شاهنشاهی کوشانی
شاهنشاهی کوشانی (بلخی: Κυϸανο (آوانویسی به لاتین: Kušāno)، یونانی: Βασιλεία Κοσσανῶν، سانسکریت بودایی: कुषाण राजवंश، چینی: 貴霜帝國، پهلوی اشکانی: 𐭊𐭅𐭔𐭍 𐭇𐭔𐭕𐭓، پهلوی ساسانی: Kušān-šahr[1]) یک امپراتوری باستانی به مرکزیت سرزمین بلخ (باختر) در افغانستان امروزی بود که توسط یوئهچیها در سده نخست میلادی بنیان گذاشته شد. این شاهنشاهی در اوج گستره خود در زمان کانیشکا افغانستان امروزی، بلوچستان، شمال هند و بخشهایی از آسیای میانه مانند سغد و خوارزم را زیر فرمان خود داشت.[2]
شاهنشاهی کوشانی | |||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۳۰–۳۷۵ | |||||||||||||||
شاهنشاهی کوشانی در اوج شکوه خود در زمان کانیشکا؛ مناطقی که رسماً بخشی از شاهنشاهی نبودند اما تحت نفوذ آن قرار داشتند به رنگ زرد است. | |||||||||||||||
پایتخت | بگرام (Kapiśi) پیشاور (Puruṣapura) تاکسیلا (Takṣaśilā) ماتورا (Mathurā) | ||||||||||||||
زبان(های) رایج | یونانی کوینه (زبان رسمی تا سال ۱۲۷ میلادی) بلخی (زبان رسمی از سال. ۱۲۷ میلادی) زبانهای محلی: گنداری، سغدی، خوارزمی، تخاری، سکایی باستان زبان دینی: سانسکریت | ||||||||||||||
دین(ها) | آیین بودایی هندوئیسم شمنباوری مزدیسنا آیین مانوی دین بلخی دینهای هندی | ||||||||||||||
حکومت | شاهنشاهی | ||||||||||||||
شاهنشاه | |||||||||||||||
• ۳۰–۸۰ | کوجوله کادفیز | ||||||||||||||
• ۳۵۰–۳۷۵ | کیپونادا | ||||||||||||||
دوره تاریخی | باستان | ||||||||||||||
• اتحاد تیرههای یوئهچی در زمان کوجوله کادفیز | ۳۰ | ||||||||||||||
• سقوط آخرین شاه کوشانی | ۳۷۵ | ||||||||||||||
مساحت | |||||||||||||||
۲٬۰۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۷۷۰۰۰۰مایلمربع) | |||||||||||||||
واحد پول | درخمای کوشانی | ||||||||||||||
| |||||||||||||||
امروز بخشی از | افغانستان چین قرقیزستان هند نپال پاکستان تاجیکستان ازبکستان ترکمنستان |
امپراتوری کوشان ۳۰ میلادی–۳۵۰ میلادی | ||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
||||||||||||||||||||||||||||||
کوشانها یکی از پنج تیره یوئهچی بودند که در جریان مهاجرت از آسیای میانه به سمت سرزمینهای ایرانی شرقی در افغانستان امروزی، بلوچستان و به ویژه بلخ ساکن شدند. یوئهچی شکل چینی نام این اقوام است و نام اصلی آنها به دست ما نرسیدهاست. با این حال امروزه تاریخنگاران معتقدند که یوئهچی به شکل اتحادیهای از اقوام ایرانیتبار یوئهچی از منطقه باختر (بلخ)[3][4] و تخاری بودند.[5][6]
کوشانها در دوران اولیه خود، از زبان یونانی که به دلیل حکومت طولانی یونانیان بر بلخ در منطقه رایج بود به عنوان زبان درباری خود استفاده میکردند[7] اما پس از گذشت مدتی، احتمالاً در سال ۱۲۷ میلادی، کانیشکا زبان بلخی را که در این زمان به زبان مادری کوشانها تبدیل شده بود، به عنوان زبان رسمی امپراتوری خود اعلام کرد. شاهنشاه کوشانی (بلخی: ϷΑΟΝΑΝΟϷΑΟ)، کانیشکای بزرگ، از مهمترین شخصیتهای تاریخ بوداییگری بود. او نقش بسیار بزرگی در گسترش بوداییگری در هند، افغانستان و چین بازی کرد.[8]
کوشانها با امپراتوری روم، شاهنشاهی ساسانی، پادشاهی آکسوم و دودمان هان امپراتوری چین روابط دیپلماتیک داشتند. با وجود اینکه هنر، فلسفه و دانش بلخی در دوران کوشانها دوران طلاییای را پشت سر گذاشت، از آثار کوشانی به جز سنگنبشتههای سلطنتی چیزی به دست ما نرسیدهاست و بیشتر تاریخ این امپراتوری را باید در منابع خارجی جست.[9]
شاهنشاهی کوشان در اوایل و میانههای سده سوم میلادی تحت فشار نیروهای ساسانی از هم فرو پاشید. بخشهای غربی آن شامل بلخ (مرکز امپراتوری)، سغد و گنداره تحت فرمان ساسانیان درآمد. ساسانیان این مناطق را به پادشاهی نیمه مستقلی به نام کوشانشهر بدل کردند و گروهی از شاهزادگان ساسانی موسوم به کوشانشاهان بر آن فرمان راندند. با این حال اعضای باقی مانده سلسله کوشانی تا سال ۳۷۵ میلادی بر بخشهای جنوبی و شرقی آن که در شمال هند واقع بودند، حکومت کردند و در نهایت توسط امپراتوری گوپتا فتح شد.
