از دست دادنِ جایگاهی بود که پدرانشان با سختی بهدست آورده بودند.[154] آنها در بغداد بیعتِ خود با مأمون را شکستند و عمویش ابراهیم بن مَهدی (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوانِ خلیفه در ۲۸ ذیحَجّهٔ ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.[155] اینها سبب شد تا مأمون اهدافش را از ولایتعهدیِ علی بن موسی افشا سازد. او زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایتِ علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقامِ علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را معرفی میکند.[156] بهگفتهٔ لوئیس، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی میکردند، اگرچه اینگونه ناقص و محدود بهرسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعدِ آنان را جلب نکرد.[157]
تنفرِ اهلِ عراق بیشتر متوجهِ برادرانِ سهل بود که همهٔ مشکلات خود را به آنان نسبت میدادند.[158] در این میان، حاکم بصره نام رضا را از خطبههای نماز جمعه حذف کرد.[159] ارتباطِ میانِ علی بن موسی و فضل بن سهل هیچگاه خوب نبود.[160] بنابر گزارشها، سهیلیان توانستند برای مدتی مدیریت کنند تا شدتِ اوضاع در آنجا را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم صرفاً بهعنوانِ فرماندارش عمل میکند،[161][162] و این علی بن موسی بود که بدون حب و بغض، که چشمِ مأمون را نسبت به این موضوع، باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سببِ بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.[163][164][165] این ارزیابیِ وضعیتِ علی بن موسی، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاهِ مأمون پشتیبانی شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظِ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلالِ شدتِ تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را بهعنوانِ فرماندارِ خراسان منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامهای دیگر با مُهر و نامِ خلیفه در تأییدِ امتیازاتِ استثناییِ خود بنویسد. این نامه که نشاندهندهٔ پشتیبانیِ نامحدودِ خلیفه از وزیرش و سیاستهایش بود، متنِ کاملِ نامهٔ قبلی را نیز دربرداشت. این نامه در صَفَرِ سال ۲۰۲ ه.ق مهر و امضا، و بهطورِ رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسرِ امپراتوری فرستاده شد.[166]
بعضی از تاریخنویسانِ بعدی نقل کردهاند که فضل بن سهل این انتصاب را به مأمون پیشنهاد کردهاست. این دیدگاه از سوی سَلّامی در کتاب اَخبارِ خُراسان آمده و نیز صولی از عُبَیْدُالله بن عبدالله بن طاهِر — که از طاهریان بوده — نقل کردهاست. در دیگر روایات، این نقشه و ابتکار به شخصِ خلیفه نسبت داده شده و دربارهٔ فضل آمده که ابتدا با این موضوع، بهخاطرِ خطری جدی که ممکن بود به دنبال داشته باشد، مخالف بود. این روایت، هماهنگیِ بیشتری با دیدگاههای سیاسیِ شناختهشدهٔ خلیفه و وزیرش دارد.[167] بهگفتهٔ بیهم دائو، چیزی که بهنظر میرسد این است که در زمانِ انتصاب، بازتابِ دیدگاهها بر این نظر بودهاست که رفتارِ مأمون به فشارِ واردآمده از سوی فضل نسبت داده شود. بااینحال، حقایقِ زیادی برای این اسناد وجود ندارد، و ممکن است منعکسکنندهٔ نارضایتیِ پژوهشگرانه از این تصمیم و تمایل به توجیهِ آن با نشان دادنِ خلیفه بهعنوان فردی ضعیف و تحت نفوذِ دیگران باشد. از سوی دیگر، منابعِ امامی در تلاشند تا نشان دهند که مأمون مستقلاً به این تصمیم رسیدهاست؛ که در پشت آن، اعتقاد دارد که خلافت متعلق به علویان — یا بهعبارتِ دقیقتر، به امامانِ امامیه — است، و اینکه فضل و برادرش در حقیقت، مخالفِ آن بودند و تلاش کردند مأمون را از آغاز منصرف کنند؛ بنابراین، اعتبارِ گزارشها و اسنادی که در این منابع دیده میشوند و به حمایت از دیدگاهِ امامیه دربارهٔ انگیزهٔ خلیفه کمک میکنند، باید همچنان باز باقی بمانند.[168] بنابر بعضی از گزارشها، تصمیمِ خلیفه برای پایبندی به نذرش مبنی بر تحویلِ خلافت به شخصی از خاندانِ علی درصورتِ پیروزی بر برادرش امین بودهاست.[169]
