دیوان حافظ
دیوان حافظ کتابی است مشتمل بر همه اشعار باقیمانده از حافظ. بیشترِ این شعرها به زبان فارسی است، اما اشعار ملمع (به زبان فارسی و عربی) و یک غزل تمام عربی هم در آن به چشم میخورد. مهمترین بخش این دیوان، غزلیات است. شعرهایی در دیگر قالبهای شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی و رباعی هم در این دیوان هست. هیچ نشانهای مبنی بر نابودی بخش عمدهای از اشعار حافظ در دست نیست و علاوه بر این، حافظ در زمان حیاتش شهرت زیادی داشتهاست؛ بنابراین زیاد نبودنِ تعداد شعرهای موجود در دیوان نشان میدهد که او شاعر پرکاری نبودهاست. شمار همهٔ غزلهایی که بهطور کلی مورد پذیرش واقع شدهاند، کمتر از ۵۰۰ غزل هستند: ۴۹۵ غزل در ویرایش قزوینی و غنی، ۴۸۶ غزل در ویرایش دوم خانلری و ۴۸۴ غزل در ویرایش سایه.
![]() صفحهٔ نخست از نسخهٔ خطی دیوان حافظ متعلق به ۱۳۱۷ ه.ق | |
نویسنده(ها) | حافظ |
---|---|
عنوان اصلی | دیوان حافظ شیرازی |
زبان | فارسی |
مجموعه | غزل فارسی |
موضوع(ها) | ادبیات غنایی |
گونه(های) ادبی | عراقی |
تاریخ نشر | سدهٔ هشتم ه.ق و پس از آن |
گونه رسانه | کتاب |
از سلسله مقالات دربارهٔ |
![]() |
---|
|
هنر و اندیشه |
|
دیگر |
|
|
دیوان حافظ، به احتمال زیاد، نخستین بار پس از مرگ او، توسط محمد گلندام گردآوری شدهاست. البته بعضی از گزارشهای تأیید نشده حاکی از آن است که حافظ دیوان خود را در ۷۷۰ ه. ق، یعنی بیش از بیست سال قبل از مرگش ویرایش کردهاست. اما هیچ دستنویسی از این نسخه وجود ندارد. چندین نسخهٔ خطی شناختهشده در ایران، اروپا و جاهای دیگر موجودند که تاریخ آنها از ربع دوم و سوم سدهٔ پانزدهم میلادی، یعنی از سی تا شصت سال پس از مرگ شاعر است و قابل اطمینانترین آنها کمتر از ۵۰۰ شعر دارند؛ درحالیکه نسخههای بعدتر دارای ۶۰۰ شعر و فراتر از آنند. در سال ۱۹۵۸ پرویز ناتل خانلری دستنویسی متعلق به حدود ۸۱۳ ه.ق منتشر کرد که دربردارندهٔ ۱۵۲ شعر در شرایط متنی خوب است. نسخههای خطی اشتقاقی، گاهی با شرحهای فارسی، ترکی یا اردو، در طول چهار سدهٔ بعدی ادامه یافت. اشعارِ حافظ در چهار قالبِ مثنوی، قصیده، غزل و قطعه هستند. در شعرِ حافظ از ۲۳ وزن و ۱۰ بحرِ عَروضی استفاده شده است.
تا سال ۱۳۶۷ ه.ش، ترجمههای دیوان یا بخشی از آن به زبانهای اردو، پنجابی، سندی، عربی، انگلیسی در هند و پاکستان، دیوان و گزیدهٔ آن، و تنظیمِ اشعار برای آواز به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ارمنی، بلغاری، چکی، چینی، دانمارکی، هلندی، فنلاندی، یونانی، مجاری، ایتالیایی، لاتین، لیتوانیایی، نروژی، لهستانی، پرتغالی، رومانیایی، صربی، سوئدی، اسپانیایی و ترکی در این سالها بهدست آمدهاست.
بهگفتهٔ یارشاطر، هیچ شاعرِ ایرانیِ دیگری اینچنین موردِ تجزیه و تحلیل، تفسیر و تعبیرِ بسیار قرار نگرفتهاست. در هیچ شاعرِ فارسیِ دیگری نمیتوان چنین ترکیبی از تخیلِ بارور، بیانِ ادبی، انتخابِ مناسبِ کلمات و عباراتِ خوشآهنگِ ابریشمین را یافت. وی عمیقاً بر گروهِ بعدیِ غزلسرایان اثر گذاشت. در فاصلهٔ چهارصدسالهٔ تدوین دیوان در دههٔ آخر سدهٔ هشتم هجری تا چاپش در کلکته در سال ۱۲۰۶ ه.ق/۱۷۹۱ م، بنابر گزارش کارشناسان و فهرستنگاران، این کتاب بیش از هر اثر ادبی دیگر کتابت و نسخهبرداری شده است. تعداد نسخههای خطی دیوان حافظ حدود ۱۷۰۰ نسخه است که نه تنها در ایران، بلکه در گسترهٔ جغرافیایی زبان فارسی و در میان همهٔ طبقات اجتماعی و حتی حاکمان پراکنده است و از نظر شمار مخاطبان فارسیزبان توانسته بر تمامی آثار بزرگ ادب فارسی پیشی گیرد. آنچه که از اشعارِ حافظ به چاپ رسیده، دربردارندهٔ مجموعههای ناقص و کامل، غیرانتقادی و انتقادی، چاپِ سنگی، خوشنویسیشده، نسخهبرگردان و حروفچینی چاپی است. تا سال ۱۳۶۷ ه.ش دستکم ۳۰۰ نسخهٔ چاپی از دیوان فهرست شدهاند و پس از آن نیز چاپهای بسیارِ دیگری منتشر شدهاند. اثرگذاریِ حافظ بر زندگیِ ایرانیان را میتوان در استمرارِ محبوبیتِ اشعارش از نسلهای گذشته تاکنون و بهکار رفتنِ این اشعار در گفتگوهای روزمره مشاهده کرد. این جاودانگی و محبوبیت، موجبِ بازتابِ بیهمتایی در فرهنگ و هنرِ پارسیزبانان شده و در آثارِ خوشنویسان، نگارگران، قالیبافان و هنرمندانِ بسیاری نمود پیدا کردهاست.
جامع دیوان و مقدمهاش
دیوان حافظ، به احتمال زیاد، نخستین بار پس از مرگ او، توسط محمد گلندام گردآوری شدهاست.[1] البته بعضی از گزارشهای تأیید نشده حاکی از آن است که حافظ دیوان خود را در ۷۷۰ ه. ق، یعنی بیش از بیست سال قبل از مرگش ویرایش کردهاست. اما هیچ دستنویسی از این نسخه وجود ندارد. چندین نسخهٔ خطی شناختهشده در ایران، اروپا و جاهای دیگر موجودند که تاریخ آنها از ربع دوم و سوم سدهٔ پانزدهم میلادی، یعنی از سی تا شصت سال پس از مرگ شاعر است و قابل اطمینانترین آنها کمتر از ۵۰۰ شعر دارند، درحالیکه نسخههای بعدتر دارای ۶۰۰ شعر و فراتر از آنند. در سال ۱۹۵۸ پرویز ناتل خانلری دستنویسی متعلق به حدود ۸۱۳ ه.ق منتشر کرد که دربردارندهٔ ۱۵۲ شعر در شرایط متنی خوب است. نسخههای خطی اشتقاقی، گاهی با شرحهای فارسی، ترکی یا اردو، در طول چهار سدهٔ بعدی ادامه یافت.[2]
با توجه به نسخههای قدیمیِ بهدستآمده، روشن شده است که جز جامعِ دیوان، محمد گلندام، چند تنِ دیگر نیز در زمانها و مکانهای گوناگون این دیوان را گردآوردهاند. این دیدگاه با توجه به نبودِ مقدمه در بسیاری از نسخههای قدیمی، چندگانگی در اندازهٔ غزلها، قصیدهها، قطعهها، ساقینامه و ترکیببند، ترتیبِ غزلها و ضبطِ ابیات، رسمالخط و بهویژه گردآوریِ نزدیک به ۵۰۰ نسخه از دیوان بهدستورِ ابوالفتح فریدون حسین میرزا بایقرا (د. ۹۱۵ ه.ق) و تدوین و تنفیحِ متنی تصحیحشده و پیراسته از دیوان تأیید میشود.[3] این مقدمه تنها در نسخههای هند بهتاریخ ۸۲۴ ه.ق و نیز نسخههای ۸۳۶ و ۹۲۱ ه.ق و سپس در نسخههای جدید با اختلافهایی ریز و درشت دیده میشود. این در حالی است که نسخهای بسیار کهن بهتاریخ ۸۰۳ ه.ق — که تنها ۱۱ سال پس از درگذشتِ حافظ کتابت شده است — و هر ۶ نسخهٔ معیارِ کارِ محمد قزوینی و قاسم غنی و نیز ۹ نسخه میانِ سالهای ۸۱۱ تا ۸۲۲ ه.ق این مقدمه را ندارند. از سوی دیگر بعید بهنظر میرسد که در میانِ نزدیک به ۵۰۰ نسخهٔ گردآمده بهدستورِ شاهزادهٔ بایقرایی، مقدمهای چنین بوده باشد اما آن را در متنِ ویراسته نیاورده باشند.[4]