خاستگاه
نام کوشان در منابع چینی به شکل Guishuang ضبط شدهاست. به گفته منابع چینی، آنان یکی از پنج تیره قومی که نامش به شکل یوئهچی در زبان چینی ضبط شدهاست، بودند. با این حال تاریخدانان معاصر باور دارند آنها به شکل اتحادیه کوچرویی از اقوام آریایی و تخاری بودند.[10]
در یادداشتهای تاریخدان بزرگ و کتاب هان که دو کتاب تاریخی چینی هستند، آمدهاست که یوئهچیها در دشتهای گانسو که امروز در شمال غرب چین واقع است، زندگی میکنند. در نهایت، شاه آنها توسط هونها (منظور شیونگنو است) که آنان نیز با چینیها در جنگ بودند، کشته شد. در جریان پیامدهای این اتفاق، یوئهچی در سالهای ۱۷۶ تا ۱۶۰ پیش از میلاد، به سمت غرب مهاجرت کرد و رفته رفته در شرق جهان ایرانی (شامل افغانستان کنونی) ساکن شد.[11] به گفته منابع چینی، پنج تیره یوئهچی از این قرار بودند: خیومی (休密)، گوئیشوانگ (貴霜)، شوانگمی (雙靡)، خیدون (肸頓) و دومی (都密).
یوئهچیها در سال ۱۳۵ پیش از میلاد با دولت یونانی بلخ هممرز شدند و به مرور یونانیان را به جنوب راندند.
کوشانهای اولیه
بقایای باستانی از حضور کوشانها در بلخ و سغد خبر میدهند. چندین مناطق مناطق باستانشناسی کوشانی تاکنون کشف شدهاند که میتوان به تخت سنگین، سرخ کوتل و قصر خالاچیان اشاره کرد. از این مراکز، تاکنون آثاری مانند تندیسها و ظروف باستانی پیدا شده نیز پیدا شده که بیشتر آنها یک سوار در حال تیراندازی را نشان میدهند.[12] همچنین در ویرانههای شهرهای مرتبط با حضور یونانیان در بلخ، مانند آیخانوم، نیز بقایای کوشانها پیدا گردیدهاست.[13]
نخستین کسانی که به در نوشتههایشان به کوشانها اشاره کردهاند، چینیان هستند. منابع چینی خبر میدهند که یوئهچیها دولتی تأسیس کردهاند که به نام دولت گوئیشوانگ که شکل چینی واژه کوشان است. اولین فرمانروای کوشانی که دادههای باستانشناسی وجودش را تأیید میکنند، هرائیوس نام دارد. این شخص احتمالاً پدر بنیانگذار شاهنشاهی کوشانی، یعنی کوجوله کادفیز بود و بر روی سکههایش خود را «مستبد» خواندهاست. از آنجایی که سکههایش شکل یونانی دارند، حدس زده میشود که او در ابتدا متحد یونانیان بودهاست.
بانگو، نویسنده کتاب هان (یک کتاب باستانی مرتبط با دولت هان)، از این میگوید که کوشانها در بلخ در سال ۱۲۸ پیش از میلاد از به چند گروه تقسیم شدهاند. همچنین فان یه (از تاریخ نگاران باستانی چینی) میگوید که رهبر کوشانیان که او چیو شیو چه ئه (کوجوله کادفیز) میخواندش، تمامی تیرههای یوئهچی را تحت فرمان کوشانیها درآورد و امپراتوری بزرگی را تأسیس کرد. هو هانشو بر اساس گزارشهای ژنرال چینی بان یونگ به امپراتور چین در سال ۱۲۵ پس از میلاد، دربارهٔ کوشانها مینویسد:[14]
بیشتر از یکصد سال بعد [از فتح بلخ توسط یوئهچی بزرگ] شاهزاده [شیهو] کوشان [منظور بدخشان است] خود را شاه خواند و پادشاهان سلسله او خودشان را کوشان خواندند. او به آنشی [منظور پادشاهی سورن است] حمله کرد و گائوفو [کابل] را گرفت. او حتی همه پادشاهیهای پودا [پکتیا] و جیبین [گنداره] را تماماً فتح کرد. کیوتوقو [کوجوله کادفیز] در زمان مرگ بیشتر از هشتاد سال داشت. پسرش یانگوژن [ممکن است منظور ویما تاکتو یا برادرش سادکاسنا باشد] پس از او به جایش شاه شد و تیانژو [شمال غرب هند] را شکست داد و ژنرالهایش را در آنجا برای حکومت به مردم گماشت. پس از آن یوئهچی بسیار ثروتمند شد و تمام ملتها شاه آنان را کوشان مینامند، اما دولت هان آنها را با نام اصلیشان میشناسد: یوئهچی.
گوناگونی فرهنگی
کوشانیان با ورود به بلخ، فرهنگ این منطقه را پذیرفتند. پس از بلخیسازی کوشانها، آنان از خط یونانی برای نوشتن زبان بلخی استفاده میکردند که نسبت به خط یونانی اصلی، یک Þ (که صدای «ش» میدهد) اضافهتر داشت. در سکههای ضرب شده پیش از دوران کانیشکا، از خط و زبان یونانی و خط پالی برای نوشتن بر روی آنان استفاده میشد. اما با به قدرت رسیدن او، زبان بلخی جایگزین یونانی شد.