مأمون در سندِ رسمیاش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندانِ عبدالله بن عباس و علی بن ابیطالب میداند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شدهاست، همان تمایلات را بیان میکند و از مأمون برای تلاش در جهتِ اصلاحِ رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورتِ رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.[170] برنارد لوئیس میگوید این سند نشاندهندهٔ این است که مأمون از مسئلهٔ اصولیِ بزرگتری که میان ادعاهای خاندانِ عباس و خاندانِ علی بن ابیطالب بوده، اجتناب کرده و علی بن موسی الرّضا را تنها بهخاطرِ ویژگیهای فردی، بهعنوانِ مناسبترین شخص برای جانشینیِ خویش منصوب کردهاست. بهعبارتِ دیگر، این کار با دلایلِ سُنّی انجام گرفت و نه با دلایلِ شیعی. نیز این سند به مسئلهٔ حساسِ جانشینیِ پس از علی بن موسی اشارهای نمیکند.[171] مأمون در همان روز نامهای دیگر در ستایش از خدماتِ گذشتهٔ وزیرش نوشت و به او و برادرش حسن، برای جبرانِ زیانهای واردشده به آنان، قدرتِ نامحدودی از ثروت و جواهرات و املاک اعطا کرد و نیز این قدرت که در هر زمان که خواست، بازنشسته شود.[172] بهباور مادلونگ در ایرانیکا، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارشها، علی بن موسی در خانهای مجاورِ محلِ اقامتِ خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون بهطورِ علنی میخواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسمهای رسمی شرکت کند؛ بااینحال اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح میکرد که در امورِ دولت دخالت نمیکند. مأمون نیروی محافظِ شخصیاش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهانِ خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوتها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندانِ مسلمان و نیز بزرگانِ جوامعِ دینیِ دیگر ترتیب میداد.[173]
- ضرب سکه
در نهایت، پس از دو سال ولایتعهدی علی بن موسی الرضا، وی در سال ۲۰۳ ه.ق درگذشت. اما پس از آن، حداقل به مدت دو سال، به نام وی سکه ضرب میشد. یزدینژاد، مسئول گنجینه سکه و اسکناس موزه آستان قدس رضوی، علت ضرب این سکهها پس از درگذشت ولیعهد را، ابراز علاقه ظاهری مأمون به وی و هزینه بالای ساخت قالبهای این سکهها در سال ۲۰۳ ه.ق، دانستهاست.[174] عبدالقادر احمدالیوسف، شمایل این سکهها را اینگونه توصیف کردهاست که در وسط آن نوشتهشده: «لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له»، نوشته دورش: «للّه الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر اللّه»، نوشته پشتش: «اللّه، محمّد رسول اللّه المأمون خلیفة اللّه مما امر به الرّضا»، نوشته اطرافش: «محمّد رسول اللّه ارسله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون». همچنین دربارهٔ سکه دینار نیز توصیف کردهاند که در روی اصلی آن نوشته شده بود: «لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له»، و در محیط آن نوشته شدهبود: «بسم اللّه، این دینار در سمرقند در سال ۲۰۲ ضرب شدهاست»، و در اطرافش نوشته شده بود: «امر قبل و بعد و روزی که مؤمنین به نصرت خدا خوشحالند برای خداست»، و در وسط پشت آن نوشته شده بود: «اللّه، محمد رسول خداست، مأمون خلیفه خداست در آنچه امیر الرضا علی بن موسی بن علی بن ابی طالب را ولیعهد مسلمین کرد»، و در اطراف مرکز پشت سکه نوشته شده بود: «محمّد رسول اللّه ارسله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون».[175]
قتل ولیعهد