نامِ محمد گلندام که نویسندهٔ مقدمه عنوان میشود و از نخستین گردآورندگان دیوان هم بوده است، تنها در نسخههای تازهتر که کهنترینشان نسخهای بهتاریخ ۹۹۴ ه.ق و دیگری متعلق به میانههای سدهٔ یازدهم هجری قمری است، دیده میشود. این نام در این نسخهها پس از جملهٔ «و مسود این اوراق عفا الله عنه ما (عما) سبق» آمده است. هیچیک از نسخههای قدیمیِ دارندهٔ این مقدمه، از نامِ محمد گلندام اثری ندارند. ازاینرو، محمد قزوینی، اصالتِ این نام را مشکوک دانسته است. در نسخهٔ هند بهسال ۸۲۴ ه.ق پس از پایانِ دیوان و حاشیهاش، نامِ کاتب و گردآورندهٔ متن و حواشی، محمد بن سعید بن عبدالله القاری یاد شده است. از سوی دیگر، در جُنگی تهیهشده برای ابوالفتح ابراهیم میرزا حاکمِ تیموریِ فارس، قصیدهای در مدحِ وی آمده که سرایندهاش محمد گلندام ذکر شده است که این نتیجه را بهدست میدهد شخصی شاعر با این نام بوده است که گویا جامع دیوان و نویسندهٔ مقدمه همو باشد. احتمال دیگر آن است که وی همان محمد بن سعید بن عبدالله القاری، و گلندام لقبش بوده باشد؛ بهویژه آنکه عنوانِ «قاری» نزدیکیاش با قرآن و شخصِ حافظ را به ذهن میآورد.[5]
مقدمه در یکی از نسخههای معیارِ قزوینی و غنی، نزدیک به ۳ صفحه است که در توصیفِ حافظ و شعرش بوده است. این متن در دیگر نسخهها و حتی نسخهٔ قدیمیِ هند دیده نمیشود. قزوینی با توجه به نوع و شیوهٔ نگارشِ مطلب، بعید میداند که تماماً الحاقی باشد. چنانچه این بخش زدوده شود، جملهٔ پس آن، جملهٔ پیش از آن را کامل میکند. ازاینرو بهسختی میتوان پذیرفت که این بخشْ نوشتهٔ نخستین جامعِ دیوان باشد. بااینحال و از دیگر سو، اگر این انتساب روشن شود، این نتیجه را بهدست میدهد که شخصِ حافظ از شهرتْ اجتناب میورزیده است. نکتهٔ دیگر در این مقدمه، عنوانِ «شهید» است که به حافظ اطلاق شده است. با آنکه این عنوان در نسخههای گوناگون آمده، اما علتِ انتسابش دقیقاً روشن نیست. احتمالی این است که شهید را در معنای اهلِ شهود و شاهد و حاضر و زنده و بصیر آوردهاند. این معنیِ اخیر، بیت خودِ حافظ را نیز به ذهن میآورد: «حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ/ متیٰ ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها».[6]
محتوا
دیوان حافظ کتابی است مشتمل بر همه اشعار باقیمانده از حافظ. بیشترِ این شعرها به زبان فارسی است، اما اشعار ملمع (به زبان فارسی و عربی) و یک غزل تمام عربی هم در آن به چشم میخورد. مهمترین بخش این دیوان، غزلیات است. شعرهایی در دیگر قالبهای شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی و رباعی هم در این دیوان هست.[7] هیچ نشانهای مبنی بر نابودی بخش عمدهای از اشعار حافظ در دست نیست و علاوه بر این، حافظ در زمان حیاتش شهرت زیادی داشتهاست؛ بنابراین زیاد نبودنِ تعداد شعرهای موجود در دیوان نشان میدهد که او شاعر پرکاری نبودهاست. شمار همهٔ غزلهایی که بهطور کلی مورد پذیرش واقع شدهاند، کمتر از ۵۰۰ غزل هستند: ۴۹۵ غزل در ویرایش قزوینی و غنی، ۴۸۶ غزل در ویرایش دوم خانلری و ۴۸۴ غزل در ویرایش سایه. اصالت رباعیات حافظ مورد تردید جدی است و ازاینرو همهٔ رباعیات از ویرایش سایه زدوده شدهاست.[8] پرویز ناتل خانلری دربارهٔ رباعیات حافظ مینویسد: «هیچیک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمیافزاید.»[9]
زبان و سبک
زبان
اشعارِ حافظ در چهار قالبِ مثنوی، قصیده، غزل و قطعه هستند. در شعرِ حافظ از ۲۳ وزن و ۱۰ بحرِ عَروضی استفاده شده است.[10]
وزن | تعداد اشعار | نمایش هجایی | نمونه |
---|---|---|---|
رَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) | ۱۳۳ | UU/__UU/__UU/__UU_ | عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت |
مُجتَثّ مثمن مخبون محذوف (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) | ۱۱۵ | UU/_U_U/__UU/_U_U_ | سر ارادت ما وآستان حضرت دوست |
مُضارع مثمن اَخرَب مکفوف محذوف (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) | ۷۴ | __U_/U__U/U_U_/U_ | آنان که خاک را بهنظر کیمیا کنند |
رمل مثمن محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) | ۳۱ | _U_/__U_/__U_/__U_ | سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی |
هَزَج مثمن سالم (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن) | ۲۴ | U/___U/___U/___U___ | الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها |
هَزَج مُسَدَّس محذوف (مفاعیلن مفاعیلن فعولن) | ۲۴ | U/___U/___U__ | لبش میبوسم و در میکشم می |
مضارع مثمن اخرب (مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن) | ۱۹ | __U_/U__/__U_/U__ | با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی |
خفیف مسدس مخبون محذوف (فعلاتن مفاعلن فعلن) | ۸ | UU/_U_U/__UU_ | خوش خبر باشی ای نسیم شمال |
رمل مسدس محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) | ۶ | _U_/__U_/__U_ | ساقیا برخیز و درده جام را |
هزج مثمن اَخرَب مکفوف محذوف (مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن) | ۵ | __U/U__U/U__U/U__ | بیمهر رخت روز مرا نور نماندست |
هَزَج مثمن اخرب (مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن) | ۵ | __U/U__/___U/U___ | می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی |
هَزَج مسدس اخرب مقبوض محذوف (مفعول مفاعلن فعولن) | ۵ | __U/_U_U/U__ | یارم چو قدح بهدست گیرد |
رَجَز مثمن مَطْویّ مخبون (مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن) | ۵ | _U_U/_UU_/_U_U/_UU_ | طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف |
رمل مثمن مشکول (فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن) | ۳ | U_/U_UU/__U_/U_UU__ | که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی |
مُتَقارِب مثمن اَثلَم (فعلن فعولن فعلن فعولن) | ۳ | UU/_UU/__U/_UU__ | چندان که گفتم غم با طبیبان |
مُنسَرِح مثمن مطویّ منحور (مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع) | ۲ | _UU_/U_U_/_UU_/_ | روشنی طلعت تو ماه ندارد |
رجز مثمن سالم (مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن) | ۲ | __U__/_U__/_U__/_U_ | آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند |
مجتث مثمن مخبون (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن) | ۲ | UU/_U_U/__UU/_U_U__ | خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم |
منسرح مثمن مطوی مکشوف (مفتعلن فاعلان مفتعلن فاعلن) | ۱ | _U_/_UU_/U_U_/_UU_ | زاهد خلوتنشین دوش به میخانه شد |