آنها همچنین اعتقادات و ادیان رایج را در بلخ را پذیرفتند که مهمترین آنان مزداپرستی، دین یونانی و بوداییگری بود. از زمان ویما تاکتو، فرهنگ بودایی در قلمروی کوشانها رواج بیشتری داشت تا اینکه در دوران کانیشکا به دین غالب در جاده ابریشم تبدیل شد. ویما کادفیز احتمالاً خود به شیواییگری (یکی از شاخههای هندویسم) اعتقاد داشت و در سنگنبشتههای کانیشکا نام تعداد زیادی از ایزدان زرتشتی دیده میشود. در مجموع میتوان گفت اعتقادات کوشانها ترکیبی از بوداییگری، زرتشتیگری و شیواییگری بود.[15][16]
قلمروی کوشانیان
آثار باستانشناسی حضور طولانی کوشانها در سرخ کوتل، بگرام و پیشاور تأیید میکند. مناطق دیگری که یافتهها بر حضور کوشانیان در آن مناطق مهر تأیید میزنند شامل خوارزم، کوسامبی، سانچی، سارناث، اودیشا، مالوا و ماهاراشتر، کلات و گنداوه بلوچستان است.
اطلاعات سنگنبشته تازه کشف شده رباطک نیز با گفتههای تاریخنگاران چینی همخوانی دارد. به گفته این سنگنبشته که به دستور کانیشکا حک شدهاست، کوشانیان تمام شمال هند را تحت فرمان خود درآوردند. در این سنگنبشته نام تعداد زیادی شهر آورده شدهاست که نام شش تای آنها با گفتههای منابع چینی همخوانی دارد.
کشورهای کنونی افغانستان، پاکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و بخشهایی از ترکمنستان قلمروی معمول دولت کوشانی را تشکیل میدادند. سکههایی از فرمانروای کوشانی هویشکا در شهر مرو - در ترکمنستان امروزی - پیدا شده که نشان میدهد این منطقه برای مدتی تحت قلمروی این شاهنشاهی بودهاست.[17][18][19][20][21][22]
بر پایه برآوردهای انجام شده گستره متصرفات شاهنشاهی کوشانی در اوج اقتدارش به حدود ۲ تا ۲٫۵ میلیون کیلومتر مربع میرسیدهاست.[23][24]
شاهنشاهان کوشانی
به رسم سایر فرمانروایان مستقلِ فلات ایران در روزگار باستان، فرمانروایان کوشانی نیز خودشان را شاهِ شاهان نامیدند. این واژه در زبان بلخی به شکل شائونانشائو ضبط شده و برابر واژه پارسی شاهنشاه است. آزادگر، نیکوکار، دادگر، خودمختار، خداوندگار، شایسته پرستش و او که فر شاهی را از نانا گرفتهاست، دیگر عناوینی هستند که فرمانروایان کوشانی برای خطاب به خودشان استفاده میکردند. بلعمی دربارهٔ ملوک الطوایف نوشتهاست پس از اسکندر در ایران ملوک الطوایف بودند و هر شاهی به گوشه ای پادشاهی داشت مگر آنکه اشکانیان را که تخت عراق داشتند بزرگ میداشتند و این بود تا اردشیر بابکان آمد و آنگاه همه ملوک طوایف از ملوک سیستان و جرجان و سیستان و کوشان به حکم او درامدند
کوجوله کادفیز
او بنیانگذار شاهنشاهی کوشان بود و شرح فتوحاتش در نوشتههای چینی آمدهاست. این فتوحات احتمالاً در سالهای ۴۵ تا ۶۰ میلادی روی دادهاند و منجر به گسترش دوت کوشانی شدند. کوجوله کادفیز احتمالاً دو پسر داشت که یکی از آنان سادکاسنا نام داشت که احتمالاً هرگز حکومت نکرد و دیگری ویما تاکتو، شاهنشاه آینده، بود.
او از سال ۳۰ تا ۸۰ میلادی حکومت کرد که سکههای زیادی از این دوران برجای ماندهاست. کوجوله کادفیز پدر پدربزرگ کانیشکا بود.
ویما تاکتو
نام این شاهنشاه در سنگنبشته رطابک ذکر رفتهاست. او پیش از ویما کادفیز و کانیشکا حکومت کرده بود و در دوران شاهنشاهیاش شمال غربیِ جنوب آسیا را فتح کرد. منابع چینی از این میگویند که کوشانها در زمان ویما تاکتو بسیار ثروتمند شدند.
او پانزده سال (۸۰–۹۵ میلادی) فرمانروایی کرد.
ویما کادفیز
ویما کادفیز (بلخی: Οοημο Καδφισης) احتمالاً میان سالهای ۹۵ تا ۱۲۷ به عنوان شاهنشاه کوشانیان فرمان راند. او نوه بنیانگذار شاهنشاهی و پدر کانشیکا بود. ویما کادفیز در سرزمینهای امروزی افغانستان و پاکستان مناطقی را فتح کرد و در دوران او برای اولین کوشانها سکههای طلا ضرب کردند.
کانیشکای بزرگ
کانیشکای بزرگ سیزده سال شاهنشاه کوشانها بود. او بر مناطق وسیعی فرمان راند و خود نیز شمال هند را به صورت کامل تحت فرمان کوشانیان درآورد. در سنگ نبشته رباطک که به دستور وی نوشته شدهاست، آمده:
و هرکجا که [در هند] شاه و شخص مهمی بود، در برابر خواست او تسلیم شد؛ او همه هند را برابر خواست خود به زانو درآورد.