مأمون با انتصاب علی بن موسی به جانشینیاش، هرچند توانست کمی از مشکل علویان برای حکومتش را حل کند، اما نتوانست به باقی اهدافش دستیابد. حتی این انتصاب سبب شد تا حزب مخالفش در بغداد از برخی رفتارهای وی همچون تغییر رنگ پرچم عباسیان به سبز و… عصبانی شوند و وی را عزل نمایند.[176] هرچند فضل بن سهل سعی در مخفی نمودن این وقایع از مأمون و تمرکز بیشتر بر روی حفظ حکومت در خراسان مینمود، اما علی بن موسی مأمون را در جریان امور قرا میداد و وی را به رفتن به کوفه و دفاع از خود ترغیب نمود. مأمون نیز به جهت دفاع از خود، عزم کوفه کرد و علی بن موسی را با خود همراه نمود. فضل بن سهل نیز با استدلال به شدت تنفر عباسیان نسبت خویش، پس از استعفاء از وزارت، از مأمون درخواست کرد تا وی را به عنوان فرماندار خراسان منصوب نماید. شش ماه بعد و پس از رسیدن کاروان به سرخس، فضل بن سهل توسط تعدادی از سران ارتشی با ضربات چاقو در حمام ترور شد. آنها ادعا کردند که از مأمون برای این کار دستور گرفتهاند اما تمامی آنها به دستور مأمون اعدام شدند.[177][178] دو روز بعد، وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و درگذشت. منابع شیعه دلیل بیماری علی بن موسی را مسمومیت بر اثر زهر دانستهاند.[179] به نوشتهٔ مادلونگ، مرگ نابهنگام وزیر و جانشین مأمون، که حضورشان درهای آشتی مأمون با حزب مخالف نیرومندش در بغداد را به رویش میبست، میبایست به عنوان دلیلی بر این نظریه که مأمون در قتل آنها دستی داشتهاست، تلقی کرد.[180] در این بین برخی منابع اهل سنت همچون تاریخ طبری، مرگ علی بن موسی را به سبب بیماری بر اثر خوردن انگور بسیار دانستهاند.[181] در بین منابع تاریخی اهل سنت، منابعی چون تذکرة الخواص ابن جوزی و صواعق المحرقه ابن حجر، به مسمویت علی بن موسی در طوس و درگذشت وی بر اثر این مسمویت اشاره کردهاند، البته به شیوه مسمویت و عامل آن اشارهای ننمودند. در کنار این اقوال، برخی دانشمندان اهل سنت، علاوه بر اعلام مسمومیت به عنوان سبب مرگ علی بن موسی، عامل این مسمویت را نیز مأمون معرفی کردهاند، از جمله آنان میتوان به قول: مقریزی در المقفی الکبیر، خود او در النقود الکبیر، ابن حبان در الثقات، صفدی در الوافی بالوقیات، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین، ابن عظیمی در تاریخ حلب، ترمانینی در احداث التاریخ الاسلامی بترتیب السنین و قندوزی در ینابیع المودة اشاره کرد.[182]
در مورد شیوه مسموم شدن علی بن موسی، گزارشهای مختلفی وجود دارد. مفید در ارشاد و صدوق در عیون اخبار الرضا آوردهاند که مأمون بعد از اینکه از یکی از غلامانش به نام بشیر خواست تا به دستانش زهر بمالد، نزد علی بن موسی رفت و پس از احوالپرسی، از بشیر خواست برایشان اناری را آبگیری کند و آن را به دست خود به علی بن موسی خوراند. صدوق و مفید و ابن جوزی گزارشی را از شخصی به نام محمد بن جیم نقل میکنند که وی با قرار دادن چند روزهٔ سوزنهای زهرآلود در حبههای انگور و آوردن آن نزد علی بن موسی، وی را مسموم ساختهاست.[183] مواجهه مأمون با علی بن موسی الرضا، همواره در خاطر جمعی مردم زنده ماندهاست. این رویداد امروزه در نزد شیعیان، به عنوان نمادی از مقابله با ظلم و ستم خلفا دانسته شدهاست.[184]
ولایتعهدی علی بن موسی در هنر و رسانه
آثار تجسمی
از جمله آثار تجسمی مرتبط با ولایتعهدی علی بن موسی الرضا، تابلوی ضامن آهو، اثر محمود فرشچیان است. این تابلو به سال ۱۳۸۸ رونمایی شد.[185] این تابلو به ماجرای ضمانت آهو توسط علی بن موسی در مسیر سفر به مرو اشاره دارد. همچنین فرشچیان با صرف یک سال و چهار ماه وقت، تابلوی دومی را با نام «ضامن آهو ۲» طراحی و در سال ۱۳۸۹ آن را تکمیل کردند. «ضامن آهو ۲»، در ابعاد ۸۰ × ۱۰۰ سانتیمتر بر روی مقوای بدون اسید با تکنیک اکریلیک و به سبک نگارگری خلق شدهاست.[186] در سال ۱۳۹۳، از کتابی با عنوان ضامن آهو رونمایی شد؛ موضوع این کتاب، جمعآوری آثار مختلف تجسمی در حوزه خوشنویسی، نگارگری و عکاسی حول محور علی بن موسی الرضا بودهاست.[187]
آثار نمایشی