سریع مسدس مطویّ مکشوف (مفتعلن مفتعلن فاعلن) | ۱ | _U_/_UU_/_UU_ | هاتفی از گوشه میخانه دوش |
مُقتَضَب مثمن مطویّ مکشوف (فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن) | ۱ | _U_U_/___/U_U/___ | وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی |
متقارب مثمن سالم (فعولن فعولن فعولن فعولن) | ۱ | U/__U/__U/__U__ | سلامی چو بوی خوش آشنایی |
متقارب مثمن محذوف (فعولن فعولن فعولن فعول) | ۲ | U_U/__U/__U/__U | بیا ساقی آن می که حال آورد |
سبک
سیروس شمیسا میگوید سبک غزل حافظ هر دو سطح عاشقانه و عارفانه را با هم دارد و در کنار اینها مدح را هم که کارکرد اصلی قصیده است دربرمیگیرد. بدین ترتیب شعر حافظ هر سه جریان عمدهٔ شعر فارسی پیش از او را نمایندگی میکند. قهرمان شعر حافظ همزمان معبود و معشوق و ممدوح است. این سه زمینه و ساحت در بیشتر غزلهای حافظ بهچشم میخورد اما حرکت در محور عمودی اشعار بهمرور یکی از ساحتها را پررنگتر میکند. اینگونه میشود که در محور افقی یا همان تکتک ابیات، شعر ساحت عرفانی را تداعی میکند و در محور عمودی، ساحت عاشقانه، مدحی، دنیوی و قلندری. بدین ترتیب قائلان به عرفانی بودن شعر حافظ، بیشتر به محور افقی شعرش توجه میکنند. هرچند ابیات شعر حافظ دارای ارتباط ظریف و نازکی هستند، اما ارتباط در محور افقی و طولی با وحدت موضوع متفاوت است و ارتباط میان ابیات هم گاهی بهخاطر تداعی واژگان و معانی است. آنچه که وجه شاخص شعر حافظ از دیگر شاعران شعر تلفیقی است، این است که حافظ شاعری سیاسی و مبارز هم هست و برای بیان مسائل اجتماعی روزگارش از ایهام و ظنز بهره گرفته است. ازاینرو شعرش آکنده از اشارههای تاریخی به اوضاع روزگارش است که شاید بسیاری از آنها همچنان نامشخص باشند.[11]
حافظ در قلمرو بدیع لفظی، از انواع جناس و سجع و در حیطهٔ بدیع معنوی از انواع ایهام مانند ایهام تناسب، تضاد، ترجمه و تبادر و استخدام بهره میبرد. حسن تعلیل نیز از دیگر بدایع معنوی است که در اوج ظرافت در شعر حافظ استفاده شده است. در بیان بیشتر از استعاره، تشبیه و سمبل استفاده میکند و در کنارش تلمیح و نکات عرفانی و قرآنی در شعرش وجود دارد. دو مشخصهٔ عمدهٔ شعر حافظ ایهام و طنز است. از دیگر ویژگیهای شعر حافظ فراوانی واژگان دربارهٔ موسیقی، تصرف در سنتهای ادبی گذشته، خروج از هنجارهای سنتی، ساختارهای متناقض، و ساختار عادی در جملات است.[12]
در اثرپذیری حافظ از قرآن تردیدی نیست، آنچنانکه بیشتر حافظپژوهان بر این باورند که مهمترین دلیل تخلص وی به «حافظ»، حافظ قرآن بودن است. اثرگذاری قرآن بر شعر حافظ از دو منظرِ صورت و معنا قابل بررسی است. در حوزهٔ صورت یا ساختار، مهمترین ویژگی شعر حافظ یعنی استقلال ابیات، بیش از هر چیز اثرپذیرفته از سُوَر و آیات قرآن است. بهگفتهٔ آرتور آربری، قرآنشناس و حافظشناس انگلیسی، این ویژگیْ انقلاب حافظ در غزل است. حافظ برای بیان مضمونهای گوناگون در یک غزل چنین روشی برگزید. سبک شعر حافظ بهمانند قرآن، حجمی–حلقوی با سیری دوری و دایرهای است که در اطراف گسترده میشود. گوته نیز شعر حافظ را سیّال خوانده بود و هامر پورگشتال آن را به گردنبندی مروارید با رشتهای نادیدنی تشبیه کردهاست. مقایسهٔ غزلهای حافظ با قصیدهها و مثنویهایش — که در برابر غزلها منسجمترند — این نتیجه را بهدست میدهد که قصاید و مثنویهای حافظ از جنبهٔ هنری و تأثیر، بهتر از غزلهایش نیستند.[13] ازاینرو استقلال ظاهری ابیات و انسجام درونی آنها بهمانند قرآن، آنها را بینظیر کردهاست. حافظ چنانکه قرآن در یک سوره به بسیاری از موضوعات و مفاهیم میپردازد، در یک غزل چندبیتی، گسترهای وسیع از حکمت و معنا را میگنجاند. این ناپیوستگی برون و پیوستگی درون، هم دربارهٔ قرآن و هم برای غزلهای حافظ از آغاز ظهور هریک مورد پرسش و بحث بودهاست. پیرامون غزلهای حافظ این موضوع از روزگارِ خود حافظ مطرح بودهاست و شاه شجاع بر این ویژگی بر حافظ خرده گرفت و آن را «خلاف طریقت بُلَغا» دانست؛ که با پاسخ هوشمندانهٔ حافظ مبنی بر «شهرت شعر حافظ در آفاق و پای بیرون ننهادن نظم حریفان از دروازهٔ شیراز» مواجه شد.[14][15] حافظ از این ویژگی شعر خویش و تفاوتش با سرودههای دیگر شاعران آگاه بود، بدانگونه که هر بیت خویش را «بیتالغزل» مینامد و با اشاره به نو بودن سبک خویش، آن را نتیجهٔ لطفی خداداد میداند. اما در حوزهٔ معنی یا محتوا نیز بسیاری از معانی شعر حافظ از مفاهیم قرآن سرچشمه گرفتهاست. حافظ به سه گونه از این معانی بهره گرفتهاست: ۱. ترجمه: صنعتی در بدیع است و به آن معناست که بیتی عربی به فارسی یا بیتی فارسی به عربی ترجمه و معنا شود. در ترجمهٔ آیات قرآن در قالب شعر نیز این صنعت بهکار میرود. ۲. اقتباس: یعنی تمام یا بیشتر متن آیه یا حدیثی با همان صورت در شعر بیاید. ۳. تلمیح: به معنای اشاره به داستان، مَثَل یا شعری است و شامل داستانهای قرآنی نیز میشود.[16]
دربارهٔ اثرپذیری حافظ در زمینهٔ دانشهای قرآنی، آگاهیهای زیادی در دست نیست؛ محمد گلندام در مقدمهٔ خویش بر دیوان، حافظ را در گروه عالمان و اشتغالداران به علوم دینی دانسته و او را «عمدهٔ افاضل علما» در روزگار خویش معرفی نموده است. خود حافظ در ابیاتی به حفظ قرآنش در «چارده روایت» و «اندر سینه داشتن» اشاره میکند. نیز دولتشاه، حافظ را «در علم قرآن بینظیر» خوانده است. در تشبیهات شعر حافظ، پیوند وی با فضای علوم قرآنی بهروشنی منعکس شدهاست. جز عنوان «حافظ»، دیگر لقبی که بهگزارش دولتشاه «اکابر او را نام کردهاند»، «لسانالغیب» است؛ چراکه اشعار حافظ را ثمرهٔ واردات غیبی و حالاتِ فراتر از توان بشری میدانستند. این دو لقب برای حافظ در طول تاریخ پایدار ماند و فراتر از گفتگوها برای چیستی این دو لقب، فهم تاریخی همگانی از این دو عنوان در طی سدهها، با خواندن شعر حافظ استواری و معنا یافت. برای بیشتر خوانندگان شعر حافظ، او حافظ قرآن و عالمی بود که درکی رندانه از دین و قرآن داشت و تلاش داشت تا روح معارف قرآنی را در کالبَدی دگرگونه و با ظاهر شعری تغزلی به مخاطبانش معرفی، و آنان را با نگاهی تازه به قرآن و مسلمانی آشنا کند. همین بُعد شخصیتی او بود که خوانندگانش را بر آن داشت تا او را زبان غیب بدانند و بنامند و همین درک از دیوان حافظ نیز سبب شد تا بهمانند تفأل بر قرآن، فال بر دیوان حافظ نیز شکل بگیرد و ارزشمند شود.[17]
ابیات الحاقی

طبق پژوهشهای انجامشده در سالهای اخیر دربارهٔ دیوان حافظ، متونِ تصحیحیِ دیوان نسبت به سایر متون اصالتِ بیشتری دارد اما همچنان بدون شعرِ الحاقی نیست. این اشعار به دلایلِ گوناگونی به دیوان راه پیدا کردهاند:
