منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

غزلی با مطلع «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن»، غزل شمارهٔ ۳۹۳ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

منم که شهره شهرم
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۹
بحرمجتث مُثَمَّن مَخبون محذوف
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
متن

منم که شُهرهٔ شهرم بعشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام ببد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
بدست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
بمی‌پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
برحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
عنان بمیکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بی عملان واجبست نشنیدن
ز خطّ یار بیاموز مهر با رخ خوب
که گرد عارض خوبان خوشست گردیدن
مبوس جز لب ساقیّ و جام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن




۲



۴



۶



۸


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

حسین قوامی در برنامهٔ شمارهٔ ۲۲۹ از مجموعهٔ برگ سبز این غزل را در دستگاهِ سه‌گاه اجرا کرده‌است.[2]

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.