در سال ۱۳۷۹ شمسی، مهدی فخیمزاده سریالی را با نام ولایت عشق به روی آنتن شبکه یک تلویزیون جمهوری اسلامی ایران برد. این سریال با موضوع ولایتعهدی و شهادت علی بن موسی الرضا، به نویسندگی و کارگردانی مهدی فخیمزاده، در سال ۱۳۸۰ به صورت خلاصهشده درآمد و به عنوان فیلم از شبکه یک پخش شد. برای ولایت عشق یک سال تحقیق شد و نوشتن فیلمنامه هم یک سال طول کشید. دو ابتکار تازه به کار رفت؛ یکی حضور فیزیکی شخصیت امام و دیگری پخش دیالوگ برای آن شخصیت که هیچکدام سابقه نداشت.[188] تیتراژ این فیلم با صدای محمد اصفهانی و آهنگسازی بابک بیات، بعدها با نام آلبوم ولایت عشق، به صورت جداگانه منتشر شد.[189]
در سال ۱۳۹۰، انیمیشن «آقای مهربان»، به کارگردانی سید علیرضا گلپایگانی و بهنام دلداده و تهیهکنندگی مرکز پویانمایی صبا، به مناسبت ولادت علی بن موسی الرضا، از شبکه پویا جمهوری اسلامی ایران به نمایش درآمد. این انیمیشن ۱ ساعت و ۱۲ دقیقهای با کیفیت سه بعدی، به داستان ضمانت آهو توسط علی بن موسی در مسیر حرکت به سوی مرو اشاره دارد.[190]
کتابشناسی
کتابهای بسیاری با موضوع ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به رشته تحریر درآمده است؛ از جمله: بیعة الامام الرضا (ع) تألیف سید جعفر مرتضی عاملی، کتاب ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام نوشته مرتضی مطهری، ولایة العهد بین الامام و المأمون تألیف سید جواد شهرستانی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا (ع) تألیف محمدعلی امینی و فرصت ولایتعهدی امام رضا (ع) در نشر معارف اسلامی به قلم محمدتقی فلسفی.
نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا: کتاب نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا علیه السلام تألیف محمدعلی امینی، از جمله آثاری است که در زمینه ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به تفصیل تحقیق نمودهاست. این کتاب که به کوشش آستان قدس رضوی منتشر گردیده، با بهرهگیری از ۴۳ منبع تاریخی و روایی دست اول، به بررسی و تحقیق در مورد پذیرش ولایتعهدی از جانب علی بن موسی پرداخته و با بیان موضوعاتی چون: «چرایی طرح ولایتعهدی از جانب مأمون»، «چگونگی اجرای این طرح»، «تأثیرگذاری فضل بن سهل در این طرح»، «موضعگیریهای علی بن موسی» و در نهایت «خاتمه ولایتعهدی با قتل علی بن موسی» به صورت تحلیلی از این واقعه تاریخی موشکافی نمودهاست.[191]
ولایتعهدی امام رضا: مرتضی مطهری در کتابی با عنوان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام که بخشی از اثر دیگر وی به نام سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام است، به مسئله ولایتعهدی علی بن موسی اشاره کرده و در بخشی از این کتاب، به تفاوتهای بین صلح حسن مجتبی و پذیرش ولایتعهدی علی بن موسی پرداخته و این دو واقعه تاریخی را موشکافی مینماید. این کتاب که حاصل دو سخنرانی وی در بهار ۱۳۵۰ ه.ش خود اوست، در ۱۵ فصل و یک مقدمه تدوین شده و توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیدهاست.[192]
عیون اخبارالرضا:ابواب مختلفی از کتاب عیون اخبارالرضا اثر روایی شیخ صدوق به روایاتی دربارهٔ ولایتعهدی علی بن موسی پرداختهاست. صدوق در بابهای ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۲۳ به مسئله مناظرههای علی بن موسی در زمان ولایتعهدی علی بن موسی پرداختهاست. باب ۳۶ و ۳۷ کتاب، آنچه در نیشابور بر علی بن موسی گذشته و طی مسیر او تا نیشابور را گزارش مینماید. باب ۳۹ به کیفیت خروج از نیشابور و طی مسیر تا مرو پرداخته شده و در باب ۴۰ به پذیرش ولایتعهدی اختصاص یافتهاست. پس از آن در باب ۴۱ به نماز باران، باب ۴۲ به نقشههای مأمون برای دور کردن مردم از علی بن موسی و باب ۵۲ به اخبار مسمویت و قتل علی بن موسی پرداخته شدهاست.[193]
پانویس
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 269–271.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 272–273.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 280.
- اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۳۵–۳۹.
- التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۱.
- مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۵.
- باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 282.
- اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۹–۹۸.
- بهرامیان، «امین، ابوموسی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- هولت، تاریخ اسلام کمبریج، ۱۷۸.
- هولت، تاریخ اسلام کمبریج، ۸۰–۱۷۸.
- هولت، تاریخ اسلام کمبریج، ۱۷۶.
- بهرامیان، «امین، ابوموسی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- Bosworth, “Maʾmūn”, Encyclopædia Iranica.
- اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۶–۵۵.
- Bosworth, “Maʾmūn”, Encyclopædia Iranica.
- Bosworth, “Maʾmūn”, Encyclopædia Iranica.
- التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۱.
- اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۶–۵۵.
- باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۵.
- هولت، تاریخ اسلام کمبریج، ۱۷۶.
- بهرامیان، «امین، ابوموسی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
- خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۶۵.
- زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۷.
- باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۹۵.
- باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۹۵.
- فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 285, 420–421.
- جعفرنیا، «زید النار»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420–421.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۷.
- Daftary, “Varieties of Islam”, The New Cambridge History of Islam, 4: 106, 109–112, 114.
- Brentjes and Morrison, “The sciences in Islamic societies”, The New Cambridge History of Islam, 565, 567–569.
- El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۴۷–۴۸.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۲۶.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۳–۷۵.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۶–۶۷.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۰۴–۲۰۵.
- سعیدزاده، «آفتاب مرو»، پیام زن.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۷.
- ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۵۰–۲۵۱.
- میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۱–۱۲.
- جعفریان، اطلس الشیعه، ۱۰۲.
- عرفانمنش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۱۲.
- مجله فرهنگ کوثر، همگام با امام از نیشابور تا مرو.
- Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۹.
- ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۳–۶۴.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۴۰–۴۴۱.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bobrick, The Caliph's Splendor, 205.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۷.
- Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- قمزاده، ترجمه و نقد مقاله مادلونگ، ۱۰۶–۱۰۷.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۳۷.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۳–۴۳۵.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Donaldson, The Shi'ite Religion, 166–167.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۱۲.
- موسوی، پیمان نامه ولایتعهدیپیمان نامه ولایتعهدی، ۱–۲۲.
- موسوی، پیمان نامه ولایتعهدیپیمان نامه ولایتعهدی، ۳.
- موسوی، پیمان نامه ولایتعهدیپیمان نامه ولایتعهدی، ۱–۲۲.
- قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۵۷.
- قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۵۷.
- Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- قمی، منتهی الآمال، ۲: ۴۰۳.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۹.
- قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۰.
- Donaldson, The Shi'ite Religion, 164.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۵.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۵–۶۰.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۴۵.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۷.
- میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۵۸–۲۵۹.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۷-۶۸.
- Tabatabaei, Shi'ite Islam, 182.
- Donaldson et al, The Shi'ite Religion, 161–170.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۷۵.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۸.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۶.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۷۰.
- شریف رازی، «الرسالة المامونیه»، سفینه، ۱۷۱ و ۱۷۲.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۳–۴۳۴.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۴–۵۵.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۸.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۸۱.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۸۰.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۹.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۵–۵۶.
- اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۱۹.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۳–۷۹.
- ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۷۳.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۷۹–۸۱.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۰.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۷، ۷۲.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۷.
- قندوزی، ینابیع المودة، ۳: ۱۶۷.
- قلقشندی، مآثر الانافة، ۳۰۵.
- ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۲۴۴–۲۴۵.
- قلقشندی، صبح الاعشی، ۹: ۳۹۱.
- امین، ضحی الاسلام، ۳: ۲۹۴.
- غفوری، سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعیان امام رضا (ع)، ۳۹.
- مجله معارف اسلامی، نقش ولایتعهدی امام رضا (ع) در یک نگاه.
- محمدی اشتهاردی، نگاهی بر زندگانی امام رضا (ع)، ۸۳.
- مجله معارف اسلامی، نقش ولایتعهدی امام رضا (ع) در یک نگاه.
- مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۲.
- ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- قمی، منتهی الآمال، ۲: ۴۰۷.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۹–۶۰.
- جعفرنیا، «زید النار»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- Fadlallah, Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۴۳.
- مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۵۸.
- Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۹۵.
- رحمانیزاده، نماز باران و کارکردها، ۲۶–۳۱.
- رحمانیزاده، نماز باران و کارکردها، ۲۶–۳۱.
- قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۰.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۹.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۱.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۱.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۹.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- خبرگزاری ایرنا، سکههای ولایتعهدی امام رضا.
- قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۳.
- Donaldson et al, The Shi'ite Religion, 161–170.
- Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۰.
- al-Qarashi et al, The life of Imām 'Ali Bin Mūsā al-Ridā.
- Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۱۱۸.
- چنارانی، امام رضا از دیدگاه اهل سنت، ۱۱۹.
- محمدی اشتهاردی، سوگنامه آل محمد، ۱۱۹–۱۲۰.
- کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۹.
- معروفترین تابلوهای محمود فرشچیان کدامند؟.
- تابلوی «ضامن آهو» استاد فرشچیان.
- رونمایی کتاب نفیس یا ضامن آهو.
- ولایت عشق از خلاقیتهای جدید تا نمایش نور.
- آلبوم موسیقی ولایت عشق.
- آقای مهربان (ضامن آهو).
- «نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا (ع)». انتشارات آستان قدس رضوی
- دانلود کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع). سایت کتابراه
- مستفید، کتابخانه قائمیه: عیون اخبارالرضا.
منابع
- منابع فارسی و عربی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۷۴). «ابن ابی طاهر طیفور». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۲۲-X.
- ابن صباغ مالکی، علی بن محمد (۱۴۰۹). الفصول المهمة فی معرفة الائمة. بیروت: دار الاضواء.
- اشپولر، برتولد (۱۳۶۹). تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی. ترجمهٔ مریم میراحمدی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی. شابک ۹۶۴۴۴۴۸۲۷۸.
- التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۲۱۱۸۱۲.
- امین، احمد (۱۳۵۵). ضحی الاسلام. قاهره: مکتبة الاسرة.
- باسورث، ک. ا (۱۳۶۳). تاریخ ایران کمبریج. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- بهرامیان، علی (۱۳۸۰). «امین، ابوموسی». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. دهم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۰۵-X.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۱). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. یازدهم. قم: انصاریان.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. قم: انصاریان. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۳۸۰۰۱۳.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. قم: انصاریان. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۳۸۰۰۱۳.
- جعفرنیا، فاطمه (۱۳۹۶). «زید النار». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ۲۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- جعفرنیا، فاطمه (۱۳۹۶). «زید النار». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ۲۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
*جعفریان، رسول (۲۰۱۵). اطلس الشیعه (دراسة فی الجغرافیة الدینیه للتشیع). ترجمهٔ نصیر الکعبی و سیف علی. بیروت: المرکز الآکادمی للابحاث. شابک ۹۷۸-۱-۹۲۷۹۴۶-۱۴-۵.