- دستهٔ اول
اشعاری که به خطِّ حافظ از سوی جامعانِ دیوانش بهخاطر عدمِ تلاشِ شخصِ حافظ برای گردآوریِ اشعارش به دیوان افزوده شده است.[18]
- دستهٔ دوم
گروهی از اشعار است که متعلق به همشهریهای حافظ و یا بعضی شاعرانِ معاصرش بوده و واردِ دیوانِ او شده است.[19]
- دستهٔ سوم
این گروه از درهمآمیزیِ اشعار بهخاطرِ وجودِ تخلصهای یکسان و یا مشابه است. لقبِ «حافظ» نیز در طولِ تاریخ بسیار فراگیر بوده است و شاعرانِ بسیاری با این نام وجود داشتند اما هیچکدام از همنامانِ حافظ، به لحاظِ سطحِ بلاغت و اشعار، در درجهای نبودند که با وی اشتباه گرفته شوند. بااینحال باز هم تعدادِ اندکی از اشعارِ حافظانِ دیگر به دیوان راه یافته است.[20]
- دستهٔ چهارم
مربوط به اشعاری است که در نسخههای قدیمیِ دیوانِ حافظ وجود ندارد و بعداً از سوی افرادِ مختلف به دیوان افزوده شده و شاملِ اشعارِ عادی تا قصایدِ مذهبی است که پس از فراگیر شدنِ تشیّع با اهدافِ دینی وارد دیوان شدهاند. همهٔ این اشعار احتمالاُ بهخاطرِ نبودنِ اشعارِ مشابه در دیوانِ حافظ بعداً افزوده شدهاند.[21]
- دستهٔ پنجم
اشعاری که پس از مشهور شدنِ دیوانِ حافظ، برای بیشتر دیده شدن و یا شباهت به اشعارِ حافظ، به دیوان افزوده شدهاند.[22]
- دستهٔ ششم
فارغ از همهٔ اینها در دیوانِ حافظ موارد بسیاری دیده میشود که کاتبانی که خود طبعی داشتهاند، بنا به تشخیصِ خویش مبنی بر کاستیِ قافیهای در برخی جاها، خود بیتی سراییده و به آن غزل اضافه میکردند؛ چنانکه در طبعهای ذوقی مثل انجوی، قدسی و پژمان میتوان دید.[23]
- دستهٔ هفتم
آخرین دسته نیز متعلق به ابیاتی است که پس از فراگیریِ دیوانِ حافظ، به هدفِ کامل کردنِ دیوان و برای خالی نماندنِ بعضی حروفِ پایانیِ قوافی به دیوان وارد شدهاند. مثلاً چون با قافیههای «صاد» و «ضاد» و «ط» و «ظ» در دیوانِ حافظ شعری وجود نداشت، کاتبان اشعاری را به آن افزودهاند.[24]
ابیاتِ الحاقیِ دیوانِ حافظ | ||||||||
ردیف | ابیات یا غزل | توضیحات | ||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
دستهٔ اول | ||||||||
۱ | رباعی مشهور کمالالدین اسماعیل:
|
این شعر در بسیاری از نسخههای قدیمیِ دیوان وجود دارد اما اصالتاً متعلق به نسخههایی از دیوانِ کمالالدین اسماعیل — از جمله در نسخهٔ چستربیتی بهتاریخِ ۶۹۹ ه.ق — است که پیش از حیات حافظ نوشته شده است.[25] | ||||||
۲ | تکبیت:
|
این شعر نیز بهاشتباه در ضمنِ اشعارِ حافظ آمده و پرویز ناتل خانلری نیز به نقل از دو نسخهٔ قدیمی آن را در تصحیحِ خود آورده است؛ اما این شعر اصالتاً متعلق به خسرو و شیرینِ نظامی است.[26] | ||||||
دستهٔ دوم | ||||||||
۳ و ۴ | دو غزل:
و
|
متعلق به کلیاتِ سلمان ساوجی[27] | ||||||
۵ و ۶ | دو غزل:
و
|
متعلق به دیوان حیدر شیرازی[28] | ||||||
دستهٔ سوم | ||||||||
۷ | غزل:
|
این غزل را شاعری اهل تبریز به نام حافظ شانهتراش که به حافظ طراقچی تخلص داشته سروده است.[29] | ||||||
دستهٔ چهارم | ||||||||
۸ | قصیده:
|
|||||||
۹ | قصیده:
|
|||||||
۱۰ | قصیده:
|
|||||||
دستهٔ پنجم | ||||||||
۱۱ | غزل:
|
|||||||
۱۲ | غزل:
|
|||||||
دستهٔ ششم | ||||||||
۱۳ | غزل:
|
در تصحیحهای معتبر دارای ۱۲ بیت است اما در طبعِ مجاهد با ۱۶ بیت آمده است.[30] | ||||||
۱۴ و ۱۵ | دو تکبیت:
و
|
بعضی از این بیتها به شهرت زیادی هم رسیدهاند.[31] | ||||||
دستهٔ هفتم | ||||||||
۱۶ |
|
|||||||
۱۷ |
|
|||||||
۱۸ |
|
|||||||
۱۹ |
|
اثرگذاری
ترجمهها
بر اساس کتابشناسی حافظ گردآوری مهرداد نیکنام — که نوشتهها دربارهٔ حافظ و دیوانش از آغاز تا سال ۱۳۶۷ را دربرمیگیرد — ترجمههای دیوان یا بخشی از آن به زبانهای اردو، پنجابی، سندی، عربی، انگلیسی در هند و پاکستان، دیوان و گزیدهٔ آن، و تنظیمِ اشعار برای آواز به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ارمنی، بلغاری، چکی، چینی، دانمارکی، هلندی، فنلاندی، یونانی، مجاری، ایتالیایی، لاتین، لیتوانیایی، نروژی، لهستانی، پرتغالی، رومانیایی، صربی، سوئدی، اسپانیایی و ترکی در این سالها بهدست آمدهاست.[32]
بسیاری از مردمِ شبهقارهٔ هند تا اوایلِ سدهٔ نوزدهمِ میلادی از زبان فارسی بهعنوانِ زبانِ علمی و ادبی، و نیز از آثارِ فارسی استفاده میکردند. با گذشتِ زمان و رسیدن به میانههای این سده و کاهشِ شمارِ مخاطبانِ فارسی، نیاز به ترجمهٔ آثارِ ادبیاتِ فارسی به زبانهای بومیِ شبهقاره احساس شد.[33]
با توجه به شواهد، پس از ترجمهٔ لاتینِ گزیدهای از دیوان از سوی فِرانسیس مِنینْسْکی و ترجمهٔ لاتینِ غزلِ نخستِ دیوان بهدست توماس هایْد، ویلیام جونْز نخستین کسی بود که بخشی از اشعارِ حافظ را به انگلیسی ترجمه کرد. او ۹ غزل، یک قطعه، یک رباعی و ابیاتی پراکنده را ترجمه کرد.[34] او غزلِ «تُرکِ شیرازی» را بهعنوانِ ترانهای فارسی، هم به نثر و هم به نظم درآورد.[35] نخستین کسی هم که ترجمهٔ فرانسویِ شعرِ حافظ را انجام داد، همو بود.[36] این ترجمه، مقدمهای برای مترجمانِ بعدی شد. در ادامه در سدهٔ هجدهم میلادی، ترجمهٔ قابل توجهِ دیگری انجام نشد، بهجز ترجمهٔ جان نات که شایان توجه است. اما از ابتدای سدهٔ نوزدهمِ میلادی، اشعارِ حافظ بیشترین ترجمه را در میانِ آثارِ شاعرانِ فارسی به خود اختصاص داد.[37] حضورِ انگلیسیها در هند سببِ توجه و علاقهٔ آنان به زبان و ادبِ فارسی شد و در این میان ترجمهٔ اشعارِ حافظ، نشانهٔ نوعی برتریِ ادبی و فرهیختگی بود؛ بهعنوان نمونه، جرج کرزن، ترجمهٔ ناهمگونی از غزلی از حافظ را در کتابش بهنام ایران و قضیهٔ ایران جای داد. در عصرِ حاضر، علاقه به حافظ در بعضی جهات افزایش یافته است.[38]
نخستین ترجمههای آلمانیِ شعرِ حافظ بهدنبالِ ترجمههای انگلیسیِ ویلیام جونز انجام شد. در سال ۱۷۷۱ م و همزمان با اینکه این ترجمه به زبانِ آلمانی هم منتشر شد، ۱۶ غزل از سوی کارولی رویتسکی به لاتین ترجمه و منتشر شد.[39] سپستر در سال ۱۷۸۳ م ترجمهٔ تعدادی دیگر از غزلهای حافظ به آلمانی از سوی رویتسکی منتشر شد.[40] اثرِ اولِ رویتسکی بعدها توسط فریدل به آلمانی ترجمه و چاپ شد و این، نخستین گام در ترجمهٔ اشعارِ حافظ به زبانِ آلمانی بود. شدتِ توجه به حافظ سببِ برانگیختنِ شکایتِ هِردِر، کشیش و ادیبِ آلمانی شد که او را وادار کرد برای جلبِ توجه نسبت به سعدی، به ترجمهٔ قطعاتی از گلستان دست زند.[41]