کانیشکا شاهنشاهی خود را طریق دو پایتخت خود اداره میکرد. یکی از آنها در بگرام جایی که یافتههای باستانشناسی موسوم به گنج بگرام پیدا شدهاند و دیگری پیشاور بود. کانیشکا سال برتخت نشینی خود را (۱۲۷ میلادی) را با عنوان سال بزرگ آریایی به عنوان مبدأ تاریخ کوشانها اعلام کرد و تا سده بعد، یعنی زمانی که شاهنشاهی کوشان از هم فرو پاشید، این تقویم مورد استفاده کوشانها بود.[25][26]
واسیشکا
واسیشکا جانشین کانیشکا شد و به نظر میرسد که او بیست سال (۱۴۰–۱۶۰ میلادی) حکومت کرده باشد. مرزهای جنوبی امپراتوری او تا سانچی (در نزدیکی ویدیشای امروزی در کشور هند) میرسیدند، جایی که تعدادی سنگ نبشته از او پیدا شدهاست. متاخرترین سنگ نبشته او مربوط به سال بست هشت از تقویم کانیشکا بودهاست.
هویشکا
هویشکا (بلخی: Οοηϸκι) نیز یکی دیگر از شاهنشاهان کوشانی بود. او سی سال (۱۶۰–۱۹۰ میلادی) فرمانروایی کرد و دوران حکومتش به عنوان یکی از ادوار طلایی کوشانها شناخته میشود.
بازودیوی یکم
بازودیو (بلخی: Βαζοδηο) آخرین فرمانروای بزرگ کوشانی بود که از سال ۷۴ تا سال ۹۸ بر مبنای تقویم کانیشکا حکمرانی کرد. این تاریخ برابر با ۱۹۱ تا ۲۲۵ میلادی است. او درست یک سال پس از اینکه ساسانیان شاهنشاهی اشکانی را فتح کردند، درگذشت. پس از مرگ بازودیو، حملات ساسانیان به قلمروی کوشانها آغاز شد. کانیشکای دوم به جای او برتخت نشست.
جنگ با ساسانیان و سرنگونی کوشانهای بزرگ
اینگونه که پیداست، پس از مرگ بازودیوی یکم، شاهنشاهی کوشان وارد یک جنگ داخلی شد و به دو نیمه شرقی و غربی تجزیه گشت. بخش غربی آن، خیلی سریع توسط شاهنشاهی تازه تأسیس ساسانی که در دهههای نخست خود بسیار ستیزهجو بود، فتح شد. این مناطق شامل بلخ (مرکز امپراتوری)، سغد و گنداوه واقع در بلوچستان شرقی بودند و به نظر میرسد که جنگ میان ساسانیان و کوشانیان در سال ۲۴۰ میلادی به اتمام رسیده باشد.
ساسانیان شاهزاده نشینی به نام «کوشانشهر» را جایگزین دولت کوشانی نمودند که توسط کوشانشاه اداره میشد. کوشانشهر شامل بلخ، سغد و گنداوه بلوچستان شرقی بود.
کوشانهای کوچک
پس از سقوط کوشانهای بزرگ، یک گروه از اعضای این سلسله بخشهای هندی امپراتوری را حفظ کردند که به کوشانهای کوچک معروف شد. آخرین شاه کوشانی که از او اطلاعاتی به دست آمده، کیپونادا نام دارد که احتمالاً در سال ۳۷۵ درگذشته است. فهرست کوشانهای کوچک بدین شرح است:
- کانیشکای دوم
- واشیشکا
- کانیشکای سوم
- بازودیوی دوم
- بازودیوی سوم
- بازودیوی چهارم
- بازودیوی پنجم
- چهو
- شاکای یکم
- کیپونادا
کوشانشاهان
پس از فتح بخشهای غربی دولت کوشانی، شاهنشاهان ساسانی یک شاهزادهنشین در این مناطق ایجاد کردند که به کوشانشهر موسوم شد. کوشانشهر توسط شاهزادگان ساسانی اداره میشد که به کوشانشاه معروف بودند. مهمترین اتفاق مرتبط با کوشانشاهان، شورش هرمز یکم کوشانشاه بر بهرام یکم ساسانی بود که البته با شکست مواجه شد. کوشانشاهان در سده چهارم میلادی توسط کیداریان منقرض شدند.
فهرست کوشانشاهان به شرح زیر است:
روابط با چین
در سدههای یکم و دوم میلادی، شاهنشاهی کوشانی به سرزمینهای شمالیاش لشکر کشید و بخشهایی از حوضه تاریم را فتح کرد. پس از این اتفاق، آنان با چینیها هممرز شدند. در ابتدا، کوشانها با امپراتوری چین متحد شدند و حتی در سال ۸۴ به همراه چینیان به سغد لشکر کشیدند و در سال ۸۵ در حمله به تورپان به چینیها یاری رساندند.[27]
پس از این اتفاقات، شاهنشاه کوشانی از دختر امپراتور هان خواستگاری کرد، اما این درخواست از سوی امپراتوری چین رد شد.[28][29] در پاسخ به این مسئله، کوشانیان به بان چائو در سال ۸۶ لشکر کشیدند اما از ارتش چینی شکست خوردند و پس از این شکست مبلغی را به امپراتور هی برای برقراری صلح پرداخت کردند.
پس از آن، در دوران کانیشکا، شاهنشاهی کوشان بر ختن، یارکند و کشگار که تحت فرمان چین بودند، چیره گردیدند. دوران دیگری که نام آنها در منابع چینی ذکر شدهاست، مربوط به سال ۱۵۹ است که برای امپراتور هوان هدایایی ارسال کردند.
این ارتباطات میان کوشانیان و چین، منجر به تبادل فرهنگی میان دو امپراتوری شد؛ مسئلهای که عملاً راه را برای ورود بوداییسم به چین هموار ساخت.
روابط با روم
چندین منبع رومی از سفیران شاهان بلخ و هند در سده دوم میلادی نام میبرند که احتمالاً به سفیران کوشانی اشاره دارد.
