امیدی تهرانی

علامه سعدالدین امیدی رازی تهرانی (م ۹۲۵ ق) فیلسوف، فقیه، شاعر و طبیب ابتدای عصر صفوی است.

پارسا امیدی
امیدی تهرانی
درگذشت۹۲۵ (قمری)
آرامگاهطرشت تهران
پیشهپزشک، شاعر
دورههمعصر شاه اسماعیل صفوی
مذهبشیعه
والدینشیخ علی

زندگی‌نامه

مولانا امیدی تهرانی، نامش مسعود ارجاسب فرزند خواجه علی از عیان زادگان تهران و تخلصش امیدی است. پدرانش رئیس و کدخدای تهران بوده‌اند که در آن زمان قصبه‌ای از توابع ری بود.

تحصیلات

وی را در کودکی برای تحصیل علم نزد مولانا جلال الدین محمد دوانی از قضات دانشمند و محقق آن زمان به شیراز فرستاد. امیدی دروس متداول زمان را آموخت و در طب بیشتر کوشید. او در اواخر عمر به تهران بازگشت و خود در زمره کدخدایان تهران درآمد و در میان تهرانیان احترام فراوانی یافت و مشهورترین باغ آن روزگار تهران را با نام «باغ امید» طرح انداخت. مولانا دوانی بر اثر علاقه به او نامش را به مسعود تغییر داد. امیدی در کنار دیگر آموخته‌هایش شاعری را نیز خوب آموخت. قصیده را نیکو می‌سرود. ساقی نامه ای دارد با اشعار بلند و متین.

قتل

امیدی در اواخر زندگی در تهران ساکن شد و در آنجا باغی به نام باغ امید ساخت در تهران باغی داشت به نام باغ امید که بر سر آب این باغ نزاعی رخ داد و به سال ۹۲۵ قمری[1] برابر با ۱۵۱۹ میلادی در باغ امید خود به تحریک شاه قوام الدین نوربخش (پیشوای نوربخشیان) و به دست جمعی از نوربخشیه (پیروان میرقوام الدین نوربخش) به قتل رسید در اثر نزاع زخم برداشته و جان داد و در طرشت تهران دفن شد.

اعطای تخلص

امیدی شاگردان حکیم جلال‌الدین محمد دوانی است. استاد از بس او را گرامی می‌داشت نامش را مسعود گذاشت و به امیدی متخلص گردانید.

خصوصیات

امیدی مردی بلند همت و بزرگ منش بود و در علم طب سرآمد روزگار خویش.

در وادی شعر

از اقسام شعر بیشتر به سرودن قصیده می‌پرداخت و دراین فن مهارت کامل داشت. سام میرزای صفوی گوید:

بجودت طبع سلیم و حدت ذهن مستقمی سر آمد شعرای زمان بود بی تکلف از متاخرین کسی قصیده رابهترا ز او نگفته و مولد او قصبه تهران است از اعمال ری، پدرش رئیس و کدخدای آنجا بود

اغلب قصاید او در ستایش پادشاهان صفویه و وزراء آنها بود اشعار وی دچار دستخوش حوادث شده و جز ۱۷ قصیده و ۳ غزل و ۱۵ رباعی و یک ساقی نامه از او چیز دیگری در دسترس نمی‌باشد.

خوش آنکه چاک گریبان به ناز کنینظر بر آن تن نازک کنی و ناز کنی
تو پاک‌دامنی ومن رند پیراهن چاکمعجب نباشد اگر از من احتراز کنی
چرا ز من گذری با هزار استغناءبه دیگری رسی اظهار صد نیاز کنی
به چشم من نکنی خواب و شرم می‌داریکه پیش مردم بیگانه پا دراز کنی
گان مبر که شود عاشق بی‌نیاز قبولاگر به معبه روی و اگر نماز کنی
ترنج غبغب او را نهال گشت بلندتو دست کوته امیدی چرا دراز کنی
تا کی ز غم جهان پریشان باشموز جور فلک بی سر و سامان باشم
از کجروی چرخ بداختر تا چندافتاده به خاک راه یکسان باشم

ابیاتی از ساقی نامه او:

بیا ساقی آن تلخ شیرین گوارکه شیرین کند تلخی روزگار
به من ده که تلخست ایام منز ایام من تلختر کام من
بیا ساقی آن جام گیتی نماکه از جم رسیده است دورش به ما
به من ده که دوران گیتی مدامز دستی به دستی رود همچو جام

و با نام «صبح بهار» سروده است:

سپیده دم که از این عنکبوت زرین تارگسست رابطه تار و پود لیل و نهار
فتاد زاغ زراندود ز آشیان افقچنان‌که مرغ ز نور چراغ در شب تار

نیز گفته است:

شب قصه هجران جگرسوز کنمروز آرزوی وصل دل‌افروز کنم
القصه که من بی تو به صد خون جگرروزی به شب آرم و شبی روز کنم

و یا:

تو ترک نیم مستی، من مرغ نیم‌بسملکار تو از من آسان، کام من از تو مشکل
تو پا نهی به میدان، من دست شویم از جانتو خون چکانی از رخ، من خون فشانم از دل

معروف‌ترین شعر

امیدی بیتی در زمینه فضایل امام علی دارد که به صورت ضرب‌المثل در آمده است. وی می‌گوید:

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیستکه تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

کتاب علامه سید قریش قزوینی با نام حیاه الابرار که در باب فضایل علی بن ابیطالب نوشته شده، به کتاب فضل مشهور است.[2]

پانویس

  1. زمان وفاتش را در سال ۸۹۸–۹۲۵ هجری - ذکر کرده‌اند
  2. کرام البرره، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج3، ص253.

منابع

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.