آشنایی با حافظ در حوزهٔ روسیه و شورویِ سابق بیش از سیصد سال سابقه دارد. همزمان با آشنایی با ادبیاتِ فارسی در دورهٔ کاترینِ دوم و ترجمهٔ آثارِ شرقی بهواسطهٔ زبانهای اروپایی — و بهویژه فرانسوی — به روسی، ترجمههایی از دیوانِ حافظ انجام گرفت. جایگاهِ حافظ در فرهنگِ روسی، افزون بر شاعری بزرگ، جایگاهِ آزاداندیشی و نمونهٔ مبارزه با تزویر و ریاکاری است. آگاهیِ ادیبانِ روسی در نیمهٔ نخستِ سدهٔ نوزدهمِ میلادی، بهواسطهٔ ترجمهٔ آلمانی و بهویژه دیوانِ غربی–شرقیِ گوته است. این اثرپذیری سببِ ترجمههایی روسی از اشعارِ حافظ شد.[42]
نخستین ترجمهٔ اشعارِ حافظ توسطِ پیِترو دلّا واله (د. ۱۶۵۲ م) جهانگردِ رُمی انجام شد. او در بازگشت از سفرش به ایران، در سال ۱۶۲۶ م نزد اوربان هشتم در رم و در مجلسی، ترجمهٔ چند شعر از حافظ را خواند و هنرش را با سبکِ غناییِ ویرژیل مقایسه کرد. احتمالاً این ترجمه نخستین ترجمهٔ اشعارِ حافظ در اروپا هم بوده است. مترجمانِ ایتالیایی به پیروی از واله — که سبکِ حافظ را با سبکِ پترارک مقایسه کرد — هنوز در ترجمهٔ دیوانِ حافظ به آثارِ پترارک رجوع میکنند. در سنجشِ ترجمههای ایتالیایی از دیوانِ حافظ با ترجمههای دیوان به زبانهای دیگر در دو دههٔ اخیر، این نکته به چشم میآید که مترجمانِ ایتالیایی همواره سعی در ترجمهٔ شاعرانهٔ دیوانِ حافظ داشتهاند تا نتیجه بتواند با اصلِ فارسیِ شعر بهگونهای برابر باشد. اشغالِ ایتالیا در سدهٔ هجدهمِ میلادی، سببِ کاهشِ توجه نسبت به حافظ و ترجمهٔ دیوان شد. ترجمههای این دوره اندک هستند و نیز ترجمههایی از روی ترجمههای انگلیسیاند. در سال ۱۷۸۷ م، ترجمهٔ انگلیسیِ جان نات از اشعارِ حافظ به چاپ میرسد. این ترجمه دربردارندهٔ ۱۷ غزل، مقدمه و شرح حالی از حافظ است. در سال ۱۷۸۸ م، نویسندهای گمنام نقدی بر این ترجمه در نشریهٔ «روزنامهٔ ادیبان» در شهرِ پیزا به چاپ میرسانَد. او ۴ غزل را از انگلیسی به ایتالیایی ترجمه، و اشعار حافظ را با آناکرئون، شاعر یونان باستان مقایسه میکند. او در نقدِ جان نات میگوید که وی ترجمهای سطحی از کلامِ ژرفِ حافظ ارائه میدهد تا با زیباییشناسیِ شعرِ انگلیسی هماهنگ باشد.[43]
با وجودِ جمعیتِ بسیارِ اسپانیاییزبان در کشورهای مختلف، حافظپژوهی رشتهای نسبتاً نوپا در این حوزه است. هرچند در این حوزه چندین کارِ پراکندهٔ ترجمه از چند بیت تا چند غزلِ حافظ از زبانهای دیگر به اسپانیایی انجام شده است — که این آثار نیز معمولاً در حدِّ دستنویس، نسخهٔ خطی یا بخشی از مقالههای منتشرشده در مجلاتِ ادبی هستند —، بااینحال ترجمه و نقدهای آن، کمتر از یک سده در حوزهٔ کشورهای اسپانیاییزبان سابقه دارد. در این میان یک استثنا وجود دارد و آن اثری است از معروف گاسپار مریا دِ ناوا آلوارث (es) به «کنت نورونیا» (د. ۱۸۱۶ م)، سیاستمدار، نظامی و شاعرِ اسپانیایی. او این اثر را در اوایلِ سدهٔ نوزدهمِ میلادی در مجموعهای با عنوانِ «اشعار آسیایی» نوشت. کنت نورونیا در این اثر ترجمهٔ اشعارِ شاعرانِ عرب، تُرک و ایرانی را از زبانهای انگلیسی و لاتین به اسپانیایی ترجمه کرد. این اثر هفده سال پس از درگذشتش در سال ۱۸۳۳ م توسط چاپخانهٔ خولیو دیدوت در فرانسه چاپ شد و پنجاه سال بعد در ۱۸۸۲ م، بخشی از آن توسط بیبلوتکا اورنیورسال در اسپانیا به چاپ رسید. این اثر شامل ۳۶ غزل با ترجمهای آزاد است. فدریکو گارسیا لورکا (د. ۱۹۳۶) از این ترجمهْ اثر گرفته است. نسخهٔ دستنویسِ ترجمهٔ کنت نورونیا سپستر از سوی خانوادهاش به کتابخانهٔ ملیِ اسپانیا اهدا شد. بهجز ترجمهٔ کنت نورونیا، ترجمههای دیگر مربوط به سدهٔ بیستم و آغاز سدهٔ بیست و یکمِ میلادی هستند. هیچیک از این ترجمهها، ترجمهٔ کاملِ اشعارِ حافظ نیستند و نیز تنها سه مورد ترجمهٔ مستقیم از اصلِ اشعار هستند. باقیِ ترجمهها، ترجمههای غیرمستقیم و از زبانهای دیگر به اسپانیایی هستند. مترجمانِ برجستهٔ اشعارِ حافظ نیز کمتر از ده نفر هستند. درحالحاضر ۹ ترجمه از اشعار حافظ به اسپانیایی در کتابخانهٔ ملیِ اسپانیا موجود است که تقریباً همهٔ ترجمهها در این زمینه را شامل میشود.[44][45]
نخستین ترجمهٔ اشعارِ حافظ به زبانِ فرانسه، توسط ویلیام جونزِ انگلیسی در سال ۱۷۷۰ م صورت گرفت. او در پایانِ ترجمهٔ کتابِ دُرّهٔ نادری، ۱۳ غزل از حافظ را معرفی و ترجمه کرد.[46] سپستر در سال ۱۷۷۱ م توسط کارل امریش الکساندر دو رویچسکی در مرکزِ شرقشناسیِ وین، ترجمهٔ دیگری انجام شد. او در کتابی با عنوانِ نمونهٔ شعر فارسی، به ترجمه و شرحِ ۱۶ غزلِ حافظ پرداخت. مشورتِ رویچسکی با ویلیام جونزِ انگلیسی، سبب شد تا جونز — که پیشتر ۱۳ غزل از حافظ را در کتابِ دستور زبان فارسیِ خویش معرفی کرده بود — به ترجمهٔ ۱۰ غزل از حافظ دست زند و آنها را به فرانسه در «رساله دربارهٔ شعرِ آسیایی» در سال ۱۷۷۴ م و سپس در کتابِ تفسیرِ اشعارِ آسیایی، کتاب ششم به زبانِ لاتینی منتشر کند. در سال ۱۸۹۸ م، آلفونس نیکلا، چند غزل از حافظ را ترجمه و منتشر کرد، اما این اثر چندان بازتابی نداشت. در سدهٔ بیستمِ میلادی، اندکاندک ترجمههای بیشتری از اشعارِ حافظ انجام شد. این آثار توسطِ آشنایان با زبانِ فارسی صورت میگرفت که حتی مدتی در ایران زندگی کرده بودند. در سال ۱۹۲۲ م در پاریس، هانری پیاتسا اشعارِ حافظ را در کتابی با عنوانِ غزلهای حافظ ترجمه و چاپ کرد. بهنظر میرسد ترجمهٔ شارل دوویلر (en) نیز که در همین سال و با همین عنوان منتشر شده، تکرارِ اثرِ پیاتساست. آرتور گی در ۱۹۲۷ م، اشعارِ حافظ را در کتابی با نام اشعارِ عاشقانه یا غزلها ترجمه کرد. او در این اثر، مقدمه و یادداشتهایی برپایهٔ شرحِ سودی افزوده است.[47]
پژوهشها

یارشاطر میگوید هیچ شاعرِ ایرانیِ دیگری اینچنین موردِ تجزیه و تحلیل، تفسیر و تعبیرِ بسیار قرار نگرفتهاست. در هیچ شاعرِ فارسیِ دیگری نمیتوان چنین ترکیبی از تخیلِ بارور، بیانِ ادبی، انتخابِ مناسبِ کلمات و عباراتِ خوشآهنگِ ابریشمین را یافت. وی عمیقاً بر گروهِ بعدیِ غزلسرایان اثر گذاشت.[48]
در سال ۱۹۵۰ م، در نسخهٔ ترکیِ دانشنامهٔ اسلام، مقالهای از هلموت ریتر دربارهٔ حافظ همراه با زندگینامهای کوتاه و پژوهشهای مهم دربارهٔ حافظ منتشر شد. پژوهشگرانِ دیگری مانند هانس هاینریش شدر در کتاب تجربهٔ گوته از شرق و هانس روبرت رومر در مسائل حافظشناسی به تحلیل و تفسیرِ شعرِ حافظ پرداختند و موضوعات تازهای را در زمینهٔ حافظپژوهی در زبان آلمانی مطرح کردند. یوهان کریستف بورگل کتابی با عنوان سه رساله دربارهٔ حافظ در سال ۱۹۷۵ م به چاپ رساند که در آن افزون بر ترجمه، به تفسیرِ شعرِ حافظ و بررسیِ موضوعِ گوته و حافظ و مفاهیمی مانندِ عقل و عشق پرداخت.[49]