در کتاب تاریخ قیصران، آمدهاست:
شاه بلخیان سفیرانش را به سوی او [امپراتور هادریان] فرستاد تا روابط دوستانهای با او برقرار کند.
منابع رومی از این میگویند که در سال ۱۳۸ میلادی نیز سفیری از سوی شاه بلخ به دربار آنتونیوس پیوس فرستاده شدهاست. همچنین در منابع چینی ذکر آن رفتهاست که محصولات وارداتی از داکین (نام چینی امپراتوری روم) به آسانی در قلمروی کوشانها پیدا میشوند.
هنر کوشانی
هنر کوشانی ادامهای بر هنر یونانی-بودایی است. آثاری که از گنداره به دست آمده، بهترین نمونههای هنر این دوره هستند که تأثیر هنر ایران غربی، سوری، یونانی و هندی بر آنها بسیار آشکار است. با این حال به تصویر کشیدن بودا در هنر کوشانی بسیار منحصر به فرد بوده و با تصور هنرمندان یونانی از وی، متفاوت است. هنر کوشانی تأثیر بسیار شگرفی بر روی هنر بودایی، هندی و ایرانی شرقی در دورانهای بعدی داشت.[30]
کوشانیان و بوداییگری
منطقهای که کوشانیان آن را فتح کردند، به خصوص ناحیه بلخ، پیش از این محلی بود که پادشاهان بودایی بر آن فرمان میراندند و کوشانیان نیز به پشتیبانی این دین ادامه دادند، تا جایی که همین پشتیبانی راه را برای ورود این دین به چین و سایر کشورهای شرق آسیا فراهم کرد و باعث شد تا میلیونها نفر دز این مناطق به پیروان آیین بودا اضافه شوند.
کانیشکا در نوشتههای بودایی به عنوان کسی که نشست بزرگ بودایی را در کشمیر برگزار کرد، ستوده شدهاست. او در کنار مناندر یکم، آشوکا و هارشا وردانه تز بزرگترین پشتیبانان این آیین در دوران باستان بود.
در سده نخست میلادی، کتابهای بودایی به زبانهای مختلف ترجمه شد و توسط راهبان این آیین به مناطق مختلف ارسال گشت. تعداد زیادی معبد بودایی نیز در جادههایی که کاروانهای تجاری از آن عبور میکردند، بهوجود آمد و همین منجر به رواج بوداییسم در راه ابریشم گردید. نوشتن کتابهای جدید دربارهٔ این آیین منجر به خلق زبان جدیدی در منطقه گنداره، در شرق افغانستان کنونی، شد که به نام زبان گنداری معروف گشت و بسیاری از نوشتههای بودایی به این زبان توسط باستان شناسان پیدا شدهاست.
قدیمیترین تندیس بودای آمیتابه که توسط باستانشناسان کشف شدهاست، مربوط به دوران هویشکاست. بر روی این تندیس جمله «مربوط به بیست و هشتمین سال فرمانروایی هویشکا» دیده میشود که توسط خانواده یک تاجر به بودا آمیتابا تقدیم شدهاست.[31][32]
میراث فرهنگی کوشانی
کوشانیان در عهد فرمانروایی کانیشکا بر آسیای میانه فرمان میراندند و از طریق فعالیتهای گستردهٔ بازرگانی ثروتی بزرگ جمعآوری کردند و در این دوره شهرها رونق بسیار پیدا کرده و تندیسگری بودایی و بنای معابد شکوفا شد. یکجانشینی تحول بزرگی در زندگی این کوچنشینان بهوجود آورد. آنها که تجربهای در هنر و معماری نداشتند، هر هنری را که در مسیر راهشان میدیدند و با ویژگیهای آنها تناسب داشت اقتباس میکردند. این منجر به زایش یک هنر بومیِ درخشان شد که از همآمیزی مفکورههای غربیِ یونانی-باختری با مفکورههای شرقی هندی و تعبیری از ویژگی مؤثر پرشور و پویای آسیای میانه تأثیر میپذیرفت.
منطقهٔ گندهارا قلب شاهنشاهی کوشان و زادبوم یک جامعهٔ چندقومی و مدارا با گوناگونیهای مذهبی بود. موقعیت مطلوب استراتژیک (سوقالجیشی) گندهارا و دسترسی مستقیم آن به راههای تجاری زمینی جاده ابریشم و پیوند آن با بنادر در دریای عرب، این منطقه را در طول تاریخ طولانی آن آماج لشکرگشاییهای متعدد چون هخامنشیان، اسکندر مقدونی (۳۲۵/۲۴–۳۲۷/۲۶ ق. م)، مائوریاهای هند، سلوکیان، شاهان یونانی باختری و بازماندگان هندویونانی آنان (سدههای سوم تا دوم ق. م)، سکاها و اشکانیان (سدههای دوم تا یکم ق. م) ساخت.
ادغام نژادها، باورها و مهارتهایی که در غرب و شرق رشد یافته بودند، فرهنگی دستچین و التقاطی پدیدآورد که بهطور روشن در هنرهای تصویری دورهٔ کوشانی دیده میشود. درونمایههای (تِمها) برگرفته از اساطیر یونانی و رومی با نمادها و ظرافتهای بودایی درآمیخته و نخستین ترسیم بودا در شکل یک انسان و ابتداییترین نگارههای شخصیتهای مهم بودایی چون بوداسف را در عصر کوشانیان خلق کرد.