- چنارانی، محمدعلی (۱۳۹۱). امام رضا علیه السلام از دیدگاه اهل سنت (دیجیتالی). تهران: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
- خضری، احمدرضا (۱۳۸۴). تاریخ خلافت عباسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- رحمانیزاده، حسین (۱۳۹۷). نماز باران و کارکردهای آن آن در سیره رضوی. ۲۲. به کوشش معصومه غنیلو. مشهد: فصلنامه علمی پژوهشی فرهنگ رضوی.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۶۳). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- سعیدزاده، رسول (اردیبهشت ۱۳۸۳). «آفتاب مرو». پیام زن. قم (۱۴۶): ۳۶–۳۷.
- شریف رازی، عباسقلی (۱۳۹۲). «الرساله المامونیه». سفینه. دهم (سی و نه): ۱۵۳–۱۷۲.
- شریف رازی، عباسقلی (تابستان ۱۳۹۲). «الرساله المامونیه». سفینه. تهران (۳۹): ۱۵۳–۱۷۲ – به واسطهٔ نورمگز.
- عرفانمنش، جلیل (۱۳۷۶). جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- عرفانمنش، جلیل (۱۳۷۶). جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۶۴-۴۴۴-۰۱۴-۵.
- غفوری، علی (۱۳۹۰). سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعیان امام رضا (ع). تهران.
- فرای، ریچارد نلسون (۱۳۶۳). عصر زرین فرهنگ ایران. تهران: انتشارات سروش.
- فرای، ریچارد نلسون (۱۳۶۳). عصر زرین فرهنگ ایران. تهران: انتشارات سروش.
- قرشی، باقرشریف (۱۳۸۲). پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا علیه السلام. ترجمهٔ محمد صالحی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- قلقشندی، احمد بن علی (۱۳۴۰). صبح الاعشی. ۹. قاهره: دار الکتب السلطانیة.
- قلقشندی، احمد بن علی (۱۴۲۷). فراج، عبدالستار احمد، ویراستار. مآثر الانافة فی معالم الخلافة. بیروت: عالم الکتب.
- قمزاده، محسن (۱۳۹۳). ترجمه و نقد مقاله مادلونگ با عنوان علی الرضا (PDF) (مجله). مجید کرباسفروشان. فصلنامه تخصصی مطالعات قرانی و حدیث سفینه/ سال ۱۱ شماره ۴۲
- قمی، عباس (۱۳۸۶). منتهی الآمال. تهران: وحدت بخش.
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (۱۴۲۲). حسینی، علی بن جمالاشرف، ویراستار. ینابیع المودة لذوی القربی. ۳. قم: منظمة الاوقاف و الشؤون الخیریة، دار الاسوة للطباعة و النشر. شابک ۹۶۴۶۰۶۶۴۲۹.
- کوپرسون، مایکل (۱۳۹۶). مأمون خلیفه عباسی. ترجمهٔ طرزی، مریم. تهران: نامک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۷۲۱-۶۴-۴.
- محمدی اشتهاردی، محمد (۱۳۹۰). نگاهی بر زندگانی امام رضا (ع).
- محمدی اشتهاردی، محمد (۱۳۷۰). سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا. قم: انتشارات ناصر.
- مرتضوی، محمد (۱۳۸۵). ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام). سوم. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی. شابک ۹۶۴-۹۷۱-۰۰۱-۹.
- مرتضوی، محمد (۱۳۸۵). ولایتعهدی امام رضا (ع). مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۱۴۵۴.
- مرتضی عاملی، سید جعفر (۱۳۷۳). زندگی سیاسی هشتمین امام، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام. ترجمهٔ خلیل خلیلیان. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- مفتخری، حسین؛ زمانی، حسین (۱۳۹۵). تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- موسوی، علیاکبر (۱۳۹۰). پیمان نامه ولایتعهدی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام. تهران.
- میلانی، سید محمدهادی (۱۳۸۵). قادتنا کیف نعرفهم. به کوشش سید علی میلانی. قم: مرکز الحقائق الاسلامیه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۵۰۱-۴۶-۵.
- میرآقایی، سید هادی (۱۳۹۱). مجله فرهنگ مردم: ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی. به کوشش سید احمد وکیلیان. تهران.
- ناجی، محمدرضا؛ باغستانی، اسماعیل (۱۳۹۴). «الرضا، امام». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ۲۰. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- هولت، پی. ام (۱۳۸۳). تاریخ اسلام کمبریج. ترجمهٔ تیمور قادری. تهران: انتشارات امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل.