جیاکومو لنتی مقالهای دربارهٔ حافظ و شعرِ او در نشریهای ادبی در تورین برپایهٔ آثارِ شرقشناسانِ اروپایی مانند رویتسکی، جونز و هامرپورگشتال منتشر کرد. او این مقاله را با استناد به دیوانِ چاپِ کلکته در سال ۱۷۹۱ م نوشت. لنتی در این مقاله از مهمترین مفسرانِ دیوان مانند سودی و سروری نام برده است. احتمالاً این مقاله، نخستین فعالیت در معرفیِ حافظ به جامعهٔ نوینِ ایتالیا بهشمار میرود. لنتی در این مقاله حافظ را با آناکرئون مقایسه کرده و بحثی دربارهٔ معنای حقیقی و مجازیِ اشعار مطرح کرده است.[50] نخستین همایشِ بینالمللیِ شعرِ حافظ در سال ۱۹۷۶ م، از سوی باوزانی در آکادمی ملی لینچهای در رم برگزار شد. در این همایش پژوهشگرانی مانند ژیلبر لازار با سخنرانیای دربارهٔ «زبانِ نمادینِ حافظ»، یوهان کریستف بورگل با سخنرانی «شاعر و شعر در دیوانِ حافظ»، و جانروبرتو اسکارچا با مقایسهٔ جزئیاتِ «دیدگاهِ طبیعی در شعرِ حافظ» و سبکِ فرّخی سیستانی و صائب تبریزی شرکت کردند. مقالهٔ باوزانی با نام «محسوس و فرامحسوس در شعرِ حافظ» که در افتتاحیهٔ همایش خوانده شد، چاپ شده است. باوزانی در این مقاله، شعرِ «تُرکِ شیرازیِ» حافظ را تحلیل و با ترجمههایش توسط ویلیام جونز، ایتالو پیتتسی و اسکارچا مقایسه میکند. او در این مقاله برای درکِ معنیِ واقعیِ شعرِ حافظ، خواننده را به شنیدنِ آهنگِ پاسیونه که به زبان ناپلی سروده شده، دعوت میکند.[51]
در تازهترین فعالیتهای حافظپژوهی در ایتالیا، جنبشی شکل گرفته است که ترجمههای گوناگونِ شعرِ حافظ در سالهای اخیر را ارائه میدهد تا از این راه، خلاقیتِ هنریِ شاعرانِ معاصرِ ایتالیا با استفاده از شعرِ حافظ شکوفا شود. دومنیکو اینجنیتو در سال ۲۰۰۷ م، ترجمههایی تحتاللفظی از بعضی غزلهای حافظ را بههمراهِ اطلاعاتی ادبی، تاریخی و مذهبی برای تعدادی از شاعرانِ ایتالیایی فرستاد و خواست با مطالعهٔ آنها دربارهٔ معنی و ارزشِ جهانبینیِ آن اشعار برای اوضاعِ فرهنگیِ ایتالیا، اندیشه و نظرِ خود را ابراز دارند. یک سال بعد، هر کدام از شاعران، بازنویسیهای آزاد از متن کردند که اکنون از پسندیدهترین نمونههای شعرِ ایتالیاییِ معاصر شمرده میشوند. بعضی از شاعرانِ شرکتکرده در این پروژه عبارتند از: آنتونلا آندا، فرانکو بوفونی، آندره آ زانزوتو، روزاریا لوروسو، عمر غیانی و ادوئاردو زوکاتو. این بازنویسیها در نخستین جشنوارهٔ بینالمللیِ ترجمهٔ ادبی در پاییزِ ۲۰۰۹ م، ارائه شد.[52]
جهانگردانِ غربی مانندِ دلا واله و ژان شاردن گفتگوهایی دربارهٔ حافظ و شهرتش داشتند. بارتلمی دربلو، خاورشناسِ فرانسوی، در سال ۱۶۹۷ م و در کتابخانهٔ شرقیاش شرحِ حالی از حافظ نگاشته بود که منبعش، نوشتههای لطفعلیبیگ آذر و دولتشاه سمرقندی بود. او حتی از نسخهای از دیوانِ حافظ بههمتِ شاهزاده فریدون خان و نیز شرحِ سودی آگاهی داشت. مدتها پس از اقدامِ دربلو، فعالیتِ مهمِ دیگری در زمینهٔ حافظپژوهی نشد تا اینکه در سال ۱۷۹۹ م، آنتوان ایزاک سیلوستر دوساسی فعالیتی ارزشمند در این زمینه انجام داد و بخشی از تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی را براساسِ نسخههای دستنویسِ فارسیِ کتابخانهٔ سلطنتی پاریس ترجمه و چاپ کرد. او در انتهای این اثر، فهرستی از شاعرانِ یادشده در تذکره از جمله حافظ را آورد. بااینحال با توجه به گستردگیِ استقبال از حافظ در اتریش، آلمان و انگلیس نسبت به فرانسه، توجه به حافظ در فرانسه تنها از سوی چند علاقمند به شعرِ فارسی ادامه یافت و چند نویسنده هم به حافظ، گرایش پیدا کردند. ژان باتیست گرانژره دولاگرانژ در سال ۱۸۱۳ م مقالهای منتشر کرد و در آن از ترجمهٔ زندگیِ حافظ از تذکرةالشعرای دولتشاه توسط سیلوستر دوساسی یاد و دربارهٔ تفسیرهای تمثیلی و غزلهای حافظ بحث کرد. او در سال ۱۸۲۶ م در برابرِ مخالفتِ بعضی از شرقشناسانِ مکتبِ تاریخیِ شرقشناسی بر علیه مکتبِ ادبیاش، در مطلبی با عنوانِ «دفاع از شعرِ شرقی» به هواداری از شعرِ شرقی پرداخت.[53]
در نیمهٔ دومِ سدهٔ نوزدهمِ میلادی، تنها یک ایرانشناسِ فرانسوی بهنام شارل دفرمری نسبت به زندگیِ حافظ، چاپ دیوانش و تفسیرهای آن توجه نشان داد و در مقالهای با نام «نگاهی به زندگی و اشعارِ حافظ» که در سال ۱۸۵۸ م منتشر کرد، حافظ را در کنارِ سعدی و جامی بزرگترین شاعرانِ ایران دانست.[54] اثرگذاریِ قابل توجهِ حافظ بر ادبیاتِ فرانسه در اواخرِ سدهٔ نوزدهم میلادی از سوی آندره ژید انجام شد. او روشِ گوته در دیوانِ غربی-شرقی را بررسی کرده بود و اثر معروفش، مائدههای زمینی را با غزلِ «بخت خوابآلود ما بیدار خواهد شد مگر» از حافظ آغاز میکند و به گفتگو با ناتانائیل که معادلِ «ساقی» در شعرِ حافظ است میپردازد. او که منتقدِ ادبی هم بود، در نامههایی به آنژل با ابراز توجه به حافظ و ترجمههای دیوانش، یکی از غزلهای کوتاهِ حافظ را از روی ترجمهٔ آلمانیاش توسط هامرپورگشتال نقل کرد.[55]
نسخهها
در فاصلهٔ چهارصدسالهٔ تدوین دیوان در دههٔ آخر سدهٔ هشتم هجری تا چاپش در کلکته در سال ۱۲۰۶ ه.ق/۱۷۹۱ م، بنابر گزارش کارشناسان و فهرستنگاران، این کتاب بیش از هر اثر ادبی دیگر کتابت و نسخهبرداری شده است.[56] نخستین نسخهٔ بازنگریشدهٔ تاریخی، که مدتها بهعنوان منبعی موثق از زندگی حافظ پذیرفته شده بود، متعلق به سودی، مترجم اهل عثمانی (درگذشته ۱۰۰۰ ه.ق) بود. او یک بار متهم شد که یک یا دو شعر در همدردی با شیعه را از بین بردهاست، اما پژوهشهای مدرن با ناکامی در پیدا کردن این اشعار در نسخههای خطی اولیه و کمترین گمان در تشیع حافظ، او را تبرئه کردهاست. این بازنگری بهعنوان پایهای برای یک نسخه بلند برجستهٔ دیگر و در سه جلد شامل ۶۹۲ شعر از هرمان بروکهاوس در نظر گرفته شد. در اواخر سدهٔ هجدهم و اوایل سدهٔ نوزدهم میلادی، توجهی بسیار گسسته و غیرحرفهای به حافظ در میان اروپاییها — و بیشتر بریتانیایی و فرانسوی — دیده شد؛ اما نقطهٔ عطف، چاپ متونی در یک نسخهٔ چاپی در کلکته بهسال ۱۷۹۱ م و دربردارندهٔ ۷۲۵ شعر بود که با نام آپجان همراه بود؛ این ویرایش هم برپایهٔ نسخههای خطی متأخر و بیشتر بر روی بازنگری سودی استوار بود؛ مقدمهٔ آن بیشترِ مطالب مربوط به زندگینامهٔ سنتی را پوشش میداد. جوزف فون هامر در سال ۱۸۱۲–۱۳ ترجمهای سترگ به زبان آلمانی و منثور از دیوان حافظ تهیه کرد که گوته هنگامیکه دیوان غربی–شرقی را مینوشت، با آن آشنا شده بود. بین سالهای ۱۸۵۸ تا ۱۸۶۴ م، یعنی تقریباً همزمان با نسخهٔ بروکهاس که در بالا ذکر شد و با استفاده از منابع مشابه، فینتسنتس روزنتسوایگ فون شواناو نسخهٔ سه جلدی دیگری از متن را بههمراه ترجمهای بسیار ماهرانه از یک بیت به زبان آلمانی منتشر کرد.[57]