کوشانیان صرفاً گِردآورندگان هنر نبودند، بلکه حامیان و مشوقان اصلی هنر نیز بودند. کوشانیان در سفارش دادن آثار هنری، دستور میدادند تا چهرهها و پوشاک آنان در کنار بودا و همراهان وی قرار داده شوند. این خود استواری جدید سبکی بینظیر از هنر گندهارا را پدیدآورد که در آن هنر یونانی و رومی و دورنمایههای تأثیرپذیرفته از مفکورههای هندی بدون کموکاستی توسط هزاران هنرمند مشغول خدمت آیین در حال گسترش بودایی بکار برده میشد.
در نوشتههای بودایی، از کانیشکا شاهنشاه کوشانی (حدود ۱۰۰ م)، او که هیچکس دیگری چون او پشتیبانی نیکخواهش آیین بودایی را حمایت کرده، تجلیل شدهاست.
پایگاههای باستانشناسی مهم از دوره کوشانیان
سُرخکوتَل
وجود نمادهای ایرانی در فرهنگ کوشانی از همه بیشتر در ویرانههای بجایمانده از مجموعه نیایشگاه زرتشتی سُرخکوتَل، با پلکان (راهزینه) پیشرفته، واقع شمال هندوکش در نزدیکی شهر پُلِ خُمری، مرکز ولایت بغلان دیده میشود. کاوشهای سرخکوتل بین سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۶۶ همزیستی آیین خالص بومی زرتشتی، بدون هیچگونه تأثیرپذیری از بوداگرایی، را در این منطقه نشان میداد. به نظر میرسد کانیشکا از هر دو آیین بودایی و آیین ایرانی میتراییسم استقبال کردهاست. قطعاتی از تندیس کانیشکا در سرخکوتل پیدا شده که از آثار نفیس باستانی موزیم ملی افغانستان در کابل بهشمار میروند.
بگرام
در شصت کیلومتری شمالغرب کابل، در نزدیکی شهر امروزی چاریکار، در محل پیوندگاه غوربند و دره پنجشیر، پایتخت تابستانی شاهنشاهی کوشانیان بنا شد، در جایی بنام کاپیسا که بعدها بگرام نام گرفت.
بگرام که در یک نقطهٔ گذرگاه کلیدی در امتداد جاده ابریشم بین کابل و بامیان واقع بود، زمانی توسط کوروش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی ویران شد، و بعد از مدت کوتاهی توسط جانشینش داریوش بزرگ ترمیم شد، و بعدها توسط اسکندر مقدونی از نو بنا شده و در آن دژی برپاشد و بنام اسکندریه قفقاز مسمی شد که این شهر را به یک پایگاه دفاعی برای یونانیان باختر تبدیل کرد. در اطراف جادهٔ اصلی در بگرام، که توسط دیوار خشتی (آجری) بلند با برج و باروهایی در چهار گوشهٔ آن مستحکم شده بود، و قصر تابستانی کوشانی واقع در این شهر کارگاهها و دکانهایی واقع بودند. عاجهای نفیس از هند، جعبههای لاکی از چین، ظروف شیشهای و بُرُنزی از مصر و روم، برجستهکاریهای گچی تزئینی و دیگر اشیاء از جاده ابریشم نمایش و داد و ستد میشدند و احتمالاً در صورتکالاها نگهداری میشدند تا از روی آنها کاپیبرداری شود. علیرغم افتادن کاپیسا (بگرام) بدست ساسانیان در حدود سال ۲۴۱ میلادی، دو انبارخانه مملو از کالاهای جاده ابریشم، که برای جلوگیری از شناسایی آنها مُهر و موم شده بودند، تا مدت قریب به هفده قرن در داخل قصر در امان مانده بودند تا اینکه در سالهای دههٔ ۱۹۳۰ میلادی توسط باستانشناسان فرانسوی کشف شدند. هر یک از این آثار نفیس «گنجینهٔ بگرام» گواهی است بر رونق بازرگانی در عصر کوشانی و احتمال وجود بازارهای مشابه در امتداد جاده ابریشم در سرتاسر جهان متمدن آن دوران. این کشفیات شیفتگی ما را با دستساختهای ماهرانه و شهروندی بسیار فرهیخته و بافرهنگ در عصر کوشانیان تجدید میکند.
