شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

غزلی با مطلع «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد»، غزل شمارهٔ ۱۲۵ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

شاهد آن نیست
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۱۰
بحررَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
متن

شاهد آن نیست که موئیّ و میانی دارد
بندهٔ طلعت آن باش که آنی دارد
شیوهٔ حور و پری گر چه لطیفست ولی
خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد
چشمهٔ چشم مرا ای گل خندان دریاب
که بامّید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آنجا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آنکس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که بدنباله خزانی دارد
مدّعی گو لغز و نکته بحافظ مفروش
کلک ما نیز زبانیّ و بیانی دارد




۲



۴



۶



۸



۱۰


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

ایرج در برنامهٔ شمارهٔ ۱۱۰ از مجموعهٔ گل‌های تازه این غزل را در دستگاهِ شور و پردهٔ حجاز اجرا کرده‌است.[2]

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.