دستنویس
تعداد نسخههای خطی دیوان حافظ حدود ۱۷۰۰ نسخه است که نه تنها در ایران، بلکه در گسترهٔ جغرافیایی زبان فارسی و در میان همهٔ طبقات اجتماعی و حتی حاکمان پراکنده است و از نظر شمار مخاطبان فارسیزبان توانسته بر تمامی آثار بزرگ ادب فارسی پیشی گیرد. بسیاری از این دستنویسها سفارش از سوی رجال سیاسی حتی در خارج از محدودهٔ جغرافیایی ایران امروزی بودهاند، مانند شخصیتهایی چون پیر بوداق آققویونلو فرزند بزرگ جهانشاه، سلطان سلیمان عثمانی، سلطان مصطفی عثمانی، معزالدوله ابوالغازی بهادرخان و ابوالفتح سلطان بهادرخان از حاکمان بخارا و محمد شریف بغدادی. دستنویسهای دیوان حافظ یا مستقلند یا بخشی از جنگ، سفینه یا مجموعه هستند. بنابر فهرستهای موجود، شمار این نسخهها در کتابخانههای ایران و در مقایسه با دیگر آثار سترگ ادب فارسی، در جایگاه نخست است و پس از آن، آثار نامدارانی چون فردوسی، مولوی، سعدی، نظامی، عطار و سنایی قرار دارند.[58][یادداشت 1] تعداد نسخههای خطی دیوان در جغرافیای ایران امروزی، ۵۳۹ نسخه است و با افزودن نسخههای فهرستشده در کتابخانهٔ مجلس، از ۵۵۰ نسخه فراتر میرود. درحالیکه شمار دستنویسها در گسترهٔ ایران فرهنگی و زبان فارسی به دو برابر این تعداد و نزدیک به ۱۱۰۰ نسخه میرسد. در میان این نسخهها، بیشترین تعداد نسخه متعلق به شبهقارهٔ هند با ۵۹۵ نسخه و شامل ۳۲۵ نسخه در پاکستان و ۲۷۰ نسخه در هند است. شمار دستنویسهای دیوان در آسیای میانه و آسیای صغیر نیز جالب توجه است. تنها در سه کشور آسیای میانه شامل ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان، حدود ۳۶۰ نسخه و در جغرافیای عثمانی و حوزهٔ بالکان نیز نزدیک به ۱۵۰ نسخه موجود است. با بهشمار آوردن نسخههای کتابخانههای اروپا و آمریکا، تعداد کل این نسخه به حدود ۱۷۰۰ نسخه میرسد. بهخاطر وضعیت ویژهٔ اجتماعی و امنیتی افغانستان، از تعداد نسخهها در آن کشور آمار دقیقی در دسترس نیست. بااینحال، این موضوع به معنی نبود نسخههای خطی دیوان در این کشور نیست، چنانکه گزارش شده که در سال ۹۰۷ ه.ق یعنی ۱۱۵ سال پس از درگذشت حافظ، تنها در هرات ۵۰۰ نسخه موجود بوده است. این نسخهها بهدستور ابوالفتح فریدون حسین بهادرخان و توسط عالمان هرات گردآوری شده بوده تا با مقابلهٔ آنها، تصحیحی واحد از دیوان ارائه دهند.[59]
چاپی
سدهٔ بیستم میلادی، دوران تولد جدی دوبارهٔ حافظشناسی در ایران بود. پیش از این نیز اشارهٔ ویژهای به پژوهشهای بنیادی قاسم غنی شد، اما برخی از دانشپژوهان برجستهٔ فارسی امروز وجود دارند که مقالاتی مهم در این زمینه ندارند. بهطور خاص، سه نسخه مورد توجه قرار میگیرند: ازجمله نسخهٔ عبدالرحیم خلخالی، چاپ بهسال ۱۹۲۷ م در تهران و دارای ۴۹۵ شعر، برپایهٔ دستنویس ۸۲۸ ه. ق، اما با خطاهایی رتبهاش تنزل یافت؛ نسخهٔ حسین پژمان، چاپ بهسال ۱۹۳۶ م در تهران و دارای ۹۹۴ شعر که بسیاری از آنها مشکوک عنوان شدهاند؛ و نسخهٔ محمد قزوینی و قاسم غنی چاپ بهسال ۱۹۴۱ م در تهران و دارای ۵۷۶ شعر که علمیترین نسخه و قابل اعتمادترین آنها تاکنون و برپایهٔ برخی از نسخههای بسیار قدیمی و دارای مقدمهٔ خوبی است اما ساختار انتقادی ندارد. همچنین نسخهای جدید برپایهٔ نسخههای بسیار اولیه، توسط هلموت ریتر تهیه شدهاست.[60]
آنچه که از اشعارِ حافظ به چاپ رسیده، دربردارندهٔ مجموعههای ناقص و کامل، غیرانتقادی و انتقادی، چاپِ سنگی، خوشنویسیشده، نسخهبرگردان و حروفچینی چاپی است. در کتابشناسی حافظ گردآوریِ مهرداد نیکنام بهسال ۱۳۶۷، ۳۰۰ دیوانِ چاپی و در کتابشناسیِ حافظپژوهان و حافظپژوهی گردآوریِ ابوالقاسم رادفر بهسال ۱۳۶۸ ه.ش، ۲۲۵ دیوانِ چاپی فهرست شدهاند و پس از آن نیز چاپهای بسیارِ دیگری منتشر شدهاند.[61]
فرهنگها
دربارهٔ دیوان حافظ فرهنگهایی گردآوری شده است. از این دستند: این راه بینهایت گردآوری بهرام اشتری،[62] فرهنگ اشعار حافظ گردآوری احمدعلی رجایی بخارایی،[63] فرهنگ بسامدی غزلهای حافظ گردآوری دانیلا منگینی کورل،[64] فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ گردآوری ابوالفضل مصفا،[65] فرهنگ شرحهای حافظ گردآوری بهادر باقری،[66] فرهنگ واژهنمای حافظ گردآوری مهیندخت صدیقیان و همکاری ابوطالب میرعابدینی،[67] فرهنگ واژههای ایهامی در اشعار حافظ گردآوری محمد ذوالریاستین.[68]
آثار هنری

اثرگذاریِ حافظ بر زندگیِ ایرانیان را میتوان در استمرارِ محبوبیتِ اشعارش از نسلهای گذشته تاکنون و بهکاررفتنِ این اشعار در گفتگوهای روزمره مشاهده کرد. این جاودانگی و محبوبیت، موجبِ بازتابِ بیهمتایی در فرهنگ و هنرِ پارسیزبانان شدهاست و در آثارِ خوشنویسان، نگارگران، قالیبافان و هنرمندانِ بسیاری نمود پیدا کردهاست.[69]
غزلهای حافظ الهامبخشِ بسیاری از نگارگران برای تبدیلِ زبانِ شعر به تصویر بودهاست. اما بهخاطرِ وجودِ پیچیدگیهای کلامی و استعارات و ایهامهای بسیاری که در اشعارِ حافظ وجود دارد، تصویرگریِ اشعارِ او پیچیدهتر از تصویرگریِ اشعارِ شاعرانی چون فردوسی و نظامی است و ازاینرو نسبتِ دیوانهای مصوّر به غیرمصوّر بسیار کم است. در نسخههای شناختهشده، یک یا چند بیت از یک غزل و حتی گاهی یک مصرع از یک بیت، مورد تصویرسازی قرار گرفتهاست. تصویرِ معروفترِ آن، نگارهٔ بازیِ چوگان است که در بیشترِ نسخهها بهتصویر کشیده شدهاست. بعضی نگارگران نیز موضوعاتی مانند میخانه و مجلسِ وعظ و میکده را تصویر کردهاند و در مواردی که قدرتِ تصویرسازی و تخیّلِ بالایی داشتهاند، موفق به تصویرسازیِ چند بیت از یک غزل شدهاند.[70][71] بسیاری از اشعارِ حافظ بهصورت آرایه یا کتیبه بر روی آثارِ فلزی نقش بستهاست. این ابیات نقشِ چشمگیری در تزیینِ ظرفهای فلزی مانند پیاله، کاسه، جام، پارچ و همینطور اشیایی مانند خنجر و قلمدان دارد. اغلب اشعار روی اشیاء با کاربردِ شیء نیز همخوانی دارد اما در مواردی هم اینگونه نیست.[72] آثارِ حافظ بهدلیل زبانِ شعر و موسیقیوار بودنش، جایگاه ویژه و درخشانی در عرصهٔ موسیقی ایرانی داشته است و دوشادوشِ او، شاعرانی چون سعدی، مولوی و جامی نیز در این عرصهٔ حضور داشتند.[73]
یادداشتها
- باید در نظر داشت که شمار دستنویسهای مشاهیری چون فردوسی، سنایی و عطار که هم در خراسان بزرگ و هم پیش از سدهٔ هفتم هجری میزیستهاند، بسیار بیشتر از آنچه هست باید باشد؛ اما حملهٔ مغول و تاتار به خراسان بزرگ سبب نابودی بسیاری از این آثار دستنویس شد. ببینید: میرانصاری، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۳۸.