مجموعه معابد بودایی در هَده
هده که یک پایگاه (ساحهٔ) باستانشناسی یونانی-بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در شش مایلی (ده کیلومتری) جنوب شهر جلالآباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاههای بودایی در جهان، طی سدههای نخست تا سوم میلادی بودهاست. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخهبرداری) نوشتههای بودایی و همچنین هنر تندیسگری شمرده میشد. بیش از ۲۳٫۰۰۰ پیکرههای یونانی-بودایی ساختهشده از خاک رُس و گچ، تزئینات معماری و سردیسها و تندیسهایی که مردان، زنان، کودکان، دیوهای گوناگون، سالخوردگان، با حالات و پوشاک قابل تصور، از هر طبقه و مقامی، از هر گونه چهرهای از هر گوشهٔ دنیا را نشان میداد - حتی چهرههای بیشتر از آنچه که برای بازآفرینی تمام یک شهر بودایی ضرورت باشد - در سلسله کاوشهای باستانشناسی در هده بین دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰ کشف شد. پیکرههای بدستآمده از هده، عناصری از فرهنگ بودایی و هِلِنی (یونانی) را در سبکی کامل و بینظیر قابل شناسایی از هِلِنی تلفیق (باهمدرآمیختن) میکنند. اگرچه بهعقیدهٔ کارشناسان خود سبک متعلق به هِلِنی واپسین (متاخر) در سدههای دوم و اول پیش از میلاد است، اما پیکرههای بدستآمده از هده احتمالاً متعلق به سدهٔ اول پس از میلاد و پس از آن هستند. با توجه به تاریخ کهن، کیفیت عالی، ظرافت کار، گوناگونی و کیفیت حیرتانگیز پیکرهها، هده میبایست یک «شهر کارخانهای» بوده باشد که در آن هنرمندان یونانی و کارآموزان آنها، آشنا با تمام جنبههای تندیسگری هِلِنی، زندگی و کار میکردند، بهطوریکه جان بُردمَن دانشمند هده را «مَهدِ تندیسگری آغازین بودایی به سبک هندویونانی» تعبیر کردهاست. ترانسفرانس (انتقال) قهرمانان یونانی به بودایی (بطور مثال از هِراکلِس که در بوداسفِ بودایی الهام گرفته شدهاست) بهطور روشن در هده دیده میشود. افزون بر این، هده یکی از کهنترین نسخههای بودایی بجایمانده در دنیا را ارائه میدهد، که احتمالاً یکی از کهنترین نسخههای هندی بجایمانده، مجموعه قوانین فرقهٔ سَروَستیوادا که مدتها گُم بوده و زمانی در تمام سرزمین گندهارا رایج بوده و در نشر آیین بودایی از هند به چین کارساز بودهاست. این نوشتههای بودایی که احتمالاً متعلق به حدود سدهٔ نخست میلادی است، و در طی سالهای ۱۹۹۰ میلادی از هده غارت شده و به پاکستان قاچاق شده، بر پوست درخت توس (غان) به زبان گندهاری نوشته شدهاند. این نوشتهها در درون ظرف سفالی (که بر روی آن نوشتهای به همان زبان برنوشته شدهبود) کشف شدند و سرانجام سر از کتابخانه بریتانیا در لندن و دانشگاه واشینگتن در سیاتل، واشینگتن آوردند. صاحب قانونی این نوشتهها هنوز مورد بحث است.
بیش از ۱۰۰۰ مجموعه پیکرهها در هده در طی سالهای دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰ کشف شدند و به موزه ملی افغانستان در کابل و موزه گیمه در پاریس منتقل شدند. معابد و استوپههای بودایی هده به صورت موزیمی آزاد تبدیل شدهاند که امروزه در معرض خطر جدی قرار دارند. در زمان جنگ شوروی در افغانستان، شمار زیادی از پیکرههای هده به غارت رفت و بهسرعت سر از بازارهای بینالمللی آثار عتیقه درآوردند. بسیاری از این معابد هده در جریان نبردهای تانک بین سربازان شوروی و چزیکهای افغان که به این منطقه کشیده شدهبودند تخریب شدند. آنچه که پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان بجایمانده بود در طی جنگهای داخلی افغانستان بین سالهای ۲۰۰۱–۱۹۹۱ میلادی تا سرحد نابودی به غارت رفتند. این پایگاه افسانهای، که زمانی تاج جواهرنشان عصر کوشانی بود، اینک به ویرانهای تبدیل شدهاست.
ایزدان مختلف بر روی سکههای کوشانی (نامها به زبان بلخی هستند) | ||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
- The Dynasty Arts of the Kushans, University of California Press, 1967, p. 5
- http://www.kushan.org/general/other/part1.htm and Si-Yu-Ki, Buddhist Records of the Western World, (Tr. Samuel Beal: Travels of Fa-Hian, The Mission of Sung-Yun and Hwei-S?ng, Books 1–5), Kegan Paul, Trench, Trubner & Co. Ltd. London. 1906 and Hill (2009), pp. 29, 318–350
- Enoki, Koshelenko & Haidary 1994, pp. 171–191
- Girshman, Roman. "Ancient Iran: The movement of Iranian peoples". Encyclopædia Britannica Online. Encyclopædia Britannica, Inc. Retrieved 29 May 2015.
At the end of the 3rd century, there began in Chinese Turkistan a long migration of the Yuezhi, an Iranian people who invaded Bactria about 130 bc, putting an end to the Greco-Bactrian kingdom there. (In the 1st century bc they created the Kushān dynasty, whose rule extended from Afghanistan to the Ganges River and from Russian Turkistan to the estuary of the Indus.)
- Runion, Meredith L. (2007). The history of Afghanistan. Westport: Greenwood Press. p. 46. ISBN 978-0-313-33798-7.
The Yuezhi people conquered Bactria in the second century BCE. and divided the country into five chiefdoms, one of which would become the Kushan Empire. Recognizing the importance of unification, these five tribes combined under the one dominate Kushan tribe, and the primary rulers descended from the Yuezhi.
- Liu, Xinrui (2001). Adas, Michael, ed. Agricultural and pastoral societies in ancient and classical history. Philadelphia: Temple University Press. p. 156. ISBN 978-1-56639-832-9.
- The Bactrian Rabatak inscription (discovered in 1993 and deciphered in 2000) records that the Kushan king Kanishka the Great (c. 127 AD), discarded Greek (Ionian) as the language of administration and adopted Bactrian ("Arya language"), from Falk (2001): "The yuga of Sphujiddhvaja and the era of the Kuṣâṇas." Harry Falk. Silk Road Art and Archaeology VII, p. 133.
- which began about 127 CE. "Falk 2001, pp. 121–136", Falk (2001), pp. 121–136, Falk, Harry (2004), pp. 167–176 and Hill (2009), pp. 29, 33, 368–371.
- Hill (2009), p. 36 and notes.
- "Kushan Empire (ca. 2nd century B.C. –3rd century A.D.) | Thematic Essay | Heilbrunn Timeline of Art History | The Metropolitan Museum of Art". metmuseum.org. Retrieved 2015-10-23.