- سایتها
- «آقای مهربان (ضامن آهو)». پسر دانا. ۲۰۱۶.
- ساندتراک (۱۳۸۹). «آلبوم موسیقی ولایت عشق». ساندتراک.
- «آلبوم موسیقی ولایت عشق». ساندتراک. ۱۳۸۹.
- «تابلوی «ضامن آهو» استاد فرشچیان». خبرگزاری فردا. ۱۳۹۵.
- «رونمایی کتاب نفیس یا ضامن آهو». خبرگزاری ایکنا. ۱۳۹۳.
- «سکههای ولایتعهدی امام رضا (ع) از زیباترین سکههای عباسیان است». خبرگزاری ایرنا. ۱۳۹۸.
- «کتابخانه قائمیه: عیون اخبارالرضا». کتابخانه قائمیه اصفهان.
- «کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع)». سایت کتابراه.
- «معروفترین تابلوهای محمود فرشچیان کدامند؟». خبرگزاری ایسنا. ۱۳۹۲.
- «نقش ولایت عهدی امام رضا (ع) در یک نگاه». حوزه نت. مجله معارف اسلامی. ۱۳۸۷.
- «ولایت عشق از خلاقیتهای جدید تا نمایش نور». خبرگزاری میزان. ۱۳۹۷.
- «همگام با امام از نیشابور تا مرو». حوزه نت. مجله فرهنگ کوثر. ۱۳۸۵.
- «نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا (ع)». انتشارات آستان قدس رضوی.
- منابع انگلیسی
- Bayhom-Daou, Tamima (2009). "ʿAlī al-Riḍā". In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett. Encyclopaedia of Islam (3rd ed.). Brill.
- Bobrick, Benson (2012). The Caliph's Splendor: Islam and the West in the Golden Age of Baghdad. Simon and Schuster. ISBN 1416567623.
- Brentjes, Sonja; Morrison, Robert G. (2010). "The sciences in Islamic societies (750 1800)". In Irwin, Robert. The New Cambridge History of Islam. 4. Cambridge University Press. pp. 564–639. ISBN 9780521838245.
- Daftary, Farhad (2010). "Varieties of Islam". In Irwin, Robert. The New Cambridge History of Islam. 4. Cambridge University Press. pp. 105–141. ISBN 9780521838245.
- Donaldson, Dwight M (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak. BURLEIGH PRESS.
- Fadlallah, Muhammad Jawad (2014). Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research.
- El–Hibri, Tayeb (2010). "The empire in Iraq, 763–861". In Robinson, .Chase F. The New Cambridge History of Islam. 1. Cambridge University Press. pp. 269–304. ISBN 9780521838238.
- Lewis, Bernard (1986). "ʿAlī Al-Riḍā". Encyclopaedia of Islam (2nd ed.). E. J. Brill.
- Madelung, Wilfred (1985). "ʿAlī Al-Reżā". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. New York: Bibliotheca Persica Press.
- Tabatabaei, Sayyid Mohammad Hosayn (1975). Shi'ite Islam. Translated by Sayyid Hossein Nasr. State University of New York Press. ISBN 0-87395-390-8.
- Bayhom-Daou, Tamima (2009). "ʿAlī al-Riḍā". In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett. Encyclopaedia of Islam (3rd ed.). Brill.
- al-Qarashi, Bāqir Sharif (2012). The life of Imām 'Ali Bin Mūsā al-Ridā. Translated by Jāsim al-Rasheed. Qom: Ansariyan Publications.
- Bosworth, C. E. (2009). "Maʾmūn". Encyclopædia Iranica.
- Lewis, Bernard (1986). "ʿAlī Al-Riḍā". Encyclopaedia of Islam (2nd ed.). E. J. Brill.
- Donaldson, Dwight M (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak. BURLEIGH PRESS.
- Madelung, Wilferd (2005). "ALĪ AL-REŻĀ, the eighth Imam of the Emāmī Shiʿites". Iranicaonline.org.
- Madelung, Wilfred (1985). "ʿAlī Al-Reżā". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. New York: Bibliotheca Persica Press.
- Fadlallah, Muhammad Jawad (2014). Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research.
پیوند به بیرون
متن مربوطه در ویکینبشته: عهدنامه ولایتعهدی علی بن موسی الرضا |