پانویس
- خرمشاهی، ذهن و زبان حافظ، ۲۶۵–۲۶۷.
- Wickens, “Ḥāfiẓ”, Encyclopedia of Islam 2.
- سجادی، «زندگی و روزگار حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۵۹۲.
- سجادی، «زندگی و روزگار حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۵۹۲.
- سجادی، «زندگی و روزگار حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۵۹۲–۵۹۳.
- سجادی، «زندگی و روزگار حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۵۹۳.
- معین، حافظ شیرینسخن، ۱: ۴۹۸.
- de Bruijn, “Hafez iii. Hafez’s Poetic Art”, Iranica.
- ناتل خانلری، دیوان حافظ، ۲: ۱۰۹۴.
- زرشکیان، «وزن، ردیف، قافیه»، دانشنامهٔ حافظ، ۴: ۲۵۶۵.
- شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۳۲–۲۳۳.
- شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۳۳–۲۴۰.
- خرمشاهی، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۳۶.
- خرمشاهی، «حافظ»، دانشنامهٔ زبان، ۲: ۶۵۴.
- خرمشاهی، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۳۶–۶۳۷.
- خرمشاهی، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۳۷–۶۳۸.
- پاکتچی، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۳۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۸.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۸۰.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۸–۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹.
- ضیاء، «اشعار الحاقی دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۱۷۹–۱۸۰.
- نیکنام، کتابشناسی حافظ، ۱–۲۴۰.
- بیات، «در شبهقاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۰.
- کیوانی، «ترجمههای انگلیسی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۸۰–۶۸۱.
- Loloi, “Hafez x. Translation in English”, Iranica.
- کیوانی، «ترجمههای انگلیسی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۸۱.
- Loloi, “Hafez x. Translation in English”, Iranica.
- کیوانی، «ترجمههای انگلیسی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۸۰–۶۸۱.
- نکوروح، «ترجمههای آلمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۸۷.
- تقیپور، «زبان آلمانی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۱۲۴۵.
- نکوروح، «ترجمههای آلمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۸۷.
- عبدالله، «در قلمرو روسیه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۹۸–۶۹۹.
- اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۲–۷۰۴.
- شبیری، «ترجمههای اسپانیایی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۸.
- شبیری، «زبان اسپانیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۵۷۳–۵۷۴.
- امینیفر، «زبان فرانسه»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۵۷۷.
- ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۴–۷۱۶.
- Yarshater, “Hafez i. An Overview”, Iranica.
- تقیپور، «زبان آلمانی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۱۲۵۲–۱۲۵۳.
- پلّو، «زبان ایتالیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۲۶.
- اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۵.
- اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۷.
- ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۴–۷۱۵.
- ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۵–۷۱۶.
- ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۵–۷۱۶.
- نیساری، «حافظ»، دانشنامهٔ زبان، ۲: ۶۵۵.
- Wickens, “Ḥāfiẓ”, Encyclopedia of Islam 2.
- میرانصاری، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۳۷–۷۳۸.
- میرانصاری، «حافظ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۳۸.
- Wickens, “Ḥāfiẓ”, Encyclopedia of Islam 2.
- خرمشاهی، «حافظ»، دانشنامهٔ زبان، ۲: ۶۵۸.
- ضیاء، «این راه بینهایت»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۳۰۹.
- طاهری، «فرهنگ اشعار حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۳: ۱۸۸۳–۱۸۸۴.
- دانشنامه، «فرهنگ بسامدی غزلهای حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۳: ۱۸۸۴.
- دانشنامه، «فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۳: ۱۸۸۴–۱۸۸۵.
- عبداللهی، «فرهنگ شرحهای حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۳: ۱۸۸۵–۱۸۸۶.
- خرمشاهی، «فرهنگ واژهنمای حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۳: ۱۸۸۶–۱۸۸۷.
- رادفر، «فرهنگ واژههای ایهامی در اشعار حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۳: ۱۸۸۷.
- سمسار، «حافظ و هنر»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۲۳.
- سمسار، «حافظ و هنر»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۲۳.
- Soucek, “Hafez xii. the Visual Arts”, Iranica.
- سمسار، «حافظ و هنر»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۳۵.
- دادجو، «خوشخوانیهای شعر حافظ»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۹۹۸.
منابع
- آذرنوش، آذرتاش؛ اینجنیتو، دومینیکو؛ باقری، بهادر؛ بلوکباشی، علی؛ بیات، علی؛ پاکتچی، احمد؛ خرمشاهی، بهاءالدین؛ دادبه، اصغر؛ ساجدی، طهمورث؛ سجادی، صادق؛ سمسار، محمدحسن؛ شمس، اسماعیل؛ عبدالله، صفر؛ کردمافی، سعید؛ کیوانی، مجدالدین؛ مسعودی آرانی، عبدالله؛ میثمی، حسین؛ میرانصاری، علی؛ نکوروح، حسن؛ هاشمپور سبحانی، توفیق؛ بخش هنر و معماری (۱۳۹۰). «حافظ». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۹. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸۶۰۰۶۳۲۶۰۴۷.
- امینیفر، سمیرا (۱۳۹۷). «ترجمهٔ شعر حافظ در زبان و ادب فرانسه». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۱. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۳-۰.
- پلّو، استفانو (۱۳۹۷). «حافظ در زبان ایتالیایی». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۲. ترجمهٔ مسعود فریامنش. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
- پورنامداریان، تقی؛ حسنلی، کاووس؛ خرمشاهی، بهاءالدین؛ دبروئین، جِی. تی. پی؛ عبداللهی، علی؛ نیساری، سلیم؛ نیکنام، مهرداد (۱۳۸۶). «حافظ». در اسماعیل سعادت. دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی. ۲. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۶۴-۷۵۳۱-۶۲-۱.
- تقیپور، محمد (۱۳۹۷). «حافظ در زبان و ادبیات آلمانی». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
- حافظ شیرازی، شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد (۱۳۷۵). ناتل خانلری، پرویز، ویراستار. دیوان حافظ. ۲. تهران: خوارزمی.
- خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۹۵). ذهن و زبان حافظ. تهران: ناهید. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۲۰۵-۱۸-۵.
- خرمشاهی، عارف (۱۳۹۷). «فرهنگ واژهنمای حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۳. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۵-۴.
- دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانیهای دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
- دانشنامه (۱۳۹۷). «فرهنگ بسامدی غزلهای حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۳. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۵-۴.
- دانشنامه (۱۳۹۷). «فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۳. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۵-۴.
- رادفر، ابوالقاسم (۱۳۹۷). «فرهنگ واژههای ایهامی در اشعار حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۳. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۵-۴.
- زرشکیان، بیژن (۱۳۹۷). «وزن، ردیف، قافیه». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۴. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۶-۱.
- شبیری، نجمه (۱۳۹۷). «ترجمهٔ شعر حافظ به زبان اسپانیایی». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۱. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۳-۰.
- شمیسا، سیروس (۱۳۸۸). سبکشناسی شعر. تهران: میترا. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۸۴۱۷-۰۳-۶.
- ضیاء، محمدرضا (۱۳۹۷). «اشعار الحاقی دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۱. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۳-۰.
- ضیاء، محمدرضا (۱۳۹۷). «این راه بینهایت». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۱. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۳-۰.
- طاهری، فرهاد (۱۳۹۷). «فرهنگ اشعار حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۳. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۵-۴.
- عبداللهی، مونا (۱۳۹۷). «فرهنگ شرحهای حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی. ۳. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۵-۴.
- معین، محمد (۱۳۷۸). حافظ شیرینسخن. ۱. به کوشش مهیندخت معین. تهران: صدای معاصر. شابک ۹۶۴-۹۱۴۵۱-۰-۹.
- نیکنام، مهرداد (۱۳۶۷). کتابشناسی حافظ. تهران: علمی و فرهنگی.
- de Bruijn, J. T. P. (2002). "Hafez iii. Hafez's Poetic Art". Encyclopædia Iranica. Retrieved 20 March 2019.
- Loloi, Parvin (2002). "Hafez x. Translations of Hafez in English". Encyclopædia Iranica. Retrieved 3 June 2020.
- Soucek, Priscilla (2002). "Hafez ii. Hafez and the Visual Arts". Encyclopædia Iranica. Retrieved 28 July 2020.
- Wickens, G. M. (1986). "Ḥāfiẓ". Encyclopaedia of Islam (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Yarshater, Ehsan (2002). "Hafez i. an Overview". Encyclopædia Iranica. Retrieved 10 March 2020.