- Loewe, Michael A.N. (1979). "Introduction". In Hulsewé, Anthony François Paulus. China in Central Asia: The Early Stage: 125 BC – AD 23; an Annotated Translation of Chapters 61 and 96 of the History of the Former Han Dynasty. Brill. pp. 1–70. ISBN 978-90-04-05884-2. pp. 23–24.
- Lebedynsky, p. 62.
- Lebedynsky, p. 15.
- Grousset, Rene (1970). The Empire of the Steppes. Rutgers University Press. pp. 32. ISBN 0-8135-1304-9.
- Starr, p. 53
- Bopearachchi 2007, p. ۴۵.
- For a translation of the full text of the Rabatak inscription see: Mukherjee, B.N. , "The Great Kushana Testament", Indian Museum Bulletin, Calcutta, 1995. This translation is quoted in: Goyal (2005), p.88.
- For quotation: "The Rabatak inscription claims that in the year 1 Kanishka I's authority was proclaimed in India, in all the satrapies and in different cities like Koonadeano (Kundina), Ozeno (Ujjain), Kozambo (Kausambi), Zagedo (Saketa), Palabotro (Pataliputra) and Ziri-Tambo (Janjgir-Champa). These cities lay to the east and south of Mathura, up to which locality Wima had already carried his victorious arm. Therefore they must have been captured or subdued by Kanishka I himself." see: Goyal, p. 93.
- See also the analysis of Sims-Williams and J. Cribb, specialists of the field, who had a central role in the decipherment: "A new Bactrian inscription of Kanishka the Great", in Silk Road Art and Archaeology No. 4, 1995–1996. pp.75–142.
- Sims-Williams, Nicholas. "Bactrian Documents from Ancient Afghanistan". Archived from the original on 10 June 2007. Retrieved 2007-05-24.
- British Museum display, Asian Art room.
- Rosenfield, p. 41.
- Turchin, Peter; Adams, Jonathan M.; Hall, Thomas D (December 2006). "East-West Orientation of Historical Empires". Journal of World-Systems Research. 12 (2): 222. ISSN 1076-156X. Retrieved 12 September 2016.
- Taagepera, Rein (1979). "Size and Duration of Empires: Growth-Decline Curves, 600 B.C. to 600 A.D.". Social Science History. 3 (3/4): 132. doi:10.2307/1170959. JSTOR 1170959.
- Falk (2001), pp. 121–136.
- Falk (2004), pp. 167–176.
- de Crespigny, Rafe. (2007). A Biographical Dictionary of Later Han to the Three Kingdoms (23-220 AD). Leiden: Koninklijke Brill. page 5-6. شابک ۹۰−۰۴−۱۵۶۰۵−۴ .
- de Crespigny, Rafe. (2007). A Biographical Dictionary of Later Han to the Three Kingdoms (23-220 AD). Leiden: Koninklijke Brill. page 5-6. شابک ۹۰−۰۴−۱۵۶۰۵−۴ .
- Torday, Laszlo. (1997). Mounted Archers: The Beginnings of Central Asian History. Durham: The Durham Academic Press. page 393. شابک ۱−۹۰۰۸۳۸−۰۳−۶ .
- Birmingham Museum of Art (2010). Birmingham Museum of Art: guide to the collection. [Birmingham, Ala]: Birmingham Museum of Art. p. 51. ISBN 978-1-904832-77-5.
- Xinru Liu, The Silk Road in World History (New York: Oxford University Press, 2010), 58.
- Neelis, Jason. Early Buddhist Transmission and Trade Networks. 2010. p. 141
- دانشنامه ایرانیکا، سرواژهٔ "IRANIAN IDENTITY ii. PRE-ISLAMIC PERIOD"، نوشتهٔ گِراردو گنولی (GHERARDO GNOLI)
وِبگاهها
- بیوار (A. D. H. Bivar) (2009). "دودمان کوشان: تاریخچه (KUSHAN DYNASTY i. Dynastic History)". دانشنامهٔ ایرانیکا. Retrieved 24 June 2011.
کتابها
- ویلِم فوگِلسَنگ (Willem Vogelsang) (2008), افغانها (the Afghans), پاریس: انتشارات WILEY-BLACKWELL, ISBN 978-1-4051-8243-0
- وارویک بال (Warwick Ball) (2008), بناهای افغانستان: تاریخ، باستانشناسی و معماری (The Monuments of Afghanistan: History, Archaeology and Architecture), نیویورک: انتشارات I.B.TAURUS, ISBN 978-1-85043-436-8
- وارویک بال (Warwick Ball) (1982), فهرست پایگاههای باستانشناسیِ افغانستان (عنوان فرانسوی: Catalogue des sites archeologiques d'Afghanistan/عنوان انگلیسی: Archaeological gazetteer of Afghanistan), پاریس: انتشارات Editions Recherche sur les civilisations, ISBN 2-86538-040-8
- فردریک هیبرت (.Hiebert, F)، پییِر کَمبون (.Cambon, P) (2008), گنجینهٔ پنهان افغانستان از موزیم ملی، کابل (AFGHANISTAN Hidden Treasures from the National Museum, Kabul), واشینگتن: جغرافیای ملی (National Geographic), ISBN 978-1-4262-0295-7
- کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷
- غفوروف، باباجان. تاجیکان. تاریخ قدیم، قرون وسطی، و دورهٔ نوین. دوشنبه: مؤسسهٔ انتشاراتی عرفان، لیتوگرافی چاپ و صحافی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ شاهنشاهی کوشانی موجود است. |
بخشی از مجموعه مقالات |
---|
تاریخ بنگلادش |
|
درگاه بنگلادش |